وبلاگ‌های ناهید رکسان و سعید سامان در کلمه‌ئو

۱۴۰۱ آذر ۲۹, سه‌شنبه

یلدا و فتوی!

 

 

شب اورمزد آمد از ماه دی،

ز گفتن بیاسای و بردار می‌

(شاهنامۀ فردوسی)

 

همانطورکه انتظار می‌رفت دستگیری ترانه علیدوستی،   یکی از حاج‌خانوم‌های برهوت «حنر» جمکران که اخیراً به «کردستان بزرگ» هم  ابراز ارادت کرده،  واکنش مطلوب را در پی آورد.   علی روضه خوان دکان «آشورای دوم» را افتتاح کرد ـ  ایسنا، مورخ 29 آذرماه سالجاری ـ  و فعالیت هنری هم با «شادی» در ترادف قرار گرفت و تبدیل شد به منهیات چماقداران اصلاح‌طلب از قماش حسینی و حقیقی.   اولی عربدۀ «درد و سوزش و احساس خفگی» سرداده، و دومی هم که تاکنون کور و کر و لال بود،   به ارادۀ‌ الله آنگلوساکسون شفا یافت و بساط روضه و زوزه پهن کرد:

 

«[...]  ما عزاداریم و در چهارگوشه این کشور داریم جسد عزیزان‌مان را خاک می‌کنیم،  وقت نداریم برات برقصیم.»

منبع:  رادیوفردا، ‌ مورخ 20 دسامبر 2022

 

بله در آستانة جشن‌های شب یلدا،  شیعی‌های هولیوود و شیپورهای فارسی‌زبان آنگلوساکسون،  ضمن روضه و زوزه برای قربانیان جنبش «زن،  زندگی،  آزادی»،  هم‌صدا با علی روضه‌خوان به برگزاری مراسم یلدا اعلان جنگ داده‌اند.   ‌پامنبری‌های‌شان هم به مصداق «از سیا آموز اخلاص عمل...»،  مردم را از برگزاری «جشن» بر حذر می‌دارند.  چرا که جشن یلدا،   همانطور که به کرات گفته‌ایم،  همچون دیگر جشن‌های اقوام ایرانی،   با اهداف بین‌الملل گورستان‌پرستان در تضاد قرار می‌گیرد؛  سدی است نفوذناپذیر در برابر طرح استعماری «جهان اسلام»،  یا بهتر بگوئیم «اتحاد جماهیر نوکری!»   و از آنجا که تحول اجتماعی شیعی‌جماعت در قرن هفتم میلادی،  و در رسم و رسوم بادیه‌نشینان متجاوز عرب متوقف  مانده،‌  هرگز به ذهن منجمد‌اش خطور نخواهد کرد که برای گرامیداشت یاد قربانیان می‌توان جشن به پا کرد و به احترام شعار «آخوند باید گم بشه»،  ‌ آخوندبازی را نیز به زباله‌دان تاریخ سپرد!  

 

چرا که به گواهی تاریخ معاصر ایران،  به ویژه پس از سرکوب سرداران مشروطه،‌  آخوند و آخوندبازی است که با تقویت استعمار،  ملت ایران را به افلاس انداخته.   محفل نفرت‌فروش «شیخ‌وشاه» و هم‌پالکی‌های داس‌اللهی‌اش،   نیز از قضای روزگار موجودیت‌شان در گرو همین سیاست ایران‌ستیز و اسلام‌نواز است.  و این روزها که حکومت ملایان،  علیرغم کشتار صدها ایرانی،  و اعدام جوانانی که در برابر نیروهای سرکوب استعماری ایستادگی کرده‌اند،   در مهار «کف خیابان»  ناکام مانده،  برای محفل کذا و اربابان‌اش روزهای تلخ و غم‌انگیزی است.   

 

دستگاه بایدن ناچار شده علاوه بر تعلیق سیاست اتمی کردن کنیز‌مطبخی‌ شیعی‌اش،   او را که با هزار دوزوکلک به کمیسیون مقام زن انداخته بود از این کمیسیون اخراج کند!  دولت کودتائی اوکراین نیز که به پشت‌گرمی لندن واشنگتن،  موفق شد روسیه را به جنگ بکشاند و خود در جایگاه قربانی لنگر اندازد و نان جنگ‌فروشان و بحران‌سازان آنگلوساکسون را در روغن فراوان شناور کند،  علیرغم تمامی حمایت‌های نظامی و تبلیغاتی جهان غرب،  عین خر درگل گیر کرده!            

 

بله این روزها برای محفل «شیخ‌وشاه» و اربابان سنتی‌اش روزهای تلخ و غم‌انگیزی است.  از اینرو همگی، از چپ‌نما و چماقدار و تاجدار،  هم‌صدا با حکومت ملایان،  ازطریق زوزه و روضه بر علیه «ظلم و ستم و بی‌عدالتی»،  با یکدیگر به اجماع رسیده‌اند،   به این امید که برگزاری کنسرت و جشنواره و خلاصه فعالیت هنری را با «شادی» در ترادف قرار دهند و جشن‌ یلدای ایرانیان را نیز به حاشیه برانند:

 

«[...] در این شرایط غم‌انگیز و تأسف‌بار، جشن و جشنواره فیلم مستند [...]  نادیده انگاشتن غم مردمی می‌دانیم که صاحبان راستین فرهنگ و هنرند.»

همان منبع

 

بله به این قماش بیانات می‌گویند، آخوندپرستی و عوام‌نوازی،   یعنی «مزدوری و حماقت بدون مرز!»  بی دلیل نیست که هیزاکسلنسی، شرکلیف نیز از خود تصویر «درویش و خاکی و زحمت‌کش و عوام‌پسند» ارائه می‌دهد ـ  توئیتر ناهید رکسان،  ‌مورخ 15 دسامبر سالجاری. و بی‌دلیل نیست که بیانات بلاهت‌پرور و عوام‌پسند هنرمندان شیعی در رادیوفردا انعکاس می‌یابد.  حضرات قیاس به نفس کرده و مخاطب را ابله انگاشته‌اند.   ولی کیست که نداند منبع ایجاد ترادف میان فعالیت هنری و «خوشحالی و شادی و رضایت از شرایط فعلی»،   فاضلاب آنگلوساکسون‌هاست!              

 

همانطور که در وبلاگ‌های پیشین هم گفته‌ایم،  سگ‌های هار و وفادار عموسام که زمینة تخصصی‌شان به راه انداختن بساط روضه و زوزه و ماتم و سوگواری است،  در دو گام سرنوشت‌ساز این جشن را تحریم ‌می‌کنند.  در گام نخست،  «جشن» را با شادی و خوشحالی و «رضایت از وضع موجود» در ترادف قرار می‌دهند!  در گام بعد با تکیه بر پیامد‌ وحشیگری‌های صاحب قلادة آمریکائی‌‌شان در ایران، ‌ به این نتیجۀ «شکمی» می‌رسند که،  «با این اوضاع اسف‌بار چه جائی برای جشن و شادی باقی مانده؟!  ما دل‌مان از غصه خون است و...»  و اخیراً حکومت ملایان برای گسترش این بساط به بازداشت رسانه‌ای سلبریتی‌های صدمن‌یک‌قازی روی آورده که با دست خود به صحنۀ «حنر» پرتاب کرده بود.  کسانی که هنر و هنرپروری‌شان از افتخار شرکت در مضحکۀ انتخابات نئاندرتال‌ها،  و حضور در فستیوال‌هائی از قماش «بنیان‌کن» ـ کن ـ  فراتر نمی‌رود.   ترفند حکومت بلافاصله واکنش مطلوب آخوند را در پی آورد؛‌   با فتوی «مانی حقیقی» ـ  آخوندپرست سرشناس ـ  کنسرت و جشنواره فیلم هم در ردۀ منهیات قرار گرفت:

 

«[...] چطور جرأت می‌کنید در این شرایط که بهترین بازیگران، کارگردانان و شجاع‌ترین آهنگسازان و رپرهای ما در زندان هستند از ما دعوت کنید،  برایتان کنسرت بگذاریم و جشنواره فیلم برگزار کنیم؟»

منبع:  رادیو فردا،  مورخ 19 دسامبر سالجاری

 

پیش از ادامۀ مطلب یادی بکنیم از عارف قزوینی،  مطرود جاودان محفل شیخ‌وشاه: 

 

سر افعی و سرِ شیخ بکوبید به سنگ

 که در آن زهر و در این وسوسه و اوهام است

   

بله وقتی جشنوارۀ فیلم و کنسرت در ردۀ منهیات قرار ‌گیرد،  دیگر‌ یلدا که جای خود دارد! ولی حضور آخوند «مانی حقیقی» و شرکاء که محفل‌ ضدایرانی‌شان شناخته شده است،  و ذهن‌شان در صحرای کربلا گیر کرده بگوئیم،   برای گرامیداشت همۀ هنرمندانی که به صورت رسانه‌ای یا واقعی در زندان حکومت  هستند،   و برای زنده نگهداشتن یاد قربانیان حکومت آخوند،   می‌توانید کنسرت و جشنوارۀ فیلم برگزار کنید.  برخلاف باورهای عوام و شما قرن هفتمی‌ها،  برای فعالیت‌های حرفه‌ای که شامل فعالیت هنری هم می‌شود،  نیازی نیست «علی بی‌غم» باشید!

 

جشن،‌  اجرای یک مجموعه مراسم است که در خانواده و یا در جامعه،   و در عرصۀ رسمی،  توسط دولت و نهادهای دولتی اجرا می‌شود.   ولی به دلیل استقرار حکومت توحش ملایان در ایران،   جشن‌های ایرانی در ردة منهیات چماقداران و چپ‌نمایان قرار گرفته.  چماقدار، جشن‌های ایرانی را غیراسلامی و در نتیجه «باطل» می‌خواند،   چپ‌نما هم این جشن‌ها را «پوسیده و بورژوائی» ارزیابی می‌کند.   ‌چرا که جشن‌های اقوام ایرانی نه با دین و مقدسات و خرافات و تعلقات و تعصبات و زن‌ستیزی چماقدار هم‌سوئی نشان می‌دهد،  نه با «سنگر متعفن» چپ‌نمائی و حزب‌پرستی هواداران دیکتاتوری کارگری!  در جامعۀ ایران،   پرستندگان سبیل استالین و «سنگ قبر شاملو»،‌  و فدائیان تفکیک جنسیتی و تعدد زوجات،  دست‌دردست‌ هم سر در آخور گله‌پروری و جمع‌پرستی و شیطان‌سازی گذارده‌اند،  به این امید که با تحمیل فضای ماتم و اندوه بر جامعه،  سکته‌ای در خیزش فراگیر ایرانیان ایجاد کنند.

 

ولی کور خوانده‌اند؛ یاد مهسا امینی‌ها و محسن شکاری‌ها،   مانند جشن یلدا،  هم در دل ما،  و  هم در تاریخ کشورمان ‌ماندگار است؛  امسال شب اورمزد،  نوید سپیده‌دم آزادی است.

 

ایران به روزگارِ تجدّد چه داشت کم

گر لوثِ شیخِ مفتخور و روضه‌خوان نبود؟

 

 


۱۴۰۱ آذر ۲۶, شنبه

زن و مقام بلالۀ حبشی!

 

 

سفر رئیس جمهور چین به شیخ‌نشین‌های حاشیة خلیج فارس،    چنان  زلزله‌ای در دستگاه  پرزیدنت زین‌العابدین بایدن به راه انداخت که دستگاه کذا ناچار شد با پایان دادن به حضور حکومت مسجد ـ روسپی‌خانه شیعی در «کمیسیون مقام زن» با یک تیر چندین و چند نشان بزند.  هم از خود تصویر ابله‌فریب «مخالف سرکوب زن ایرانی» ارائه دهد،   هم برای مظلوم‌نمائی و تبلیغات ضدامپریالیستی جیره‌خواران‌اش در حکومت اسلامی علوفة کافی فراهم آورد،   و از همه مهم‌تر،  عقب‌افتاده‌های ذهنی ساکن فرنگ،  یا بهتر بگوئیم نئاندرتال‌های صادراتی حکومت ملایان را دل‌شاد کند!

 

از اینرو به محض انتشار خبر اخراج حکومت ملایان از «کمیسیون مقام زن»،   چند رأس چادرسیا به رهبری مرضیه هاشمی ـ   دلال فتان و دلربای سازمان سیا در ایران ـ  با شعار «ما هم زن هستیم» در برابر دفتر سازمان ملل در تهران تجمع کردند!   سپس شاهد «به،  به و دس، دسی و سر،  سری» قرن هفتمی‌های ساکن غرب بودیم.   قدیمی‌ها می‌گفتند،   «تا ابله در جهان هست، ‌ مفلس در نمی‌ماند.»  ولی در این واپسین روزهای پائیزی،   عبارت بهره‌برداری مفلس از ابله چندان رسا نیست؛    بگوئیم «تا شیعی در جهان هست،   یانکی در نمی‌ماند!»

 

یادآور شویم عضویت حکومت ملایان در این کمیسیون،   از قضای روزگار با نخستین روزهای عملیات ویژة روسیه در اوکراین تقارن زمانی نشان می‌دهد!  به عبارت دیگر، گاوچران‌ها سعی داشتند با کشاندن ملایان به این کمیسیون راه را جهت «عادی‌سازی» سرکوب زن ایرانی و به ارزش گذاشتن تحجر اسلام حسابی باز کنند.  از اینرو زمینة عضویت حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانه» شیعی را در کمیسیون مقام زن فراهم آوردند،   و در ماه مارس سالجاری،   حکومت کذا با استفاده از نظام سهمیه‌بندی منطقه‌ای موفق شد عضویت در این کمیسیون را برای یک دورۀ چهارساله کسب کند.

 

این چنین بودکه یک فروند زهراخانوم را با لچک منقوش به دفتر سازمان ملل در نیویورک پرتاب کردند تا به اعضای باشگاه بین‌الملل «گوساله‌های ننه حسن» بباورانند که «زن در حکومت اسلامی مقام والائی دارد!»   البته این عملیات اسلام‌نوازانه چندماه پیش از آن بود که نیروهای «عرزشی» جهت حفظ خون شهدای‌شان،   مهسا امینی را به قتل برسانند و در نشست شانگهای،   فلوت شامپاین بر فرق داماد علم‌الهدی فرود آید!   در نتیجه،   زهرا خانوم با همان لچک مکش‌مرگ‌ما،  خیلی در کمیسیون «مقام زن» ژست می‌‌گرفت.   بوق‌های آتلانتیسم هم به احترام بواسیر پرزیدنت زین‌العابدین فایزر و پروستات علی روضه‌خوان،   لال‌مانی گرفته  و هیچ نمی‌گفتند. 

 

نمی‌گفتند زهرا خانوم با اینهمه هارت‌وپورت و هل‌من‌مبارزطلبی خودش هم تحت قیمومت زندگی می‌کند!   حق دخل و تصرف در اموالش را ندارد؛  ‌ بدون اجازة پدر یا همسر «حق» ندارد از خانه خارج شود؛ ‌ یا سر کار برود؛  حق مسافرت ندارد،  و ... و از همه مهم‌تر بوق‌های کذا نمی‌گفتند که این زهرا خانوم «شجاع و مبارز و غیره» حق ندارد با حرمسراداری همسرش مخالف باشد!   بوق‌های آتلانتیسم همچنین نمی‌گفتند که زهرا خانوم از چه «حقوقی» برخوردار است:   حق کتک خوردن از همسر، ‌ حق به فروش یا به اجاره رفتن؛  حق مورد تجاوز قرار گرفتن و حق مطلقه و سه طلاقه شدن و ... و خلاصه اینان از نشان دادن چهرۀ واقعی «اسلام»،  یعنی پشکی که یانکی برای‌مان بزک کرده هراس داشتند!   دلیل هم از روز روشن‌تر  بود،  اگر این بساط لو می‌رفت هزاران پرسش‌ مطرح می‌شد،   و برای پرهیز از اطالۀ کلام ما فقط به طرح یکی از ‌آن‌ها اکتفا می‌کنیم!   و آن اینکه به چه دلیل عضویت حکومت اسلامی در کمیسیون مقام زن پذیرفته شده بود؟!   

 

یادآور شویم این کمیسیون مهم‌ترین سازمان بین‌المللی برای رفع تبعیض علیه زنان در جهان است و عضویت حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانۀ» شیعی در چنین کمیسیونی در واقع با هدف تخریب آن صورت گرفته بود!   بله،  زهرا خانوم را در واقع برای به ارزش گذاشتن «اطاعت و بردگی و استقرار در جایگاه کالا و کشتزار» به نیویورک پرتاب کرده بودند!  حال که بهتر و بیشتر با «حقوق» زهرا خانوم‌ها در جامعۀ اسلام‌زده آشنا شدیم،   می‌توان به دلیل حضور مرضیه هاشمی در تظاهرات تل چادرسیا که با شعار «ما حقیقت ایران هستیم» در برابر دفتر سازمان ملل بع بع می‌کرد، ‌ بهتر پی ببریم.

 

مرضیه هاشمی،  یا «ملانی فرانکلین» همانطور که می‌دانیم سیاهپوست وکاتولیک و آمریکائی است.  ایشان جهت «دلالی برای سازمان سیا در ایران» تغییر نام داده‌اند!   خلاصه تاریخ پرافتخار و جامعۀ آمریکا به ایشان اجازه داده تا با زیر و بم «بردگی» بخوبی آشنا شوند!   بردة‌ کشیش،  بردة سازمان سیا،   و از همه مهم‌تر بردة گذشته‌ها؛‌   بردة تاریخ برده‌داری غربی‌ها!  ولی برده‌داری و برده‌فروشی ایرانی نیست؛   با دین مبین اسلام پای به سرزمین ایران گذارده.   از اینرو سیاهپوستان آمریکائی فی‌نفسه از ایرانی دل‌خوشی ندارند،   ارادت‌شان بیشتر به دین ایران‌ستیز اسلام است،  چرا که این دین ریشه‌های تاریخی‌شان را بخوبی بازتاب می‌دهد.  امثال مرضیه هاشمی خودشان را با آنچه «مقام والای زن در اسلام» می‌خوانند،   شناسائی می‌کنند،‌  و در این عرصۀ ایران‌ستیز،   ملایان هم نقش سارق مسلح سیاهپوست،   و دشمن فرهنگ و تمدن ایران را بر عهده گرفته‌اند!  روضه و زوزۀ علی روضه خوان برای «شهید» جرج فلوید را که فراموش نکرده‌ایم!     

 

درد سرتان ندهم!   طی این مدت،   مطبوعات غرب ـ  بخوانیم مدفوعات غرب ـ  چشم بر «حقوق زن در اسلام» فروبسته بودند.   ولی در پی قتل مهسا امینی و آغاز اعتراضات با شعار «زن،  زندگی، آزادی» که علیرغم کشتار معترضین توسط نیروهای سرکوبگر استعماری،  هنوز پایان نگرفته،   گاوچران‌ها به یک‌باره از خواب غفلت برخاسته،   انا شریک گویان و مارمولک به دست آمدند سر دیگ حقوق‌بشر،   و بساط «کمیتة حقیقت‌یاب» پهن کردند!   ولی این بساط نیز کارساز نیافتاد؛  اعتراضات ادامه یافت.   علی‌ روضه‌خوان می‌پنداشت که با «فرهنگ تهاجمی» ـ  اعدام درمانی ـ  می‌تواند کار ارباب را راه بیاندازد.   از اینرو پس از اعدام محسن شکاری در تهران،   مجیدرضا رهنورد را نیز در مشهد و در ملاءعام اعدام کردند،  تا حسابی حق مطلب را ادا کرده باشند.   ناگفته نماند که در گیرودار سرکوب و کشتار ایرانیان،   نان کشور اشغال‌شدة جرمانی که مقاماتش روزی چند لیتر اشک تمساح برای ایرانیان سرازیر می‌کنند،  همچنان در روغن فراوان شناور بوده است: ‌                 

 

«[به گزارش جروزالم پست] اداره فدرال آمار آلمان در تازه‌ترین گزارش خود میزان صادرات محصولات این کشور به ایران [...] تا 9 آبان‌ماه01 14 را یک میلیارد و دویست میلیون یورو، و ارزش واردات از ایران در این دوره را ۲۶۰ میلیون دلار اعلام کرده [...] و در شرایطی که معترضان ایرانی خواهان سرنگونی حکومت مذهبی حاکم بر کشور خود هستند،  آلمان کماکان نخستین شریک تجاری ایران در میان کشورهای اروپائی باقی مانده است [...]»

منبع:  رادیوفردا،  ‌مورخ 16 دسامبر سالجاری  

 

با در نظر گرفتن روابط ارباب رعیتی آلمان با ایالات متحد،   به سادگی می‌توان دریافت که منتفع اصلی این شراکت تجاری ایالات متحد است!  به عبارت دیگر،  در پس پردة نمایش مهوع حمایت رسانه‌ای غرب از ایرانیان قربانی حکومت آخوند،   افزایش منافع اقتصادی غرب راشاهدیم!  آن دسته از خوش باوران که هنوز می‌پندارند آمریکا و اروپا مخالف کشتار و سرکوب ایرانیان‌اند و حکومت آخوند نیز به مبارزه با غرب مشغول است،  کافی است به شیوة‌ ادارة افغانستان توسط واشنگتن نیم نگاهی بیاندازند.

 

واشنگتن که ادعا می‌کند از غارنشنیان پشتون شکست خورده،  از طریق سازمان ملل به طالبان کمک مالی می‌رساند تا اینان با سرکوب و ارعاب افغان‌ها،   تسهیلات لازم را برای غارت منابع زیرزمینی اینکشور فراهم آورند.‌  و اخیراً به بهانة حمایت از مبارزة فرضی طالبان با داعش مستقیماً دست‌اندرکار کمک به این جانوران وحشی شده: 

 

«[...] آمریکائی‌‌ها برای پشتیبانی از مبارزه‌ طالبان بر ضد داعش،  [پرداخت] 10 میلیون دلار در هفته را آغاز کرده‌اند.   این پول افزون بر 30 میلیون دلار بودجه سازمان ملل  متحد است که در سال گذشته به طور منظم به امارت [امارت اسلامی افغانستان] رسیده است [...]»

منبع:  بی‌بی‌سی،   مورخ 13 دسامبر 2022

 

نیازی نیست که بگوئیم،  طالبان نیز به موازات افزایش علوفه‌اش از سوی ارباب،  با تغییر اسامی «غیراسلامی» شهرها و اماکن تاریخی،  کوچاندن مردم و تصاحب اموال و املاک‌شان،   سرکوب زنان،  شلاق و اعدام در ملاءعام و خلاصه تحمیل توحش اسلام به افغان‌ها،  ارادتش را به آمریکائی‌ها به اثبات می‌رساند.   دقیقاً همان بساطی که 44 سال است آمریکا در ایران به راه انداخته،   تا از آخوند پدوفیل و برده‌فروش،  تصویر «ضدامپریالیست» ارائه دهد.    ناگفته نماند که بدون حمایت چین کمونیست،   واشنگتن در خواب هم نمی‌دید که بتواند چنین سیاست ضدایرانی‌ای را در کشور ایران به اجرا در آورد.   ولی با سفر رهبر چین به شیخ نشین‌ها،‌   گویا این سیاست در حال فروپاشی است،   و واشنگتن ناچار شده با اخراج جیره‌خواران‌اش از کمیسیون مقام زن،   از مواضع آخوندنوازانه‌اش یک گام به عقب بنشیند.

 

حضور شیعی‌های شادمان که به «دس دسی» برای عقب‌نشینی مفتضحانة آمریکا مشغول‌اند  بگوئیم،   اگر آمریکا با  سرکوب زن ایرانی مخالف می‌بود می‌توانست با ممانعت از عضویت حکومت ملایان در کمیسیون مقام زن،   از مخدوش شدن پرستیژ این نهاد جلوگیری کند، ولی چنین کاری نکرد.   دلیل هم روشن است؛   آمریکا کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان و کودکان را هنوز امضا نکرده،   و هرگز هم مخالفتی با اسلام‌گرایان نداشته و ندارد.   از 44 سال پیش،   جیمی کارتر با تکیه بر مائوئیست‌ها،  ‌ بساط ارائة «تصویر مترقی» از توحش و تحجر اسلام پهن کرد،   و این سیاست انسان‌ستیز همچنان ادامه یافته است.   در هر حال،   شما برای اخراج حکومت ملایان از کمیسیون مقام زن خوشحالی کنید،   ما هم برای عقب‌نشینی مفتضحانة آمریکا از مواضع آخوندنوازانه‌اش در سازمان ملل!   ولی در هرحال ما یلدا را جشن خواهیم گرفت.    

 

 

 

 

 

 


۱۴۰۱ آذر ۲۰, یکشنبه

از مهسا تا محسن شکاری!

 

 

پیام قتل بزدلانۀ محسن شکاری،   ابراز ارادت حکومت آخوند به اربابانش بود به این مضمون:  برای تأمین منافع سروران‌مان از طریق ارعاب،  بحران‌سازی و سرکوب و کشتار در ایران،  تا پای جان ایستاده‌ایم!

 

در تاریخ سوم مهرماه سالجاری،   محسن شکاری،  23 ساله،  با بستن خیابان ستارخان و ممانعت از سرکوب معترضان توسط یکی از اوباش بسیج دستگیر شده،  پس از محاکمه در دادگاه «علوی ـ بیابانی» ـ دادگاه انقلاب ـ یا همان بادگاه آنگلوساکسون‌ها،  در تاریخ 17 آذرماه به قتل ‌رسید.   نیازی نیست که بگوئیم در مورد محسن شکاری از «توفان توئیتری و هشتگ و غیره» هیچ خبری نبود.  هیچکس نمی‌دانست محسن شکاری،  یعنی تنها کسی که بجای توسل به شعار و عربده و فحش و نفرین و بوق و شرکت در راهپیمائی لال‌مانی (سکوت) ... و دیگر شیوه‌های خاله زنکی،   دست به عمل بر علیه حکومت ملایان زده،  در زندان حکومت به سر می‌برد!

 

گویا خانواده‌اش هم در این مورد سروصدائی نکردند.   دلیل سکوت اینان هر چه بود،   اهمیتی ندارد؛   مهم  این است که حکومت ملایان برای ارعاب مردم،  کسی را به عنوان نخستین قربانی برگزید که می‌‌دانست با دست خالی نمی‌باید در برابر عملة استعمار ایستاد.  کسی که می‌دانست با مزدور استعمار «گفتگو» نمی‌کنند!   به همین دلیل نیز محسن شکاری را به جرم «محاربه» به قتل رساندند.   البته «محاربه» با آنگلوساکسون‌ها،  خداوند حکومت ملایان!        

 

پس از قتل محسن شکاری،   همانطور که انتظار می‌رفت،   اعضای سرشناس کفتارکلاب و در رأس‌شان آنگلوساکسون‌ها،   بدون اینکه به ماهیت «اسلامی» و قرون‌وسطائی حکومت ملایان اشاره‌ای داشته باشند،  ‌ جنایت سگ‌هار و وفادارشان را به عنوان «جنایت رژیم ایران»،   به صورت رسانه‌ای محکوم کردند.  به این امید که با پیوند حکومت خردرچمن ملایان به «کشور ایران»،  ضمن احترام به ماتحت آخوند پدوفیل و برده‌فروش،‌   از خود نیز تصویر دلپذیر «مخالف خشونت» ارائه داده باشند.   در گام بعد،  کفتاران «متمدن» با تحریم چند لات‌واوباش گمنام حکومت ملایان، آنان را به شهرت جهانی رساندند!  

 

خلاصه در آستانة روز جهانی حقوق بشر و جشن‌های خاج‌پرستان در آخر سال،‌ ‌ سگ‌های دست‌آموز استعمار در ایران،   سر محسن شکاری را به ارباب هدیه دادند،‌  و آنطور که شایسته و بایسته است از الطاف الهی‌اش نیز سیراب شدند.    وارد جزئیات نمی‌شویم؛   مشتاقان شناسائی استعمارگران می‌توانند به ظاهر‌سازی‌های «انساندوستانۀ» وزرای امور خارجه بریتانیا،‌   ایالات‌متحد،  جرمانی و اتحادیة اروپا نیم نگاهی بیاندازند تا ما هم بپردازیم به اصل مطلب؛‌ یعنی ارتباط اندام‌وار اعدام محسن شکاری با سگ‌خور شدن شعار پایه‌ای اعتراضات توسط ملا ممد گوبلز اردکانی،   مهملات مریم رجوی پیرامون طرفداری معترضان از اراذل گروه رجوی،  و عرعر علی خامنه‌ای در مورد «هدایت فرهنگی جامعه»،‌  آنهم دو روز پس از توافق فروش گاز به یکی از کشورهای اروپائی!

 

البته هیچیک از «مدفوعات» غرب از اینکشور اروپائی نامی نبرده‌اند،   ولی با توجه به روابط عاشقانۀ شیعی‌ها با لهستان و همچنین مطلبی که در مورد مذاکرات محرمانة جرمانی با حکومت ملایان در «جروزالم پست»،   مورخ 15 نوامبر سالجاری انتشار یافته،   و با در نظر گرفتن گردوخاک وزیر امور خارجة جرمانی و پامنبری ایسلندی‌اش برای افتتاح دکان «کمیته حقیقت یاب» ـ  وبلاگ «ایران و کفتار کلاب» ـ  به صراحت می‌توان دریافت که زوزه‌های مداوم وزیر امور خارجة جرمانی،  فقط جهت انحراف افکار عمومی از مذاکرات گاز با حکومت شیعی‌ها بوده است!    باری،   در آستانۀ میعاد 16 آذرماه،   دو روز پس از توافق گازی،   «خداوند» علی روضه‌خوان را فرمود،   «برخیز که زمان هدایت فرهنگی جامعه» فرا رسیده. 

 

جونم براتون بگه!   از وقتی مصدق،   عضو فکل کراواتی محفل فدائیان اسلام،  زمینة اعمال تحریم‌های اقتصادی به ملت ایران را فراهم آورد و کشور را به حیاط خلوت کنسرسیوم تبدیل کرد تا بتواند در جایگاه «قهرمان ملی» لنگر بیاندازد،  «خداوند» همه ساله،   روز 16 آذرماه را برای ارسال پیام‌های‌اش مناسب تشخیص داده است!   نخستین پیام‌آور خداوند،   نیکسون بودکه لات و اوباش را به «سیاسی» کردن دانشگاه مکلف و موظف کرد.   از آن زمان دانشگاه تبدیل شد به محل تاخت‌وتاز چپ‌نمایان و چماقداران و ... و نتیجه هم در برابر ما است؛  روز 16 آذرماه هر سال،   مقامات حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانۀ» شیعی برای عرعر و نصیحت و خودنمائی و بحران‌سازی  به دانشگاه‌ها می‌روند و خلاصه دانشگاه تبدیل شده به «فاضلاب سازمان سیا!»  یعنی مکان اشاعة «فرهنگ شیعی!»   و همانطور که می‌دانیم پاسداری از این «مکان مقدس» از وظایف اصلی رهبر« انقلاب اسلامی» است.

 

از اینرو در آستانۀ میعاد 16 آذرماه،   قلادة‌ مقام معظم را بازکردند تا در مورد «فرهنگ» برای اعضای «شورای عالی انقلاب فرهنگی» وق‌وق مفصلی فرموده و خواهان بازیافت «روحیة تهاجمی» شوند!   چرا که در توهمات پسامنقلی مقام معظم،   افتضاح «آزاد راه شمال» به حاشیه رانده شده،  و  «امت مسلمان» سدسازی و احداث بزرگراه‌ها و تجهیزات «وارداتی» صنایع نفت و گاز را به همین «روحیة تهاجمی» مدیون‌ است:

 

«[...]رهبر معظم انقلاب اسلامی [...] هدایت فرهنگی کشور را شأن و نقش اصلی این شورا خواندند و [گفتند] انقلاب اسلامی [...] به واسطه رهبری امام و حرکت مردم،  معجزه‌گر بود و با روحیه تهاجمی خود بنیان‌های سیاسی،  فرهنگی و اجتماعی و گزاره‌های غلط حاکم بر اذهان مردم را تغییر داد [...] که نتیجه آن انجام کارهای بزرگی همچون ساخت سدها، نیروگاه‌ها،  بزرگراه‌ها، تجهیزات صنایع نفت و گاز و بسیاری از زیرساخت‌ها به‌دست متخصصان جوان داخلی بود[...]»

منبع: ایرنا،  ‌ مورخ 15 آذرماه سالجاری، کدخبر:84963157

 

بله،   اگر میرپنج و آریامهر با ساختن پل و سد و کارخانه،   باد در آستین‌شان می‌انداختند؛    مقام معظم هم «نگاه به دست ننه» کرده،  و از ادامۀ «نصفه ـ  نیمۀ» ‌پروژه‌های دوران آریامهر،  باد توی عمامه‌اش اوفتاده.   باری دردسرتان ندهم،  دو روز پس از عرعر مقام معظم در مورد «هدایت فرهنگی جامعه و روحیة تهاجمی» و مزخرفاتی از این قبیل بود که،  امام جماعت سنی‌مذهب خاش،  و محسن شکاری را عوامل حکومت به قتل می‌رسانند!  و این قتل‌های جبونانه جز ابراز ارادت حکومت ملایان به اربابان‌شان نیست!   البته مسلم بدانیم حکومت شیعی مفلوک‌تر از آن است که مسئولیت قتل امام جماعت خاش را بر عهده گیرد،  پس صرفاً بپردازیم به قتل محسن شکاری که برخلاف قتل مهسا امینی،  ‌ هیچ جائی برای انکار حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانۀ» شیعی باقی نگذاشته.  

 

این جنایت فجیع می‌تواند پیام‌های آموزنده‌ای برای معترضان در ایران داشته باشد.   نخست اینکه چشم امید به غرب نداشته باشند؛  غرب فقط حامی اوباش بوده و هست.   جنایت‌کاران طرفدار خمینی،  از نایاکی‌ها و سروش و مهاجرانی و میلانی گرفته تا انگل‌زاده‌های جمکران  و گروه مجاهدین خلق همگی در غرب لنگر انداخته‌اند؛ ‌ خردجال هزار پرچم نیز که همیشه در «انتخابات نئاندرتال‌ها» شرکت فعال داشته است،   در غرب به راه می‌افتد!  و اگر چماقدار در ایران جنازه می‌دزدد،   در غرب است که چپ‌نما،  پیکر بی‌جان قربانی حکومت آخوند را از گور بیرون می‌کشد تا بر آن برچسب  «هم‌جنس‌گرا» الصاق کند!   خلاصه بگوئیم دو لبۀ‌ قیچی استعمار در داخل و خارج مرزها شما معترضان را تهدید می‌کند.

 

دیگر آنکه،  شما که قریب 90 روز است «کف خیابان» را از دست حکومت بیرون کشیده‌اید،   در برابر استعمار و مزدورانش ایستاده‌اید،  در نتیجه ‌با دست خالی به خیابان نیائید!‌   اگر با اوباش حکومت درگیر می‌شوید بدانید که اینان نیروهای حافظ نظم و امنیت جامعۀ ایران نیستند؛   از امنیت جیره‌خواران استعمار در ایران دفاع ‌می‌کنند و همانطور که شاهدیم سلاح و تجهیزات‌شان را نیز از دست‌های مقدس غرب دریافت می‌دارند.   به عبارت دیگر،   این رویاروئی با پاسداران استعمار است،   نه با نیروهای انتظامی و نظامی ایران.   و این جنگ نابرابر فقط یک برنده خواهد داشت؛   کسی که پاسدار استعمار را زمین‌گیر می‌کند،‌  و خود نیز دستگیر نمی‌شود.

 

در پایان بد نیست زمینۀ ژئوستراتژیک این جنگ نابرابر را نیز شناسائی کنیم.   زمینه‌ای که در آن دولت چین با صدور دو بیانیۀ پیاپی رسماً از حکومت ملایان فاصله می‌گیرد؛ ‌  مذاکرات «آمریکا ـ روسیه» در ترکیه در جریان است؛  و مقامات آمریکائی و «رابرت مالی»،   نمایندۀ ویژه ایالات متحد در امور ایران نیز رسماً از نزدیک شدن ایران به روسیه اعلام نگرانی می‌کنند!  

 

می‌دانیم که روسیه از تروریسم ـ  اسلام سیاسی ـ  و بساط چادرسیا و نعلین و لچک حمایت نکرده و نمی‌کند،   به همین دلیل نیز در سوریه پای به جنگ گذاشت.   با توجه به سیاست مسکو،‌   به صراحت می‌توان دریافت که آمریکا نگران آینده‌اش در ایران شده.  چرا که در صورت سقوط حکومت دست نشانده‌اش در ایران،  شاید نتواند همچون دوران کارتر،  اراذل و اوباش اسلام‌پرستی را که در غرب در آب‌نمک خوابانده جایگزین صورتک‌ فرسوده‌اش کند.  و این است دلیل جنجال و هیاهوی گاوچران‌ها در مورد «نزدیک شدن ایران به روسیه!»  این است دلیل تریبون دادن سنای آمریکا به مریم رجوی،  کشتزارسابق مهدی ابریشمچی و رهبر گروه سرکوبگر مذهبی «مجاهدین خلق!»  خلاصه بگوئیم،  با توجه به اینکه چین،   سرکارگر ایالات متحد ناچار شده از کنیز مطبخی آمریکا فاصله بگیرد،   و برخلاف روند رایج سدۀ اخیر،‌ آخوند جماعت و ارتش آیرون‌ساید  نتوانسته‌اند در کنار شما بایستند،‌ اگر اختیار «کف خیابان» در دست شما باقی بماند،   زنجیرۀ یکصدسالۀ فاشیسم استعماری گسسته خواهد شد . و چنین باد.    

 

          

 

 

 


۱۴۰۱ آذر ۱۲, شنبه

ایران و کفتارکلاب!

 

 

همانطور که انتظار می‌رفت،   پیروزی تیم فوتبال ایران بر تیم ولز ـ  نخستین پیروزی تیم فوتبال ایران بر یک تیم اروپائی در جام جهانی ـ  حکومت «مسجد ـ‌ روسپی‌خانة» شیعی را چنان به وحشت انداخت که با هدف انحراف افکار عمومی،‌   برای تیم فوتبال تقدس قائل شد و «وریا غفوری» را به یک جرم من درآوردی و مسخره؛   «تخریب تیم فوتبال» دستگیر کرد!   به این ترتیب «همه» می‌باید بدانند که تیم فوتبال «مقدس» است و هیچکس حق ندارد از آن انتقاد کند!  ولی اصل مطلب این بودکه پیروزی تیم ایران بر تیم ولز،  هم حکومت ملایان را تلخکام کرد و هم گوسفندالله را،   و هم تیم «مقدس» فوتبال را.

 

گوسفندالله  که شکست سنگین تیم ایران از انگلستان را جشن گرفته بود،   اینبار به بهانة «مخالفت با حکومت»،   این پیروزی را نکوهش کرد و فوتبالیست‌ها را مورد هتاکی قرار داد!  رضا پهلوی هم به بهانة ابراز نگرانی از دستگیری «وریا غفوری» این پیروزی را نادیده گرفت؛   سپس نوبت رسید به مقام معظم جمکرانی‌ها!

 

ایشان که به مناسبت هفتة بسیج بالای منبر پریده بودند،  طبق معمول،  و در پی یک وعظ و خطابۀ روده سگی،  ضمن قرقره کردن اوراد عربی،   ناکامی‌شان در سرکوب اعتراضات ملت ایران را با یکی از بی‌بی‌گوزک‌های بادیه‌نشینان عرب قرن هفتم میلادی به قیاس کشیدند و تلویحاً به بسیجی‌ها پیام دادند که «جای نگرانی نیست؛   هم آمریکا هوای‌مان را در قطر و نیویورک دارد،   و هم رعایا!   اینان همچنان به صدور تجهیزات لازم برای تفنگ‌های ساچمه زن ادامه خواهند داد و شما می‌توانید برای حفظ کیان اسلام،   همچنان هموطنان‌تان را لت‌وپار کنید!»  مقام معظم در لابلای بیانات گهربارشان،   بدون ابراز خرسندی شخصی از پیروزی تیم فوتبال ایران،  مالکیت‌شان را ‌نیز بر «تیم فوتبال و ملت ایران» اعلام داشته،   با یک چرخش زبان،  هر دو را به قول معروف ملاخور فرمودند:

 

«[...] دیروز بچه های ما،  چشم ملت ما را روشن کردند،‌ چشم‌شان روشن باشد.»

منبع: ایسنا،  مورخ 5 آذرماه سالجاری، کد خبر : 1401090502582

 

شاید هم اگر «بچه‌های علی روضه‌خوان»،  مسابقه بعدی را اینچنین سهل‌وآسان به تیم ارباب واگزار کردند به این امید بوده که هم «چشم ملت» را کور کنند،   هم چشم خودشان را!  باری،‌  با توجه به اخباری که در مورد نابینائی بسیاری معترضان بر اثر اصابت گلوله‌های ساچمه‌ای منتشر شده،  استفاده از عبارت «چشم‌‌شان روشن» فقط وقاحت و دریدگی «بدون مرز» علی روضه‌خوان را می‌تواند نشان ‌دهد.    البته شخصاً از دریدگی مقام معظم جمکران متعجب نشدم؛   آخوند جماعت موجودی است «بی‌وطن و بدون مرز!»  موجودی است با یک من ریش و پشم که لباس زنانه بر تن می‌کند؛   از انسان ـ  چه زن و چه مرد ـ  نفرت دارد!‌  خودش نه زن است،  و نه مرد و به مصلحت وقت،   هم این است و هم آن!   به همین دلیل مورد احترام عمیق آنگلوساکسون‌هاست،   به ویژه در مسابقات جام جهانی امسال که در شیخ نشین قطر برگزار می‌شود!

 

آنگلوساکسون‌ها دست در دست فیفا حداقل روزی پنج نوبت به توحش اسلام و حماقت جمع و ماتحت آخوند ادای احترام می‌کنند،  و به همین دلیل بودکه پرچم شیروخورشید و شعار «زن، زندگی، آزادی» در ردة منهیات فیفا قرار گرفت!   البته فیفا مسئولیت این بساط را نپذیرفت و آن را به حساب چماقدار‌های دولت قطر نوشت!   ولی کیست که نداند دولت قطر چنین اختیاراتی ندارد؛  ‌ صورتک لندن و واشنگتن است!   صورتک حامیان تاریخی سرکوب زن در کشورهای منطقه،  به ویژه در ایران!

 

در کشوری که برای آناهیتا،   الهة آب‌ها معبدها ساخته شده؛  در کشوری که حماسه‌هایش به زنانی اشاره دارد که همانند مردان به فنون رزمی تسلط دارند و برای دفاع از میهن به جنگ می‌روند،   در کشوری که تهمینه،  به بستر رستم می‌رود تا از او باردار شود،  و در کشوری که در تاریخ پیش از اسلام‌اش،   زن به مقام امپراتوری رسیده؛  در سرزمینی که علیرغم یورش تازی‌های مسلمان و ترک و مغول،   زبان‌اش را حفظ کرده،  «آزادی زن»‌ از قید و بند استعمار و کارگزاران محلی‌اش ـ  حکومت مفلوک شیعی ـ می‌تواند تمام دولت‌های دست‌نشاندۀ منطقه را متزلزل کند.   این خیزش تمدن‌ساز کلیشه‌های «شبه‌فرهنگی» استعماری را که در آن زن ضعیفه و برده و کنیز و «چادری» معرفی ‌شده،‌   به زیر گام‌های زن آزاد ایرانی خرد خواهد کرد،  و دریچۀ جدیدی بر فرهنگ و روابط اجتماعی مردمان در این منطقه می‌گشاید.   مشخص است که استعمار از چنین رخدادی استقبال نکند؛  تبلیغات رسانه‌‌ای پیرامون «حمایت غرب از تحرکات و خیزش ملی ایرانیان» را باور نکنیم؛  ‌ اینان هراس دارند که از تحولات جامعۀ ایران عقب بمانند،‌   به همین دلیل خود را «حامی» این خیزش جا زده‌اند.  وانمود کردن اینکه خیزش فراگیر ایرانیان جنبشی است «جهانی»،‌  هدفی استعماری دنبال می‌کند.   هدف اینان حذف ویژگی‌های ایرانی از‌ این جنبش است.   لندن و واشنگتن با این ترفند می‌خواهند از تزلزل جایگاه آخوند پدوفیل و برده فروش،  از فروپاشی محافل استعماری زن‌ستیز،  و کسادی دکان‌های سیاسی و شبه‌فرهنگی خردوکلانی که برای سرکوب زن در منطقه ساخته‌اند،  ممانعت به عمل آورند.                     

 

می‌دانیم که حضرات به بهانة «پاسخگو کردن» سگ‌های هار و وفادار‌شان در ایران،   بساط «کمیتة‌ حقیقت یاب» در سازمان ملل به راه انداخته بودند.   باشد تا با یک تیر چندین و چند نشان بزنند.  هم از خود تصویر ابله فریب «مخالف سرکوب ملت ایران» ارائه دهند، ‌ هم سگ‌های هار و وفادار شیعی‌شان را در سازمان کذا بالای منبر بفرستند تا در جایگاه «مدافع حقوق بومیان کانادا،  سیاهان آمریکا و مهاجران اروپا» لنگر اندازند!   ترفندی که هم جانفشانی ملت ایران در راه تغییر سرنوشت استعماری منطقه را به سخره می‌گیرد،  و هم سیاهان آمریکا و بومیان کانادا و مهاجران اروپا را مضحکه می‌کند!  از همه مهم‌تر برای به ارزش گذاشتن اسلام،  حضرات چنین القاء می‌کنند که «احکام توحش اسلام که از باورها و رسم و رسوم بادیه‌نشینان قرن هفتم میلادی نشأت گرفته هیچ تناقضی با مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر ندارد؛   حکومت آخوند است که این حقوق را در ایران نقض کرده!»  و جای تعجب نیست که این نمایش مهوع و استعماری مورد استقبال شاهزاده رضا پهلوی هم قرارگیرد!

 

جالب اینجاست که کشورهای غربی و کشورهائی که به این قطعنامه رأی منفی دادند،  به احترام استعمار و دین مبین اسلام،  حتی حاضر نشدند به تضاد آشکار توحش و تحجر ادیان و سنت‌های ضداجتماعی ابراهیمی با مقولة معاصر حقوق بشر اشاره کنند!   به عبارت دیگر،   موافق و مخالف «همه با هم» ملت ایران را محاصره کرده‌اند؛ ‌ درست مثل یک گله کفتار که به دور طعمه حلقه می‌زند!   برای تکمیل این نمایش مهوع شایسته بود که هیلاری کلینتون،  که با چشم بستن بر افتضاح «مونیکا لوینسکی»،  بی‌توجهی به دروغگوئی همسرش در مقام ریاست‌جمهوری آمریکا،  و ...  صرفاً جهت باقی ماندن در جایگاه «فرست لیدی» به هر پستی و رذالتی تن داده،   اینک برای سگ‌خور کردن مبارزات ایرانیان اعلام آمادگی نماید:

 

«مبارزه زنان ایرانی مبارزه ما است.»

منبع:  گویانیوز،‌  مورخ 29 نوامبر 2022  

 

حضور کشتزار بیل کلینتون بگوئیم که مبارزه زنان در ایران به هیچ عنوان ارتباطی با «مبارزات» محفلی،‌  سیاسی و لات‌بازی‌های سرکار ندارد!‌  زن ایرانی نیازمند حمایت افرادی از قبیل شما نیست؛  برای خودتان طعمۀ دیگری بیابید.  بله،  دست سرنوشت چنان کرد که فقط چند روز پس از تلاش هیلاری کلینتون برای سگ‌خور کردن مبارزه ایرانیان،‌  کاشف به عمل آید که سرکار خانم «دوروتی شیا»،  سفیر آمریکا در لبنان،   در دیدار با هیئتی از مجلس اعلای شیعیان اینکشور نماد بردگی آخوند بر سر انداخته‌اند!  آنهم در شرایطی که حزب‌الله لبنان نماد بردگی را اجباری نمی‌داند!   

 

خوش‌رقصی سفیر یانکی‌ها در لبنان به صراحت نشان داد که عرعر آخوند زیردم‌دریده در حمایت از حجاب از کدام «سوراخ‌ها» مورد حمایت قرار می‌گیرد.  خانم سفیر از یکسو نشان دادند که دشمنان آزادی زن در منطقه،   به ویژه در ایران از کدام پایتخت‌ها دستور می‌گیرند. و از سوی دیگر عمل ایشان نشان داد که حمایت رسانه‌ای واشنگتن از اعتراضات در ایران،  فقط نشاندهندۀ وحشت واشنگتن از عقب افتادن از تحولات اجتماعی کشورمان است.  البته کار به سفیر یانکی‌ها محدود نماند،   سفیر انگلستان در ایران نیز،   به مناسبت روز مبارزه با خشونت،   سفرای دیگر کشورها را جمع کرده،‌   و به آنان فرمود،  «زنان در همه جا قربانی خشونت‌اند»:

 

«خشونت مبتنی بر جنسیت در همه جا وجود دارد.   دیروز،   دیپلمات‌ها در تهران گرد هم آمدند تا درباره چگونگی پایان دادن به خشونت مبتنی بر جنسیت تبادل نظر کنند.  مسئله، نابرابری جنسیتی و حقوق بشر است.   همه اشکال خشونت نقض حقوق‌بشر و همچنین تهدیدی جدی برای سلامت و زندگی زنان است.»       

منبع: توئیتر هیزاکسلنسی سایمون شرکلیف  

     

حال آنکه بر خلاف فرمایشات «غلام سفارت»،  شرایط زن در کشور ایران،  هیچ ارتباطی با «همة کشورها» ندارد.   زن‌ستیزی در کشور اسلام‌زدة‌ ایران اگر دیروز «رسم و رسوم و عرف» نامیده می‌شد،  امروز تحت حکومت ملایان و با حمایت تام و تمام غرب تبدیل به «قانون» شده!   امروز این توحش قرون‌وسطائی همراه با دیگر احکام توحش اسلام ـ   سنگسار،  قصاص،‌  تعددزوجات،  برده فروشی، کودک‌همسری،  قطع عضو و ... کشور ایران را به باغ‌وحش آنگلوساکسون‌ها تبدیل کرده!  مسلماً هیزاکسلنسی شرکلیف از این موضوع آگاهند،   هر چند وظیفة الهی‌ ایشان ایجاب می‌کند تا به ویژه در این روزهای سخت حکومت آخوند را تنها نگذارند!  

 

حکومتی که،   هم از سرکوب ایرانیان عاجز مانده،  هم دست‌اش از جنگ افروزی در آذربایجان و کردستان عراق کوتاه شده،   و از همه مهم‌تر به ناچار دکان «حجاب‌بازی» را نیز  برچیده!  در نتیجه هیزاکسلنسی می‌خواهند به سگ‌های هار و وفادار کاخ باکینگهام دلداری دهند؛  هر چند ما و نیاکان والاتبارمان،   با مشاهدۀ دستپاچگی و بدبختی ایشان بسیار خشنود شده‌ایم!   چرا که اینجاست که بر همگان آشکار می‌شود کنیزالاسلام‌های صادراتی حکومت به فرانسه و آمریکا از قماش زهرا امیرابراهیمی و فاطمه شمس،  و ... که به احترام ماتحت آخوند،   اعمال خشونت به زن ایرانی را به «همة کشورهای جهان» تعمیم می‌دهند،   سر در آخور کدام محفل «آنگلوساکسون‌» دارند.  و ما هم از اصل مطلب دور افتادیم.

 

اصل مطلب ما پیرامون مجموعه تحولاتی است که باعث شد آخوند رئیسی از افتخار تشرف به آستان مقدس کاخ الیزه محروم شود!   به یاد داریم که پس از دست دادن امانوئل مکرون با ‌آخوند رئیسی در حاشیۀ نشست عمومی سازمان ملل در نیویورک،  قرار بر این شده بود که روز اول ماه دسامبر،   رئیس‌ دولت نئاندرتال‌ها به پیروی از حسن فوتبال و ملاممد خاتمی جهت پابوس اربابان راهی پاریس شود!   ولی در این تاریخ امانوئل مکرون در رأس یک هیات پرشمار به ایالات متحد رفت و پس از دیدار با پرزیدنت زین‌العابدین فایزر،   در کاخ‌سفید،   به نیواورلئان  ـ  پایتخت مستعمرۀ‌ سابق فرانسه در لوئیزیان ـ  شتافت،  تا با اینکار «گذشتۀ پرافتخار» فرانسه در قارۀ آمریکا را به «مستر» پرزیدنت ایالات متحد یادآوری ‌‌کند.   

 

همزمان،  روز اول دسامبر ولیعهد بریتانیا و همسرش را هم می‌بینیم که راهی مستعمرۀ سابق‌ امپراتوری ـ ایالات متحد آمریکا ـ‌  می‌شوند.  و در فردای همان روز پرزیدنت بایدن کاتولیک را در سرمای کشندۀ شهر «بوستون»،  در «هوای آزاد» و به صورت ایستاده به حضور می‌پذیرند!   بله، ‌ در برابر در ورودی کتابخانه و موزۀ «جان. اف. کندی»،   پرزیدنت بایدن که همچون بید در سرما می‌لرزید،  به ولیعهد بریتانیا «خوشامد» می‌گویند!  این شکنجه به صورت ایستاده و در هوای آزاد اعمال شد و حدود یک ساعت هم به طول ‌انجامید،   باشد تا بعضی‌ها یادشان نرود که «ارباب» کیست!   

 

حال بشنویم از اوضاع آخوند رئیسی!   همانطور که می‌دانیم آخوند رئیسی که قرار بود اول دسامبر درکاخ الیزه در پاریس لنگر بیاندازد و برای ارباب دمی بجنباند،  به یک‌باره سر از شهر سنندج در ‌آورد و...و یک مغازه دار هم که به ایشان شکلات تعارف کرده بود  بلافاصله در «دادگاه علوی» گلۀ وحش مجرم شناخته شد،  و در رادیوفردا تواب‌سازی‌اش را به نمایش گذاشتند.  باری رسانه‌های جمکرانی دلیل این سفر غیرمترقبه را «عدم رضایت» مقام معظم از رئیسی عنوان کردند!  می‌دانیم که طبق معمول،  زمانیکه گند کار در می‌آید،  مقام معظم برای سلب مسئولیت از خود می‌باید نقش «ناراضی» ایفا کنند.  خلاصه همه چیز تقصیر دیگران است،   هر چند دستورات‌اش را ایشان صادر کرده‌ باشند!‌   در هر حال کسی نگفت مقام معظم از چه چیز «ناراضی‌» شده‌اند؛   اهمیتی هم ندارد.   ولی از آنجا که اول دسامبر روز وقوقیه جماعت بود،   رئیسی را می‌بینیم که در سنندج پشت سر یک امام جماعت سنی ‌ایستاده و هنگام رکوع و سجود مرتب با عمامه‌اش ماتحت امام جماعت را  نوازش می‌دهد و دردل از جور مقام معظم  نالیده،  تکرار می‌کند،  «چه خوش بی‌مهربونی،   هر دو سر بی!»