وبلاگ‌های ناهید رکسان و سعید سامان در کلمه‌ئو

۱۳۹۹ دی ۶, شنبه

به مناسبت روزجهانی حقوق بشر!

 

 

به مناسبت جشن‌های کریسمس،   مقامات دولتی حکومت شیعی از جایگاه «دولت جهانی» به مسیحیان جهان تبریک گفتند!   اینان با یک چرخش زبان مسیحیان ارتدوکس را در داخل و خارج مرزها «حذف» کرده،   کاتولیک‌ها را بجای‌شان نشاندند!   بله،‌  تبریک گفتن شیعی‌جماعت هم «گزینشی» و نسبی و ایدئولوژیک و تهاجمی شده.  چرا که‌ برخلاف کلیسای کاتولیک که با آلمان نازی همراه و همکار و هم‌پیمان بود،   کلیسای ارتدکس با نازی‌ها جنگید؛  پیروز هم شد!   همین پیروزی بر جبهة برتری‌طلبان غرب،   دلیل نفرت تخم و ترکة اسمعیل و اسحاق از مسیحیان ارتدوکس‌ است.  و همین نفرت از ارتدوکس‌هاست،  دلیل شیفتگی غربی‌جماعت به آخوند‌های ایران‌ستیز.  

 

از اینرو پس از انتشار خبر اعدام روح‌الله زم،  ‌ دولت سوئد برای تطهیر حکومت آخوند و ارائة تصویر« مخالف استبداد» از آخوند منتظری وارد میدان شد،  و از قضای روزگار،‌ آخوند دیگری به نام امجد هم در مقام «مخالف استبداد» سر از فاضلاب سازمان سیا بر آورد.  ایشان نیز فقط به اعدام روح‌الله زم ـ  هوادار جنبش سبز ـ  اعتراض فرموده‌اند!  یادمان نرفته که منتظری جنایتکار هم،  به ادعای شیپورهای استعمار،  فقط به اعدام زندانیان،  آنهم در سال 1367 اعتراض کرده بود.   به عبارت دیگر،‌  تحمیل ابتذال و خشونت اسلام بر ملت ایران از منظر این مدعیان حمایت از حقوق‌بشر هیچ اشکالی ندارد؛   فقط اعدام بعضی‌ها «نقض حقوق بشر» شاخته می‌شود!  غربی‌ها هم در راه کسب مشروعیت برای این حکومت سرکوبگر دینی،  با زدن نعل‌وارونه از آخوندهای «خوب» حمایت می‌کنند.  خلاصه،  گسترش نظریة فاشیسم دینی هرگز از دستورکار سیاست‌های بین‌المللی در ایران خارج نشده و نمی‌شود.

 

در عمل،  کسب مشروعیت برای حکومت شیعی‌ها،  تأئید یک ایدئولوژی «بیخ‌دیواری» و خیابانی است که طی سدة‌ اخیر،  جهت تأمین منافع استعمار ـ ‌ سرکوب سازمان یافته فرهنگی،  اقتصادی و اجتماعی ایرانیان  ـ  از فاضلاب یک دین قرون‌وسطائی استخراج و سرهم‌بندی شده.  در این نگرش انسان‌ستیز،   آخوند پدوفیل و برده فروش در جایگاه برتر «ناظر بر تدوین و اجرای قوانین» نشسته! ‌

        

حکومت ملایان که با حمایت لندن و واشنگتن در ایران مستقر شده،  ‌42 سال است که اعتقادات و رسم و رسوم بادیه‌نشینان عرب قرن هفتم میلادی را به زور سرنیزه به عنوان «فرهنگ» به ملت ایران تحمیل می‌کند.   ولی آتلانتیست‌ها،   و به ویژه دکانداران حقوق بشر سازمان ملل،  این حکومت را فقط به دلیل «حبس و اعدام» بعضی افراد به نقض حقوق انسانی متهم ‌کرده‌اند!  و هدف از این نمایش مهوع حقنه کردن چند دروغ شاخدار به جهانیان است.

 

نخست اینکه دشمنان لائیسیته و روابط حقوقی ـ  آنگلوساکسون‌ها ـ که طی سدة اخیر و به ویژه پس از پایان جنگ اول جهانی،   از قیمومت آخوند پدوفیل و برده فروش بر ملت ایران حمایت کرده‌اند،   مدافعان حقوق بشراند!   دیگر آنکه حکومت ضدحقوقی آخوند که انسان را با «کفر» و جرم را با «گناه» در ترادف گذاشته؛   رقص و شراب و جشن و جامعة‌ مختلط را در رده منهیات قرار داده؛   پدوفیلی و برده فروشی و جنایت و تجاوز را در مقام «هنجار اجتماعی» نشانده،   و ... می‌تواند پای در مقولة «حقوق بشر» هم بگذارد! ‌ به عبارت دیگر،  آنگلوساکسون‌ها در چارچوب منافع ضدانسانی‌شان به تمامی اوباش در جهان پیام می‌فرستند که،   مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر که در سال 1948 میلادی در سازمان ملل به تصویب رسیده،   هیچ تضادی با رسم و رسوم بادیه نشینان سامی قرن هفتم میلادی ندارد!  

 

این پروپاگاند مهوع با ریاست‌جمهوری جیمی کارتر و خوشرقصی‌ چماقدار و چپ‌نما برای اربابان آمریکائی‌شان در ایران به اوج خود رسید.  کار بجائی کشید که نهایت امر صیغة دستگاه کندی،   روح‌الله خمینی را به سلطنت رساند.  باشد تا ایشان در راه مصدق ـ  تفکیک جنسیتی،  تحمیل تحریم‌های اقتصادی بر ملت ایران،   و به ویژه تبدیل ایران به سپر بلای لندن در برابر مسکو ـ  دست به اقدامات «انقلابی» بزنند؛  نتیجه هم در برابر ماست!   

 

چرا راه دور برویم.   طی 10 سال اخیر،  حکومت ملایان برای تأمین منافع ترکیه، ‌ از تکمیل راه‌آهن «رشت ـ آستارا» به بهانه‌های مختلف خودداری می‌کند.  و زمانی که جهادی‌های ترک و سوری با سلاح و تجهیزات اسرائیل و بمب‌های فسفر به کشتار ارامنه مشغول بودند،   همین حکومت رسماً و در مجامع بین‌المللی از جهادی‌ها حمایت می‌کرد!  البته شیعی‌ها در برابر ارائة این دست خدمات «جنسی ـ  ایدئولوژیک» به مناسبت روز جهانی حقوق بشر،  یک آروغ دوپیازة ایدئولوژیک خوب از رجب اردوغان کادو گرفتند!   سلطان رجب که به عراق و سوریه و لییبی تجاوز کرده و از اشغال نظامی و تقسیم کشور قبرس حمایت می‌کند،   در باکو،  چند قطره «آراس، آراس» سرکشید و... و اینچنین بودکه مم‌جواد ظریف و نمایندگان مجلسک و ملیجک‌های رهبر و ... حسابی «شارژ» شده،   بیانیه های «ملی و میهنی» صدوریدند؛  سفیر ترکیه را احضار کردند و ... و ارسلان رضائی را در ترکیه کشتند.    «جونم براتون بگه»،  ‌ از وقتی ریچارد مور،  سفیر سابق انگلستان در ترکیه،  ریاست MI6 را برعهده گرفته،   عملیات تروریستی در قفقاز،‌  قتل مخالفان ایرانی آخوندیسم در ترکیه،  و بسیج گلة شیعی پیرامون «تعلقات بومی» با نوسانات آروغ‌های رجب اردوغان تنظیم می‌شود!     

 

ولی اینبار آروغ سلطان رجب خیلی مقوی بود؛   «ابراز وجود» شیعی‌ها به این مختصر محدود نماند؛  خبر اعدام روح‌الله زم را هم منتشر کردند تا با یک تیر چندین و چند نشان بزنند.  هم با قدرت‌نمائی ـ آدم‌کشی ـ   به دستگاه جوزف بایدن خوشامد گفته باشند،   هم این قتل را به ابزاری در راه تثبیت حکومت آخوند؛‌   تطهیر رهبران جنایتکار جنبش سبز ـ  محمد خاتمی، میرحسین موسوی و کروبی ـ تبدیل کنند،   و از همه مهم‌تر،  اربابان‌شان را در جایگاه دلپذیر مدافع حقوق بشر در ایران بنشانند.  باشد تا این مدافعان رسانه‌ای حقوق بشر بتوانند به شیوة‌ چهار دهة اخیر،   برای سگ‌های دست‌آموزشان معرکة «حقوق بشر» بگیرند!

 

در تاریخ 10 دسامبرسالجاری ـ  سال‌روز جهانی حقوق بشرـ  ارسلان رضائی،  ‌مسئول سایت خرافاتکده در ترکیه توسط پاسداران دلار به قتل می‌رسد.  «جرم» مقتول انتشار مطالبی در مورد خرافات در دین اسلام بود.   نیازی نیست که بگوئیم برای سازمان ملل،  اتحادیه اروپا،  ‌ وزارت امورخارجه ایالات متحد،   الیوت آبرامز و‌ انجمن قلم جرمانی و پارلمان اروپا قتل ارسلان رضائی‌ها فاقد اهمیت است!   البته اعدام روح‌الله زم ـ واقعی یا رسانه‌ای ـ  با قتل ارسلان رضائی تفاوت‌هائی دارد،  چرا که بخشی است از سناریوی سنتی «سفله‌پروری و رهبرسازی» محافل غرب برای ملت ایران!   آنکه در ترکیه،  خرافات این دین قرون‌وسطائی را به سخره می‌گیرد،  می‌باید بمیرد؛  نان غربی‌ها را آجر کرده!   ولی روح‌الله زم که آیت‌الله دوست و کربلاپرست و سربه‌زیر و متأهل است می‌باید تبدیل شود به الگوی شهامت و مقاومت و شجاعت!  چرا که ایشان با یک من ادعا،   در سال 1388 پشت سر میرحسین موسوی،  جلاد دهة 60 ایستاده،‌   پدرش آخوند است و خواهان «جمهوری جهانی شیعه!»   خلاصه پدر و پسر از هر نظر جان می‌دهند برای سیاست‌های استعماری.   از اینرو حکومت ملایان پسر محمدعلی زم را مدتی به صورت رسانه‌ای به زندان ‌انداخت،   بعد هم او را با پاسپورت قانونی از کشور خارج کرد،  و سرانجام این «شخصیت جهانی» را به فرانسه صادر کردند تا در راستای سیاست «تبدیل چماقدار به رهبر اوپوزیسیون» دوباره ‌به ایران بازگردانده شود!

 

اما اینبار نه روح‌الله سبز دستاربند است،  نه شرایط دوران نکبت‌بار جیمی کارتر فراهم!  رئیس‌جمهور فرانسه نمی‌تواند برای روح‌الله «سبز» همان مراسمی را به راه اندازد که والری ژیسکار برای روح‌الله «سیاه» به راه انداخته بود.   روح‌الله سبز مدتی در فرانسه اینوروآنور پرسه می‌زند،  و با افشاگری و انتشار مطالبی که روی خطوط اینترنت در دسترس همگان قرار دارد ـ   ساختن گاز فلفل و کوکتل مولوتوف و...  ـ  نبوغ و استعداد سیاسی،  تشکیلاتی و نظامی‌اش را به اثبات می‌رساند.  از قضای روزگار همزمان با آغاز مبارزات انتخاباتی «ترامپ ـ  بایدن»،  روح الله زم را به دکان آخوند سیستانی در عراق تحویل می‌دهند تا پاسداران دلار که از سال 2016 با سربازان یانکی در این کشور پادگان مشترک دارند ـ  ولتر نت،  مورخ 15 فوریه 2016 ـ  بتوانند در راستای سیاست «تبدیل پیزی‌افندی به رستم صولت» از ایشان «رهبر براندازان و تهدید امنیت ملی و غیره» بسازند و به شیوة‌ رایج،  زمینه را برای «شخصیت‌سازی» فراهم آورند. و آخوند امجد،  روحانی محبوب و مامانی رادیو فردا از درون همین بساط «ظهور» کرده!   

 

ولی قضیه ریشه‌دارتر از این حرف‌هاست،  چرا که عملیات پاسداران دلار،  در واقع با بازداشت فردی به نام حمید نوری در سوئد،   و «خودکشی» دختر سفیر ملایان در مسکو همزمان می‌شود؛   فراموش نکنیم جناب سفیر هم از طرفداران «کودتای سبز» بودند!   از قضای روزگار،  در میعاد 21 آذرماه،  خبر «دار زدن» روح‌الله زم ـ  با نام نیما زم و دو تاریخ تولد متفاوت ـ  در رسانه‌ها منتشر می‌شود.   احدی هم نه اعدام روح‌الله سبز را دیده،   نه چشم‌اش به جسد ایشان افتاده!   ولی خوب همین که بوق‌های جمکرانی ادعا ‌کنند روح‌الله زم اعدام شده،  شیعی‌ها‌ و اربابان‌شان به اهداف تعیین شده می‌رسند؛   می‌توانند جسد وی را به ابزار بهره‌برداری سیاسی ـ  قدرت نمائی رسانه‌ای و عادی‌سازی خشونت ـ  تبدیل نمایند. 

 

اروپائی‌ها بلافاصله در اعتراض به این وحشیگری،‌  «همایش اقتصادی سه روزه» با حکومت ملایان را لغو می‌کنند!   جالب اینکه،  برنامة همایش کذا درست پس از اعدام وحید افکاری تنظیم شده بود!  به  عبارت دیگر،  برای این جانوران وحشی و مدعی دفاع از حقوق بشر،  قتل وحید افکاری در زندان وحشیگری نبوده،  ولی اعدام فرضی یا واقعی روح‌الله زم آنقدر مهم می‌شود که می‌تواند مطالبات اقتصادی و مالی‌شان‌ را هم به حاشیه براند!

 

ولی واقعیت جای دیگری است.  چرا که همایش کذا در هر حال نمی‌توانست پیش از نشست گروه 4+1 برگزار شود!   و حکومت ملایان با انتشار خبر اعدام روح‌الله زم در عمل به اربابانش امکان داد تا در جایگاه با شکوه «مدافعان حقوق بشر» لنگر اندازند،  و از این جایگاه حقوقی برای حکومت آخوند پدوفیل و برده فروش نیز کسب وجهه کنند،  باشد تا سگ‌های دست‌آموزشان بتوانند خودی نشان دهند.  ملایان هم سنگ تمام گذاشتند؛  سفرای آلمان و فرانسه را به صورت رسانه‌ای احضار کردند و ... و به بازنشخوار پروپاگاند فرسودة استعمار مشغول شدند:

 

«در ایران قوه قضائیه مستقل است»

منبع:  سایت دیده‌بان ایران،  ‌مورخ 14 دسامبر 2020 خبر:97502 

 

بله «استقلال قوة قضائیه» در حکومت بیابانی حاکم بر تهران ـ  حکومتی که روابط حقوقی معاصر را از پایه و اساس نفی می‌کند ـ  حکایت دفاع آتلانتیست‌هاست از حقوق بشر!  حضرات آتلانتیست در کشور سوریه رسماً از تروریست‌ها بر علیه دولت لائیک،  حمایت نظامی و مالی و تبلیغاتی می‌کنند،  همزمان ادعای دفاع از حقوق بشر هم دارند!  جالب اینکه،   در کشور خودشان هم رسماً از اسلام سیاسی ـ تروریسم ـ  حمایت می‌کنند!  به طور مثال،  در آلمان احترام به احکام توحش اسلام،  با «غذای حلال» در مهد کودک‌ها آغاز می‌شود!  و قانون اساسی اطریش هم پس از برگزاری مراسم تعویض صورتک پاشنه‌آهنی‌ها ـ  انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحد ـ در مسیر تمایلات آخوند پدوفیل تفسیر شده!   به این ترتیب «حق الهی» خانواده‌های مسلمان ـ  شستشوی مغزی و تحمیل نمادبردگی بر دختربچه‌های دبستانی ـ  محفوظ می‌ماند!  دولت‌های بریتانیای کبیر و ایالات متحد هم که همه ساله در سازمان ملل با «حقوق بشر» معرکه می‌گیرند،  در کشورهای متبوع‌شان سنت‌های ضدحقوقی دین قرون‌وسطائی اسلام را «محترم» به شمار می‌آورند!   اعتراض اینان به نقض حقوق بشر در ایران،   در واقع چیزی نیست جز عادی‌سازی حکومت آخوند و سرکوب ملت ایران.

 

 روند کار این است که حکومت بیابانی حاکم بر تهران را پارلمان اروپا و کانادا ـ  به نیابت از سوی کاخ باکینگهام ـ در سازمان ملل برای «نقض حقوق بشر» محکوم کنند تا همه بدانند و آگاه باشند که «در کشور ایران، حقوق بشر به صورت مقطعی و آن‌هم فقط به دلیل اعدام برخی افراد نقض می‌شود!»  به عنوان مثال،  با توجه به نمایش روحوضی بازداشت حمید نوری و معرکه‌گیری رادیوفردا،‌  همه می‌باید بپذیرند که پیش از کشتار جمعی زندانیان در سال 1367،   حقوق بشر در ایران رعایت می‌شد!  و تحمیل یک حکومت قرون‌وسطائی بر یک ملت به هیچ عنوان نقض حقوقی انسانی نیست.  

 

خلاصه بوق‌های استعمار تفهیم می‌کنند،  آن روزها که لات‌واوباش تحت نظارت ویلیام سالیوان،  به تظاهرات 8 مارس 1979 هجوم بردند؛   گروه باله و میهمانی مختلط و جشن و رقص و شراب و خلاصه «زندگی انسانی» را «جرم» و مستوجب مجازات شمردند،  حقوق بشر در ایران رعایت می‌شد!   بله،   فقط پس از کشتار سال 67 بود که حقوق‌ بشر نقض شد و آخوند منتظری هم «شجاعانه» به آن اعتراض کردند و از دکان آمریکائی حقوق بشر هم جایزه گرفتند!   یعنی تفکیک جنسیتی،  تحمیل نماد بردگی به زنان،  ‌ تبدیل کودکان به ابزار بهره‌برداری جنسی،  شلاق زدن،  سنگسار و قصاص و قطع دست،  ممنوعیت کنسرت و رقص  و ... و به ویژه رقابت دولت جمکران با کشاورز و تولیدکنندة ایرانی به هیچ عنوان نقض حقوق بشر به حساب نمی‌آید!   فراموش نکنیم که در پروپاگاند نژادپرستان غرب،  فعالیت اقتصادی و فرهنگی و زندگی اجتماعی ایرانیان شامل «حقوق بشر» نمی‌شود!

 

«بشر» مطلوب اینان همان لات‌ها و آخوندهای مفتخور ومتجاوز و مجیزگویانی هستند که یک بند آیات قرآن قرقره می‌کنند،  ‌و‌ تکلم به زبان ارباب‌شان را «افتخار بزرگی» می‌دانند!  کافی است به عکس یادگاری ویلیام سالیوان،  سفیر آمریکا در دوران غائلة 22 بهمن،  با ماشاالله قصاب،  چهرة آشنای «انقلاب اسلامی» نیم نگاهی بیاندازیم،  تا با پایه و اساس «حقوق بشر»،   مطلوب آنگلوساکسون‌ها بیشتر آشنا می‌شویم.

 

 


۱۳۹۹ آذر ۲۰, پنجشنبه

بختیار و بنی‌برژینسکی!

 

 

جوزف بایدن که به دلیل لات‌بازی‌های مفرح و دلچسب دونالد ترامپ،  ‌ در سنگر «سکوت علامت رضاست» لنگر انداخته بود،  10 روز پس از ترور فخری‌زاده،   آلو را از دهان‌اش در آورده،  در «سنگر ابهام» نشست و به تقابل با ایران و چین و روسیه اشاره‌ کرد:

 

«آن‌ها [...] به توانائی داشتن مواد کافی برای یک سلاح هسته‌ای نزدیک‌تر شده‌اند [...] مسائل مربوط به موشک‌ها نیز وجود دارد [...]‌ ما باید بخشی از یک گروه بزرگ‌تر باشیم تا نه تنها با ایران بلکه با روسیه،  چین و طیف وسیعی از مسائل روبرو شویم.»

منبع: یورونیوز،‌  مورخ 4 دسامبر 2020  

 

می‌دانیم که حکومت آخوند زیردم دریده با کودتای آمریکا و رعایا بر علیه دولت شاپور بختیار در ایران مستقر شده.   و همچنین شاهدیم که طی 42 سال اخیر، ‌ واشنگتن در راه تحکیم پایه‌های این حکومت پوشالی از هیچ جنایتی در داخل و خارج مرزها فروگزار نکرده. پس از کودتای 22 بهمن 1357،   نخستین تلاش آمریکا برای حفظ حکومت ملایان،  اشغال سفارت اینکشور در تهران بود.   این عملیات به حاکمیت ایالات‌متحد امکان داد،  تحریم اقتصادی و سپس جنگ 8 ساله را به ملت‌های ایران و عراق تحمیل کند؛ ‌ مزدوران‌اش را در جایگاه «دشمن آمریکا» بنشاند؛‌  دست اسرائیل را برای تاخت و تاز باز بگذارد،  و منطقه را به پشت جبهة تروریسم تبدیل نماید.   ولی پس از ترور فخری‌زاده،  شیعی‌‌ها‌ به یک‌باره کشف کرده‌اند که مسئول اشغال سفارت آمریکا در تهران «خبرگزاری روسیه» بوده،  و از شما چه پنهان،   این «اکتشاف علمی» شیعی‌ها سخت به مذاق گویانیوز خوش آمده:

 

«[...] حمله به سفارت آمریکا،    دو روز بعد از ملاقات بازرگان،  چمران و یزدی با برژینسکی + نقش خبرگزاری روسیه در این میان!»

منبع: گویانیوز،  ‌مورخ 6 دسامبر 2020 

 

بله،  بر اساس این خبرسازی‌ها،  گوسفند‌الله باید بداند که خبرگزاری روسیه باعث شد اوباش ساواک و شهربانی از دیوار سفارت آمریکا بالا بروند تا تشکل تروریست نهضت آزادی در جایگاه اوپوزیسیون قرار گیرد،  و دستگاه «کارتر ـ برژینسکی» هم بتواند ضمن برقراری روابط زیرزمینی با دست‌نشاندگانش،  در سنگر مدافع حقوق بشر بنشیند؛   ملت ایران را تحت تحریم اقتصادی قرار دهد؛  در مورد سرکوب و کشتار ایرانیان توسط دولت دست‌نشانده از خود سلب مسئولیت کند و ... و نمی‌دانستیم که در حیاط خلوت یکصدسالة آنگلوساکسون‌ها،  این خبرگزاری روسیه است که از چنین امکاناتی برخوردار شده!   حتماً این «خبرگزاری» در تهاجم اوباش به سفارت انگلستان، ‌ آتش زدن کنسولگری عربستان و ... و خصوصاً عرعرهای خمینی بر علیه کنوانسیون وین،   و به ویژه قتل گریبایدوف هم نقش‌آفرینی‌هائی داشته و به ما نگفته‌اند!           

 

بله کی بود، کی بود؟‌   خبرگزاری روسیه بود!   چرا؟  چون جوزف بایدن علاوه بر روسیه،  با ایران و چین هم ارواح شکم‌اش تقابل دارد!   تقابل کاخ سفید با جمکرانی‌ها که در برابر چشمان ماست؛  پس بد نیست نگاهی بیاندازیم به ادعای تقابل آمریکا با چین!   می‌دانیم که روابط چین و آمریکا از دوران نیکسون عادی شد،  و در دوران جیمی کارتر به روابط استراتژیک  ـ بر علیه مسکو ـ ارتقاء درجه یافت.  استقرار حکومت آخوند در ایران و تبدیل افغانستان و عراق و پاکستان و ترکیه به طویلة توحیدی ـ  تروریسم ـ  پیامد همین روابط بود.   برای درک تقابل آمریکا با چین کافی است نیم نگاهی به گزارش بلومبرگ ـ  سایت فارسی سپوتنیک،  ‌مورخ 8 دسامبر سالجاری ـ   و آمار رسمی ایالات متحد در مورد سرمایه‌گزاری استراتژیک و تجاری طرفین ـ  بخش خصوصی و دولتی  ـ بیاندازیم،  تا به استعداد جوزف بایدن در دروغ‌سازی و یاوه‌سرائی پی ببریم!

 

در واقع ایالات متحد هیچ تقابلی با کارگران مائوئیست‌ و کنیزمطبخی شیعی‌اش ندارد.  و اما تقابل واشنگتن با روسیه حکایت دیگری است؛‌  تقابلی است که آمریکا از آلمان نازی به ارث برده؛   ‌تقابل با لائیسیته و مخالفت با روابط حقوقی معاصر!   و به همین دلیل است که وزارت امورخارجة دستگاه بایدن فعالیت‌اش را با لگدپرانی به شاپور بختیار آغاز می‌کند.

 

تعجبی هم ندارد!   شاپور بختیار طی 37 روز دوران صدارتش در برابر گلة وحش و آخوند پدوفیل و برده‌فروش ایستاد،   و کوچک‌ترین تعبدی در برابر گله‌سازی و خشونت‌پرستی  آمریکا از خود نشان نداد.  طی دوران تبعید هم بختیار به کرات اعلام داشت که،   «حکومت خمینی تداوم آریامهر است.»  او در پارلمان اروپا رسماً در برابر پوپولیسم موضع‌گیری کرد و حاضر نشد از «دوران شاه و بازگشت پادشاهی به ایران» دفاع کند.   خلاصه،   بختیار چه در دوران صدارت و چه در دوران تبعید،  سخت ‌باعث آزردگی خاطر یانکی‌ها شده بود،   و مسلم است که تخم و ترکه اسحاق و سگ‌های دست‌آموز عموسام  ـ  شیعی‌ها،  و در رأس‌شان باند بنی‌صدر ـ  از شاپور بختیار نفرت فراوان داشته باشند. 

 

اینان در دوران زندگی بختیار خفقان گرفتند،   و پس از ترور وی بساط افشاگری‌های کودکستانی‌شان را پهن کرده‌،  می‌پندارند با دروغ‌پراکنی می‌توان از شاپور بختیار تصویری  مخدوش ارائه داد.  ولی اینبار موضوع از تخم و ترکة اسحاق و اوباش «انقلاب اسلامی» فراتر رفته؛ ‌ نوبت افشاگری کودکستانی به وزارت امورخارجة ایالات متحد رسیده!   همان وزارت امورخارجه‌ای که مرگ  جنایتکاری به ‌نام هاشمی رفسنجانی را رسماً به خانوادة‌ «محترم‌اش» تسلیت گفت!   و چرا راه دور برویم؟ پس از تبدیل کشور ایران به حیات خلوت کنسرسیوم، زمانی که ارتش شاهنشاهی،  تخریب مکان عبادت بهائیان را در کارنامة پرافتخارش به ثبت رساند ـ کیهان، مورخ 31 اردیبهشت‌ماه 1344ـ   همین وزارت‌خانه که امروز برای بهائیان ایران اشک تمساح سرازیر می‌کند،   به علامت رضا سکوت کرده بود.   بله،   این چهرة‌ واقعی وزارت امورخارجه دولتی است که هم ادعای دفاع از حقوق بشر دارد،   هم از امضاء کنوانسیون‌های حقوقی سازمان ملل مبنی بر منع تبعیض و خشونت علیه زنان و کودکان خودداری می‌کند.   چرا که این کنوانسیون‌ها با احکام توحش توحیدی در تضاد قرارگرفته و ناقض «حق مسلم» و آزادی‌های پدوفیل‌ها و برده فروش‌هاست!   خلاصه بگوئیم وزارت امورخارجه ایالات متحد دشمن لائیسیته و انسان‌محوری و «حقوق و آزادی زن»،   و حامی بی‌قید و شرط اسلامگرایان است.   در نتیجه افشاگری این تشکل خشونت‌پرست و «انسان ستیز» بر علیه شاپور بختیار در این مقطع زمانی هیچ تعجبی ندارد.   وزارت امورخارجه دستگاه بایدن تکه استخوانی جهت تغذیه ابوالحسن بنی‌صدر پرتاب کرده.   بوزنامة «انقلاب اسلامی» هم استخوان اهدائی ارباب را روی هوا قاپ زده و «ترجمه» و تفسیر نموده تا به همه این دروغ شاخدار را بباوراند که «بنی‌صدر و ابراهیم یزدی و قطب زاده و روح الله خمینی و چمران و محمد ملکی و مهدی بازرگان و ...»  هیچ ارتباطی با سازمان سیا نداشته و ندارند!   حال آنکه «ایستادن پشت سر آخوند پدوفیل و برده فروش»؛   قرارگرفتن در کنار گلة وحش،  و به ویژه ایجاد ترادف میان رسم و رسوم و باورهای بادیه‌نشینان عرب قرن هفتم میلادی با دمکراسی و آزادی که بنی‌صدر در هر نفسی آن را بازنشخوار می‌کند،   دقیقاً انکار دمکراسی و آزادی انسان‌هاست!   

 

ولی خوب،   از آنجا که «اسلام‌گرا» طبیعتاً عقب افتاده و کودن و خودفروخته است و دقیقاً به همین دلیل نیز مورد الطاف ویژة سازمان سیا قرار می‌گیرد،  افشاگری ارباب در مورد شاپور بختیار را نه تنها بی‌چون و چرا تأئید می‌کند که آن را جهت «فروش به مردم» در ویترین‌های‌اش تزئین کرده،   به ارزش نیز می‌گذارد.  چرا که از قدیم گفته‌اند،  «آراستن و تزئین تغوط ارباب،  موجب افزایش رزق و روزی نوکران باشد.»  پس انقلاب اسلامی را در مسیر تلاش توحیدی‌اش رها کرده،  می‌رویم به سراغ تغوط اربابش!          

 

وزارت امورخارجة یانکی،  با انتشار یک «سند معتبر»،  مورخ 11 دسامبر 1979،‌  ادعا دارد که «شاپور بختیار برای بازگشت به ایران از سازمان سیا درخواست حمایت و برنامه‌ریزی کرده بود!»

 

جریان،   طبق سند کذا از این قرار است که در تاریخ 8 دسامبر 1979،‌  پس از درخواست‌های مکرر بختیار،  یک افسر سازمان سیا با او تماس مستقیم برقرار کرده و طی این تماس که 90 دقیقه به طول انجامیده،  از وی پرسیده،  از ایالات متحد چه انتظاری دارد؟  و بختیار هم گفته «خمینی سه ماه دیگر سقوط می‌کند؛‌  اگر کشورهای دیگر کمک مادی کنند و ایالات متحد برای حمایت از من ـ  بختیار ـ  برنامه ریزی نماید،  موفق خواهم شد:»

 

«[...] خمینی بزودی سقوط خواهد کرد [او گفت] آماده اقدام است و اگر حمایت مالی لازم از او بشود او بخت مناسبی برای موفقیت دارد [...] مغز متفکر باید آمریکا باشد.[...]»

منبع:  گویانیوز،  مورخ  6 دسامبر 2020  

 

اینکه شاپور بختیار برای بازگشت به ایران،  از ایالات متحد و هر کشور دیگری درخواست کمک نماید،  ‌ هیچ تعجبی ندارد.  ولی آنچه حیرت‌انگیز می‌نماید مقطع زمانی این درخواست است!   اگر سند مذکور این درخواست را در تابستان 1979 مطرح می‌کرد،‌  یعنی آن زمان که جان سالیوان با ماشالله قصاب نرد عشق می‌باخت،   و علیرغم حمایت بی‌دریغ آمریکا،  دولت خیابانی مهدی بازرگان و رهبر روان‌پریش حکومت ملایان به افلاس افتاده و پنچر شده بودند،‌  «سند» منطقی می‌نمود.   ولی یک‌ماه پس از اشغال «به فرموده» سفارت آمریکا در تهران توسط مزدوران سازمان سیا،  و پس از اعمال تحریم‌های اقتصادی دستگاه کارتر بر ملت ایران،  ‌چنین درخواستی مضحک می‌نماید!  به عبارت دیگر،   آنچه در «سند معتبر» آمده،  در واقع حماقت و بلاهت افشاگر ـ وزارت امورخارجه ایالات متحد ـ  را به اثبات می‌رساند؛  ‌ بختیار را تخریب نمی‌کند! آنهم به یک دلیل روشن و مستدل و منطقی.

 

در تاریخ 8 دسامبر 1979،  خطوط اصلی سیاست آمریکا در منطقه مشخص شده بود.  جاخالی دادن در برابر مسکو؛  سلب مسئولیت از واشنگتن در جنایات حکومت دست‌نشانده؛  زمینه‌سازی برای جنگ با عراق،  و به ویژه نشاندن تشکل تروریست نهضت آزادی و شرکاء در جایگاه اوپوزیسیون حکومت اسلامی.  خلاصه بگوئیم خطوط اصلی سیاست آمریکا  روشن شده بود.  هر فردی با اندک آگاهی از سیاست یکصدسالة آمریکا در کشور ایران ـ  آخوند نوازی،  اسلام‌پرستی و مردم نوازی ـ  این خطوط را آن روزها تشخیص می‌داد!  شاپور بختیار هم از این سیاست استعماری نیک آگاه بود؛   پدر و پدربزرگش قربانیان همین سیاست بودند،  و روز 22 بهمن 1357 خود وی قربانی همین سیاست استعماری شده بود.  اگر وزارت امورخارجه دستگاه بایدن یک جو فهم و شعور می‌داشت،  چنین سند مضحکی منتشر نمی‌کرد.  ولی خوب تقارن انتشار سند کذا و به ویژه ترجمه و تفسیر خنده‌دار آن در بوزنامة بنی‌صدر،   با انتشار مطلب «نقش خبرگزاری روسیه در اشغال سفارت آمریکا» به صراحت نشان می‌دهد که دستگاه بایدن جهت تحکیم محور تروریسم ـ  واشنگتن ، پکن،  تهران ـ  تا چه حد به تهران درباغ‌سبز نشان می‌دهد.  و همین در باغ سبز است که جناح‌های حکومت مفلوک ملایان را در تهران به جان یکدیگر انداخته؛  ترور فخری‌زاده در همین چارچوب می‌باید بررسی شود.

    

این ترور که دو روز پس از تبریکات رسمی رهبر چین به جوزف بایدن صورت گرفت،‌ فرصتی طلائی شد برای اوپوزیسیون‌سازی،  و به ویژه بحران‌سازی و یکجانبه‌گرائی جهت تأمین رضایت جنگ‌طلبان اسرائیل، جهادی‌های منطقه و محافل جنگ سرد! 

 

از اینرو پس از ترور فخری‌زاده،  ‌آنچه یکصد سال است در کشور اسلام‌زدة ایران «قوة مقننه» ـ  مجلس ـ‌ خوانده می‌شود و اینک با مشتی پاسدار دلار آن را پر کرده‌اند،  با هدف بازگرداندن پروندة ایران به شورای امنیت سازمان ملل، ‌ و قرار دادن ملت ایران در انزوا، ‌ از جایگاه واقعی اجتماعی و قانونی‌اش بیرون پریده،   در جایگاه قوة مجریه نشست!   این «مجلسک» به بهانة اینکه آمریکا و رعایا ـ  انگلستان،  فرانسه و آلمان ـ  به تعهدات برجامی‌شان عمل نمی‌کنند،   از توافق حقوقی خارج شد و «شورای نگهبان منافع استعمار» هم بلافاصله این جفتک‌‌پرانی را مورد تأئید قرار داد.   بوق جنگ‌طلبان اسرائیل نیز فرصت را غنیمت شمرده،  ادعا کرد،   فخری‌زاده در یک نشست محرمانه برای تهیة 5 کلاهک هسته‌ای تقاضای تأمین بودجه کرده بود:

 

«[...] گزارشگر یدیعوت احارونوت درباره صدای ضبط شده فخری‌زاده [...]‌ می‌نویسد [...]‌ در سال2008،   ایهود اولمرت،  نخست‌وزیر پیشین اسرائیل،  در یک گفت‌وگوی شخصی [...] این صدا [...] را برای بوش پخش می‌کند [...] در این نوار [...] فخری‌زاده از ساخت پنج بمب اتمی سخن گفته و تاکید کرده که سپاه پاسداران باید بودجه کافی به او بدهد [...]‌»

منبع:  گویانیوز،  ‌مورخ 4 دسامبر 2020 

 

بله فخری‌زاده چنین گفته،  نوارش هم در جیب موساد است؛  اهود اولمرت هم نوار کذا را برای جرج بوش پخش کرده!  و می‌دانیم که جرج بوش نه تنها به زبان فارسی تسلط کامل دارد،  که صدای پاسدار فخری‌زاده را هم می‌شناسد.  هر چه باشد پاسدار دلار دست‌پروردة یانکی است.   و تجهیز حکومت نئاندرتال‌های مسلمان به سلاح هسته‌ای هم ثمرة جفتگیری محفل «کارترـ برژینسکی» است با مائوئیست‌ها.   42 سال پیش در چنین روزهائی،  سایروس ونس و برژینسکی و جیمی کارتر در خط «پکن ـ اسلام‌آباد» کار می‌کردند،  و زحمات‌شان در دوران کلینتون به نتیجه رسید؛   ‌اخوان‌المسلمین پاکستان که از بالا کشیدن شلوارش عاجز است،‌ در نظام رسانه‌ای به بمب هسته‌ای دست یافت!  اینک نوبت به فدائیان اسلام در تهران رسیده،   و فردا هم حتماً نوبت خواهد رسید به شیخک‌های کازینونشین خلیج‌فارس.  هدف مشخص است؛  تجهیز صورتک‌های عرب و عجم آمریکا به سلاح هسته‌ای؛   ارعاب ملت‌ها و فرو بردن  منطقه در بحران پیوسته!  در راستای همین سیاست استعماری است که «مجلسک» جمکران چراغ سبز خروج از توافق حقوقی را دریافت کرده و پاسداران دلار،‌  هم‌صدا با شیپور‌های حاکمیت ایالات متحد تلاش می‌کنند ترور خانگی فخری‌زاده را به حساب اسرائیل بنویسند!   حال آنکه اسرائیل استقلال نظامی ندارد و برای انجام چنین عملیات فرامرزی‌ای به چراغ سبز و حمایت لندن و واشنگتن نیازمند است.   ولی خوب نئاندرتال جماعت حتی اگر قادر به درک این موضوعات هم باشد،   بدون اجازة پدرمعنوی‌اش که در واشنگتن نشسته نمی‌تواند آن را ابراز دارد!  به عنوان نمونه،   پس از مشخص شدن گزینة‌ جوزف بایدن برای محیط زیست و وزارت امورخارجه،   سازمان سیا پس از 42 سال به عیسی کلانتری تریبون داد تا ایشان به شیوه‌ای خاله‌زنکی به ماجرای نشستن صیغة دستگاه کندی ـ روح‌الله خمینی ـ  بجای آریامهر گریزی بزنند و زمینه جهت عرعر و اعتراض نوة صیغة کندی‌ها را فراهم آورند.   همچنین پس از تشکیل تیم ارتباطات،   یا بهتر بگوئیم اندورنی جوزف بایدن،   بازاریابی رادیوفردا و حکومت ملایان برای ماچه نئاندرتال‌های شیعی ـ  صیغه‌های اجاره‌ای آخوند ـ  به یک‌باره شدت گرفت.  

 

کنیزالاسلام مولاوردی،   مدافع زیرجلکی عادی‌سازی پدوفیلی ـ سپردن فرزند به زوج‌های همجنس‌گرا ـ  یک حکم محکومیت کشکی دریافت کرد؛  خمینی مونث،  کشتزار رضا خندان را به صورت رسانه‌ای به زندان بازگرداندند تا «جامعة جهانی» یا بهتر بگوئیم، دشمنان استقرار دمکراسی در ایران از او به عنوان «مدافع دمکراسی» یاد کنند،   و رادیوفردا هم به کشتزار تقی رحمانی تریبون داد تا وضعیت اسف‌بار اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی ملت ایران را نادیده بگیرد و از زندانی شدن ابراز رضایت نماید:

 

«ما زندگی می‌کنیم، ‌ما راضی هستیم، ما آگاهانه انتخاب کردیم [...]»

منبع: رادیوفردا، مورخ 4 دسامبر‌2020

 

بله صیغه اجاره‌ای آخوند پدوفیل و متجاوز که با جامعة مختلط و روابط حقوقی معاصر مخالف است؛ صاحب و دو توله‌اش هم به هزینة ملت ایران در فرانسه لنگر انداخته و تبلیغ اسلام می‌کنند،  باید هم از زندانی شدن رسانه‌ای راضی باشد.  زندان و تبعید و حصر رسانه‌ای،   پایه  و اساس سیاست استعماری تبدیل جنایتکار به رهبر اوپوزیسیون است؛  مصدق را که از یاد نبرده‌ایم!  پس از مصدق،  خمینی،  منتظری، محمد ملکی و دیگر روسپی‌های سیاسی هم از همین مسیر جادوئی تبدیل شدند به شخصیت سیاسی،  و در دوران جیمی کارتر،  هر کدام به نوعی سلطنت رسیدند.  دوران بایدن هم چندان متفاوت نخواهد بود.  

 

خلاصه بگوئیم با توجه به شرایط ایران،  و افزایش بودجة نظامی انگلستان و فرانسه،   آنچه دستگاه بایدن در خارج مرزها نوید می‌دهد،   چیزی نیست جز گسترش تروریسم، یا بهتر بگوئیم توسعة میراث محفل «کارتر ـ برژینسکی.»   در داخل هم که جوزف بایدن شخصاً برنامة اجتماعی ـ اقتصادی‌اش را مشخص کرده: 

 

100 روز اول:  فروش ماسک و واکسن!

و نهایت امر گسترش فقر، ‌ ارعاب جمع،  تبدیل مردم به موش آزمایشگاهی فایزر و  شرکاء.

 

 

 

 


۱۳۹۹ آذر ۸, شنبه

قره‌باغ و نقره‌داغ!

 


 

در آخرین جمعة‌ ماه نوامبر،  شیعی‌ها هم «بلاک فرایدی» داشتند؛  محسن فخری‌زاده،  از پاسدارهای رده بالای حکومت پوشالی در یک عملیات تروریستی در حوالی تهران به قتل رسید.  از جزئیات زندگی و تحصیلات وی وی هیچ اطلاعی در دست نیست؛‌  در نتیجه می‌توان در مورد او هزاران قصه سر هم کرد.  شیپورهای آتلانتیسم وی را «مرد مرموز،  ‌پدر برنامة هسته‌ای و اوپنهایمر» حکومت ملایان ‌خوانده‌اند.  و با توجه به اینکه حکومت مذکور دست‌نشاندة واشنگتن است،  و تجهیز آن به سلاح هسته‌ای نیز سیاست آمریکا بوده،   به استنباط ما ساواکی‌ها به دستور ارباب چشم‌آبی کلک فخری‌زاده را کنده‌اند تا برای جمکرانی‌ها یک «شهید» دندانگیر بسازند و مراسم چهلم‌اش را هم در میعاد 17 دی برگزار کنند!  

 

حال این پرسش مطرح می‌شود که این پاسدار پیر به چه دلیل در گیرودار فروکش کردن مناقشة انتخاباتی ایالات متحد،  و پس از اعلام نامزدی پاسدار حسین دهقان ـ  ملیجک علی روضه‌خوان ـ برای شرکت در شبه‌انتخابات شیعی‌ها تصفیه شده؟  پاسخ را بهتر است در برنامه‌های نیمه‌تمام محفل دونالد ترامپ برای ایران و منطقه جستجو کنیم.   شاید سناریوی  رئیس جمهور پاسدار ـ  به قدرت رساندن پاسداران در ایران ـ  که  امثال فخری‌زاده رابط‌های‌‌اش با واشنگتن بوده‌اند،  بر باد رفته.  در نتیجه محفل ترامپ دیگر نیازی به وجود ذیجود «پاسدار اوپنهایمر» نداشته و با یک تیر دو نشان زده؛   هم با این عملیات ردپای واشنگتن را «پاک» کرده و گوشی را به دست نوچه‌هایش داده، ‌ هم یک تکه استخوان دندانگیر برای سگ‌های هار و وفادارش پرتاب کرده!   از اینرو  بلافاصله پس از این عملیات «حسینی»،  جمکرانی‌ها دوان دوان به سوی استخوان اهدائی ارباب دویدند.       

 

علی روضه‌خوان آناً کشف کرد که «صهیونیست‌ها» این ترور را سازمان داده‌اند؛ ‌ یوسی ملمن ـ  یک روزنامه‌نگار اسرائیلی نیز که با اهِن‌وتُلپ کارشناس «نظامی ـ امنیتی» معرفی می‌شود ـ  ضمن تأئید تلویحی بادشکم علی روضه‌خوان  از این قتل به عنوان «ضربه‌ای کاری بر جمهوری اسلامی» یاد کرد؛   کازینونژاد نیز پس از «ری‌توئیت» یوسی ملمن،  از قربانی عملیات به عنوان «دشمن اسرائیل» یاد می‌کند و ... و جالب اینجاست که دولت اسرائیل حاضر نشده تیز و آروغ علی روضه‌خوان را به زیرسئوال برد.   بله،  تخم و ترکة اسحاق هوای داداش کوچیکه‌ را خوب دارند!  کازینونژاد «ناکام» نیز به ایندو «برادر دلسوخته» پیوسته تا همه دست در دست هم،  تلخکامی آتش‌بس قره‌باغ و بکس‌وباد موتوردونالد ترامپ در انتخابات آ‌مریکا،‌  و پنچری بنیامین نتانیاهو و مچل شدن سلطان رجب اردوغان را به دست فراموشی بسپارند!

 

 جونم براتون بگه! جنجال رسانه‌های غرب و شاخک‌های اسلامی‌شان پیرامون ‌انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحد و مناقشة «ترامپ ـ بایدن»،   پوشش مناسبی جهت پنهان داشتن شکست «کلان ـ ستراتژیک» ارتش ناتو در قفقاز فراهم آورد!   بله،   ارتش ناتو که برای حضور در دریای خزر و کشاندن جنگ به منطقة اوراسیا شکمش را حسابی صابون زده بود و در خوشخدمتی نئاندرتال‌های ترک و عجم نیز تردیدی به خود راه نمی‌داد،  ‌ با آتش بس 9 نوامبر تمام رویاهای‌اش نقش برآب شد!   اینچنین بود که کازینونژاد سر بریدة وزیر دفاع ایالات متحد را در سینی گذاشت؛   الیوت آبرامز را به تل‌آویو پرتاب کرد؛  ‌مایکل پمپئو را نیز به پاریس و ترکیه و تفلیس و... و اسرائیل فرستاد؛  پرنس چارلز هم برای دفاع از «ارزش‌های مشترک» به زبان آلمانی راهی جرمانی شد‌!    

 

از سفر سه روزة‌ وزیر امورخارجه ایالات متحد به پاریس هیچ خبر مهمی انتشار نیافت،   ولی پس از این دیدار،  اعلام مواضع جدید رئیس جمهور فرانسه در مخالفت با تبدیل اسلام به ایدئولوژی سیاسی،   به صراحت نشان می‌دهد که نتیجة انتخابات ریاست جمهوری یانکی‌ها هر چه باشد،   حاکمیت آمریکا دیگر نمی‌تواند از دو روی سکة تروریسم ـ  ویشی‌ست‌ها و اسلام‌گرایان ـ   در فرانسه حمایت به عمل آورد!   حال نگاهی بیاندازیم به پیامد‌های این تغییر سیاست در بلاد جرمانی! 

 

علیرغم سفر ولیعهد انگلستان به اینکشور و تأکید بر «ارزش‌های مشترک» ـ  یکصدسال جنگ افروزی برای حفظ منافع لندن و واشنگتن ـ ‌ دولت آلمان ناگهان از خواب خرگوشی بیدار شد و حزب فاشیست‌ها ـ  آلترناتیو برای آلمان ـ  را 500 هزار یورو جریمه کرد!  بله دولت جرمانی پیش از آتش‌بس در قره‌باغ،   کوچک و صغیر بود و نمی‌دانست که حزب کذا بودجة فعالیت‌های «ملی و میهنی‌اش» را از حساب‌های مشکوک بانکی در کشور «بیطرف» سوئیس دریافت می‌کند!   شاید هنوز هم نمی‌خواهد بداند که مهم‌ترین مرکز فعالیت گرگ‌های خاکستری ـ  فاشیست‌های ترک ـ  در اروپا و در قلب خاک آلمان فدرال قرار گرفته،  و ... و از همه مهمتر اینکه جنگ قره‌باغ به تضعیف الهام علی‌اف و شرکاء و فروپاشی دکان خلافت رجب اردوغان و «عظمت عثمانی» منجر شده!

 

جونم براتون بگه،   برخلاف ادعای رسانه‌ها،  علی‌اف در این جنگ پیروز نشد!   ولی خوب «مردم آذربایجان» با خرخربازی‌های معمول‌‌شان در خیابان‌ها جشن «پیروزی» گرفته‌ بودند.  نتیجتاً «مردم ارمنستان» هم با تماشای جشن آذری‌ها،  ماتم‌زده و خشمگین در خیابان مخالفت‌شان را با این آتش‌بس به گوش دولت رساندند!  و نیازی نیست که بگوئیم سرنخ این سیاهی لشکر‌ها در کدام پایتخت‌هاست!  در هر حال،  جنگ قره باغ حکایت «چی فکر می‌کردم و چی شد» است!

 

الهام علی‌اف در خواب و خیال قصد داشت با تکیه بر اسرائیل و ترکیه ارتفاعات قره‌باغ را پس گرفته،  ‌ «طعم شیرین» نسل‌کشی ارامنه را به رجب فوتبالیست بچشاند،  بعد هم پای برادران ترک‌ و صاحبان انگلیسی‌شان را به دریای خزر باز کند.  ولی همزمان با سفر الیوت آبرامز به اسرائیل،  علی‌اف هم از خواب غفلت بیدار شد!   پاشینیان هم می‌پنداشت از طریق مخالفت با آتش بس،‌  مسکو را وارد جنگ صلیبی می‌کند،   ولی او هم به اشتباه‌اش پی ‌برد!  از سوی دیگر،  سوئد و اتحادیة اروپا که شکم‌شان را برای اعزام نیروهای پاسدار صلح به قره‌باغ ـ  موشدوانی در قفقاز ـ  صابون زده بودند،  به شدت غافلگیر شدند!  در این محشر خر اوضاع حکومت شیعی‌ها از همه خراب‌تر بود.

 

شیعی‌ها با آغاز تهاجم آذربایجان به قره باغ،  طرف ترک‌ها را گرفتند،  به این امید که امتداد جنگ در خاک ایران خواهد بود!  در نتیجه،  مرز آذربایجان را هم باز گذاشتند،  تا «برادران» قدم رنجه کرده،  میهن اسلامی را به قدوم خود مزین فرمایند.   ولی پس از دریافت توسری و اردنگ ‌یادشان آمد که «نیروهای خارجی در قره باغ حضور دارند و باید مرز را بست!»   از اینرو،  در تاریخ 6 نوامبر سالجاری،  ‌ نیروهای زرهی ارتش در مرز جمهوری آذربایجان و ارمنستان مستقر شدند تا از مرزنشینان و مرزها «حفاظت» به عمل آ‌ورند:       

 

«[...] فرمانده قرارگاه شمال‌غرب ارتش اعزام تجهیزات زرهی و توپخانه‌ای به مناطق مرزی شمال‌غرب کشور را تأیید کرد [وی گفت [...]  ارتش مسئولیت دارد در برابر هر گونه تعرض و تعدی دشمن،  دفاع کند [...]»

منبع:  صدای آلمان،  مورخ 6 نوامبر 2020  

 

بله،  بکس و باد کازینونژاد در انتخابات ریاست جمهوری از همین‌جا و در همین تاریخ آغاز شد!  سه روز پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحد،  شاهد چندین و چند واقعیت تلخ بودیم.   نخست اینکه ترامپ می‌‌باید منبرش را به جوزف بایدن بسپارد؛  دیگر آنکه ‌آنگلوساکسون‌ها نمی‌توانند جنگ را به داخل خاک ایران بکشانند و حکومت آخوند را نجات دهند. در نتیجه ارتش «وطن‌پرست و همچنان شاهنشاهی» یک‌هو به یاد مسولیت‌اش اوفتاد!  ولی وقوع این جنگ از ماه‌ها قبل قابل پیش‌بینی بود،  هر چند طی اینمدت پاسداران دلار در حال تسخیر جهان بودند و ارتش «جان‌نثار» هم گویا دشمن را در سوراخ وافور می‌جست!

 

از شما چه پنهان،  از روزی که سلطان رجب فوتبالیست صدای پای ابراهیم را شنید وکلیسای سنت سوفی را به مسجد تبدیل کرد،  آنگلوساکسون‌ها طبل جنگ می‌زدند!   ولی خوب از یک‌سو،  مرزهای کشور در ید اختیار حکومت قدرقدرت و مفلوک ملایان نیست،   و از سوی دیگر،  اینان وظیفه دارند به توحش و بی‌شعوری جماعت میدان دهند.  خلاصه نمی‌باید مزاحم «تفریح امت» شد!  همان گلة وحش که برای تماشای اعدام و شکنجة انسان‌ها توسط ملایان به خیابان‌ها می‌آید،   اینبار‌ برای «تماشای جنگ» راهی مرز «اصلان‌دوز» ‌شده بود:

 

«[...] ازدحام جمعیت برای تماشای جنگ ارمنستان و جمهوری آذربایجان در نزدیکی اصلاندوز [...]»

منبع:  ایلنا،  ‌مورخ 12 اکتبر 2020        

 

البته جای تعجب نیست؛   وقتی روح الله خمینی و خامنه‌ای «رهبر» باشند و امثال اکبر رفسنجانی و ملا ممد خاتمی هم در صدر؛  ‌جنگ و ویرانی و مرگ تبدیل می‌شود به «تفریح امت!»   باری در پی امضاء آتش بس 9 نوامبر،  رجب اردوغان از درگاه پادشاه عربستان پوزش طلبید و امتداد ترکیه را در اروپا رویت کرد!   شیعی‌ها هم در سکوت ماتم گرفتند و اینچنین بودکه دکان حقوق بشر سازمان ملل وکانادا و شرکاء به کمک‌شان شتافتند و آنان را به نقض حقوق بشر متهم کردند!   

 

بله،   همه بدانند در حکومتی که تفکیک جنسیتی و تعدد زوجات و پدوفیلی و سنگسار و قصاص و قطع دست‌وپا و دیگر انواع خشونت‌های قرون‌وسطائی،  به «قانون» تبدیل شده،  می‌توان سخن از حقوق بشر هم به میان آورد!   البته کانادا به این مختصر اکتفا نکرد؛  ‌ حکومت ملایان را با دولت‌های چین و روسیه در ترادف قرار داد تا آب بیشتری به آ‌سیاب ملکة موش‌ها ریخته باشد:

 

«کانادا می‌گوید چین،  روسیه و ایران را تهدید سایبری قلمداد می‌کند.»

منبع:  بی‌بی‌سی،‌  مورخ 19 نوامبر 2020

 

می‌بینیم که دولت تحت‌الحمایة دربار انگلستان به لیسیدن ماتحت آخوند پدوفیل و برده فروش معتاد شده؛  تعجبی هم ندارد!  ‌ کار نیکو کردن از پر کردن است؛   طی سدة اخیر نان آنگلوساکسون‌ها از همین طریق تأمین شده و وظیفة الهی و استعماری آخوند همانطور که می‌دانیم کشتار و تاراج ملت ایران بوده،  هست و خواهد بود!   قتل پاسدار فخری‌زاده هم در راستای همین وظیفة الهی سازمان یافت! 

        

این جنایت،  به حکومت شیعی امکان ‌داد مشکلات واقعی کشور ـ  فقر و بیکاری و فساد مالی سازمان یافته ـ  را به حاشیه براند؛  با سلب مسئولیت از خود،  در جایگاه قربانی خشونت لنگر اندازد و ‌انگشت اتهام را به سوی دیگران بگیرد:  اسرائیل، آمریکا،  دشمن،  منافق و ... و   دولت تف و تکفیر هم با استفاده از این فرصت طلائی بساط روضه و زوزه پهن کرد و دستگاه استعماری و ضدانسانی شیعی را در جایگاه «مخالف خشونت» نشاند!