وبلاگ‌های ناهید رکسان و سعید سامان در کلمه‌ئو

۱۳۹۸ آذر ۳۰, شنبه

یلدا، یانکی، یاوه!



در راه زندگی،
دیگر فریب هم به سرابم نمی‌برد
پرکن پیاله را
(فریدون مشیری) 
 
شیپورهای استعمار که با هدف سرکوب فرهنگی ملت ایران،  توهمات مقدس اسلام را در مصاف با جشن‌های «غیرمقدس» ایرانی قرار داده‌اند،   اکنون به دلیل فرسایش شمشیر توحش اسلام،   شگرد نوینی اتخاذ کرده،   می‌کوشند «انسانی‌ات» را با ایرانی‌ات ما در تخالف نشان دهند.   برای حقنه کردن همین پروپاگاند ایران‌‌ستیز است که رضا پهلوی ضمن جایگزینی «جشن یلدا» با «شب چله»،   بساط روضه و زوزه و شب چهلم پهن کرده!

جشن یلدا،   مانند دیگر جشن‌های اقوام ایرانی،  با آرمان‌های  بین‌الملل گورستان‌پرستان در تضاد است،    چرا که سدی است در برابر اجرائی کردن طرح استعماری «جهان اسلام!»   به همین دلیل در آستانة جشن‌ یلدا،   وزارت امور خارجة آمریکا «دین درد» گرفته و مدافع «حقوق بشر مردم ایران» شده؛   شیپورهای غرب بساط روضه و زوزه و «گرانی اقلام سفرة یلدا» پهن کرده‌اند؛   پامنبری‌های‌شان هم به مصداق «نگا به دست ننه کن ...» کنسرت لغو می‌کنند!  ولی از همه جالب‌تر «عملیات قهرمانانة» رضا پهلوی است!  ایشان که برای تکرار دور باطل خیز برداشته،   در هماهنگی با این سیلاب ضدایرانی،  در مورد شب یلدا یک «فتوای» سراپا ماتم و مرده‌پرستی صدوریده‌!   فتوائی که هیچ ارتباط فرهنگی با شب یلدا ندارد؛   برخاسته از آداب و رسوم مرده‌خوری شیعی‌ها و زبان عوام در مورد برگزاری «شب چله» است!  اینچنین است که شاه به یاری شیخ می‌آید؛  ‌ زبان عوام و مراسم چلة‌ ملایان را به جشن یلدا و نمادهای اسطوره‌ای ایرانیان باستان تحمیل می‌کند،  و از همه مهم‌تر تعداد قربانیان کودتای استعماری بنزین را به ده‌ها هزار تن افزایش می‌دهد:     

«[...] امشب ده‌ها هزار ایرانی در چهارگوشه ایران هستند که چند روز پس از این شب چله‌ باید در مراسم چهلم عزیزان‌شان،   زیباترین و دلیرترین جان‌باختگان راه میهن،  درخشان‌ترین فرزندان مهر و رشیدترین دشمنان اهریمن،  شرکت کنند.»
منبع:  رادیو فردا،  مورخ 21 دسامبر 2019 

اگر رضا پهلوی می‌پندارد با رونویسی و «تکرار» اراجیف امثال بنی‌صدر و خمینی در سال 1357 می‌تواند در تهران تاج همایونی بر سر بگذارد،  اشتباه می‌کند؛  ایران آن نیست که چهار دهة پیش بود.   و مسلم بدانیم بر خلاف انتظارات ایشان «چند روز پس از این شب چله»،  ده‌ها هزار ایرانی مراسم آخوندی شب چهلم برگزار نخواهند کرد!   آنهم در شرایطی که به دلیل خفقان مصلحتی حکومت شیعی‌ها،   هیچ آمار دقیقی از تعداد قربانیان کودتای ناکام «یانکی ـ شیعی» در دست نیست!   پیشتر هم برخی از مقامات جمکرانی،   از جمله شمخانی،  85 درصد از این تعداد نامعلوم را در ردة «معلوم» و مشخص خودشان قرار داده بودند!   البته رضا پهلوی در این میان تنها نیست؛  خیلی‌ها به میمنت کودتای بنزین، خواب تاجگزاری دیده‌اند،   و نیازی نیست که بگوئیم چنین «معجزاتی» را فقط در طویلة شیعی روتچیلدها می‌توان مشاهده کرد!   

ملت ایران، 40 سال پیش نیز در مورد قربانیان سینما رکس آبادان و  میدان ژاله،  شاهد همین سکوت‌های مصلحتی از سوی دربار پهلوی،   تته‌پتة کیهان و اطلاعات،  و عربده‌جوئی خمینی،  و هیاهوی شیپورهای گورستان‌پرستان بود!  هر چند واکنش عجیب و غیرمنطقی دربار، روزنامه‌ها و مقامات کشور در آن روزها،  اینک در شبکة رسانه‌ای داخلی و خارجی به  سکوت برگزار می‌شود.   

ولی اگر کسی اواخر دوران پهلوی دوم را به یاد داشته باشد،  از بحران‌سازی و سکوت امروز حکومت شیخ‌الله به هیچ عنوان تعجب نمی‌کند؛  ‌ این حکومت عین دستگاه آریامهر،   بدون اجازة ارباب آمریکائی حتی حق اطلاع‌رسانی هم ندارد.  شاهد بودیم که چگونه فدائیان اسلام، آتش زدن تماشاچیان در سینما رکس آبادان را به حساب پهلوی‌‌ها نوشتند،  و دربار قدرقدرت پهلوی در کمال متانت و به علامت «رضا» خفقان گرفت،   و اتهام چماقداران را با جان و دل پذیرفت.

همین سکوت بوق‌های رسمی حکومت را در مورد رخدادهای 17 شهریور 1978 نیز به چشم دیدیم.  روزنامه‌های اطلاعات و کیهان ـ   شیپورهای رسمی دو کودتای سوم اسفند و 28 مرداد ـ  نه آماری از تعداد قربانیان ماجراجوئی ارتش شاهنشاهی بر علیه دولت شریف‌ امامی در میدان ژاله ارائة دادند،   و نه به نقش شاخک‌های ضدایرانی حکومت در ایجاد و انعکاس این ماجرا اشاره‌ای کردند.  همه در سکوت پذیرفتند که «شاه در میدان ژاله، مردم را قتل‌عام کرده!» و این پیامی بود که حکومت دست‌نشانده به ملت ایران می‌داد.

ولی جریان از اینقرار بود که علیرغم وجود فرصت کافی ـ  حداقل یک هفته ـ   جهت موضع‌گیری در مورد تظاهرات اعلام شده در میدان ژاله،‌   اعلامیة رسمی «ممنوعیت تجمع و تظاهرات»،  ساعت 7 صبح 17 شهریورماه از رادیو تهران پخش شد!  یعنی در ساعتی که گروه‌های وسیعی از تظاهرکنندگان در میدان ژاله حضور به هم رسانده‌ بودند!   بعد هم بوق‌های رسمی و غیررسمی غرب ـ  رسانه‌ها و دکه‌های حقوق‌بشر فروشی ـ   موفق شدند چند هزار «قربانی» در میدان ژاله کشف کنند.   هولیوود هم فیلم کوتاهی از تیراندازی و کشتار «هزاران» تظاهرکننده در میدان ژاله ساخت و در اختیار مشتاقان قرار داد! در این میانه،‌  دربار پهلوی خفقان گرفت تا میدان از دست سگ‌های هار و تازه‌نفس آمریکا و انگلستان خارج نشود،   و اینان بتوانند با برگزاری مراسم روضه و زوزه و خصوصاً «چلة شهداء»،   یک جنبش گورستانی در کشور به راه انداخته،   مشتی ملا و اوباش را به جان ملت ایران بیاندازند.   

جالب اینجاست که اگر برای قربانیان کودتای میدان ژاله خیلی‌ها یقه جر دادند،  از آنجا که ‌سینما رفتن،  مانند دیگر فعالیت‌های غیرارزشی و غیرآخوندی،  آنقدرها مورد پسند بین‌الملل گورستان‌پرستان نیست،  برای قربانیان آ‌تش‌سوزی عمدی در سینما رکس آبادان هیچ مراسمی برپا نشد!   در هر حال 40 سال پیش با استفاده از خفقان دستگاه آریامهر، ‌ فدائیان اسلام بساط «شب چهلم» و مرده‌خوری پهن کردند،   و با تکیه بر تساهل و تسامح ارتش استعماری،  سوار بر امواج شایعه و جنجال رسانه‌های غرب از این شب چهلم به آن شب چهلم دویدند،   تا یک «جنبش گورستانی» تمام عیار و مطلوب دستگاه کارتر به راه افتد.   همزمان با تحرکات گلة وحش در ایران،   علاوه بر واتیکان،  دولت وقت چین نیز به دستگاه کارتر ابراز ارادت کرد و اویغورها را به عنوان پیاده نظام القاعده به افغانستان فرستاد و برخلاف این روزها که آمریکا و رعایا مدافع حقوق اویغورها شده‌اند، آنروزها هیچکس برای حقوق اویغور‌های چین، پستان به تنور نچسباند!   دلیل هم روشن است؛‌ آتلانتیست‌ها دست اندرکار جایگزین کردن استبداد فرسوده با استبداد تازه نفس،  و تبدیل ایران به پشت جبهة تروریسم در افغانستان و نهایت امر کل منطقه بودند.            

 امروز هم سناریوی آمریکا برای ایران همان است که بود.  از اینرو حکومت ملایان همان نقش 40 سال پیش دربار پهلوی را ایفا می‌کند؛  در سکوت فرو رفته تا راه برای زوزة رسانه‌های ارباب و میدان‌داری و بلبل‌زبانی رضا پهلوی و سروسامان گرفتن فاشیسم تازه‌نفس باز باشد.  و باید اذعان کنیم که در این گیرودار،‌ رضا پهلوی برای تحکیم پایه‌های فاشیسم،   از هیچ تلاشی فروگزار نکرده.

اعلیحضرت ابتدا  بالای منبر پریده خواهان استقرار «حکومت ایرانی» شدند،  بدون آنکه برای حکومت کذا تعریف حقوقی ارائه دهند!   در گام بعد رضا پهلوی برای شرکت در مراسم چهلم «پویا بختیاری» فراخوان داده،  و از همدردی با خانوادة بختیاری به عنوان «مسئولیت شهروندی» یاد کرده.   دلیل هم اینکه پدر مقتول ـ  در صورتیکه این مقتول مانند ندا، قلابی و رسانه‌ای از آب در نیاید ـ  با نادیده گرفتن چهل سال جنایات حکومت اسلامی،  جنازة پسرش را هم به ابزار فروش «اسلام خوب» تبدیل کرده:

«[...] این‌ها به اسلام اعتقادی ندارند و اگر کسی که به اسلام اعتقاد داشته باشد مردم خودش را نمی‌کشد[...]»
منبع: رادیو فردا، مورخ 10 دسامبر 2019

بله آن‌ها که طی 40 سال اخیر توسط حکومت ملایان به قتل رسیدند هیچ اهمیتی نداشتند قتل‌شان «اسلام این‌ها» را خدشه‌دار نمی‌کرد!  به همین دلیل حمایت از اسلام‌فروشی و برگزاری مراسم آخوندی شب چهلم در ذهن رضا پهلوی با «مسئولیت شهروندی» ترادف پیدا کرده!   بله،   اسلام خیلی خوب است!  طی سدة اخیر ملت ایران را همین اسلام به سپر بلای آتلانتیسم در برابر مسکو تبدیل کرده،  و نان لندن و واشنگتن را در روغن فراوان انداخته.   پس چه دلیلی  دارد که رضا پهلوی سنگ اسلام را به سینه نزند؟!

حال ببینیم «حکومت ایرانی» پیشنهادی رضا پهلوی چه می‌تواند باشد؟  از منظر تاریخی در کشور ایران هیچگاه حکومتی که بتوان آن را با معیارهای معاصر ـ  حقوق بشر، آزادی بیان،  آزادی‌های فردی و اجتماعی زنان،  حقوق برابر انسان‌ها و ... ـ  به قیاس کشید وجود نداشته.  مسلماً رضا پهلوی نمی‌تواند به این پرسش ساده پاسخ دهد که این چه نوع حکومت ایرانی است که هرگز در ایران سابقة تاریخی نداشته؟  آن‌ها که کورش و داریوش را برای ما ملت از خاک بیرون کشیده‌اند،  چهار دهه پیش هم برای توجیه مزخرفات خمینی، به نبش قبر حسین عین و علی عین اشتغال داشتند،  و چه بهتر که خفقان بگیرند؛  حنای‌شان دیگر رنگی ندارد. 

به استنباط ما،  برای «حکومت ایرانی» پیشنهادی رضا پهلوی فقط می‌توان همان «حکومت نه شرقی،  نه غربی» ملایان را متصور شد.   تکه استخوانی که آنگلوساکسون‌ها برای دستگاه آلمان نازی پرتاب کرده بودند؛  باقیمانده‌اش را نیز کلنل‌آیرون‌ساید در دهان محفل «شیخ‌وشاه» گذاشت تا از «اسلام» پاسداری کند؛   و... و امروز هم گویا تغذیة حضرات از پس‌ماندة سفرة دستگاه آلمان نازی همچنان می‌خواهد ادامه داشته باشد،  حداقل این تصور رضا پهلوی است:                                                          

«[...] بر ماست که به هر شکل که می‌توانیم هم‌میهنان داغدارمان را در مراسم سوگواری‌ و یادبود عزیزان‌شان هم‌راهی کنیم[...]‌»         
 منبع:  رادیوفردا، ‌ مورخ 21 دسامبر 2019  

بله از آنجا که شیعی‌جماعت از نظر ذهنی در قرن هفتم میلادی و در رسم و رسوم اعراب متجاوز گرفتار آمده،   شیفتة روضه و زوزه و «شب چهلم» است!  هرگز به ذهن منجمدش خطور نخواهد کرد که برای گرامیداشت یاد عزیزان می‌توان کنسرت هم بر پا نمود!  رضا پهلوی، تحت نظارت ساواکی‌های بازنشسته‌ای که دورش را گرفته‌اند،   از آن شیعه‌ها شده که بیش از ملایان به این بساط دل بسته!  

ولی تاریخ سدة گذشته به ما می‌آموزد که پس از قلع و قمع سرداران مشروطه،‌  همین بساط آخوندبازی بود که ملت ایران را به افلاس انداخت و دکان استعمار را رونق داد.   رضا پهلوی هم از قضای روزگار موجودیت‌اش به همین سیاست ایران‌ستیز و اسلام‌نواز مدیون است.  و این روزها که حکومت ملایان گرفتار شده؛  قربانیان کودتای استعماری بنزین را «شهید» اعلام می‌کند؛‌   دکان ایران‌ستیز «نبرد با اسرائیل» را در عرصة مسابقات جهانی برمی‌چیند؛  و در سازمان ملل با نمایندة ارباب یانکی‌اش بالاجبار گفتگوی علنی می‌کند،   برای محفل «شیخ‌وشاه» روزهای تلخ و غم‌انگیزی است.   خصوصاً که آمریکا هم پس از دریافت لگد نامرئی مسکو ناچار شده در مورد توافق هسته‌ای عقب بنشیند،   و حسن روحانی و همراهان را به ژاپن احضار کرده،  و ... و از همه مهم‌تر اینکه دولت ژاپن برای هیأت شیعی میز شب یلدا چیده!   

بله این روزها برای بین‌الملل گورستان‌پرستان،   روزهای تلخ و غمگینی است،   از اینرو جملگی پیرامون مرگ و ماتم،  و بر علیه کنسرت و جشن یلدا به اجماع رسیده‌اند.   سگ‌های هار و وفادار عموسام که در زمینة روضه و زوزه و سوگواری دکترا دارند،   در دو گام سرنوشت‌ساز برپائی کنسرت و جشن یلدا را تحریم ‌کرده‌اند.  در گام نخست، کنسرت و «جشن» را با شادی و خوشحالی در ترادف قرار می‌دهند،   و در گام بعد با تکیه بر پیامد‌ وحشیگری‌ صاحب قلادة آمریکائی‌‌شان در کشور می‌گویند،   «چه جائی برای جشن و شادی باقی مانده؟!»

جشن چیست؟ ‌ جشن اجرای یک مجموعه مراسم است که در عرصة غیررسمی،  در خانواده و در عرصه رسمی توسط دولت ونهادهای دولتی اجرا می‌شود.   ولی به دلیل حاکمیت توحش اسلام در ایران،  جشن‌های ایرانی در ردة منهیات چماقدار و چپ‌نما قرار گرفته.   این جشن‌ها برای چماقدار «باطل»،  و برای چپ‌نما «بورژوائی» است!   ‌چرا که با دین و مقدسات و خرافات و تعلقات و تعصبات و سکسی‌ایسم چماقدار،  و «سنگر متعفن» چپ‌نمائی و هواداری از دیکتاتوری کارگری نمی‌تواند همسوئی داشته باشد.  در نتیجه هواداران تحریم کنسرت گوگوش،‌  فدائیان لغو کنسرت، و مخالفان جشن یلدا،  همه سر در آخور گله‌پروری و جمع‌پرستی و شیطان‌سازی گذارده‌اند،  به این امید که بار دیگر با توسل به دکان شهید‌سازی و تداوم  «شب چهلم»،  ملت ایران را به گورستان بفرستند، و سفرة ارباب یانکی‌شان را رنگین‌تر کنند.  


۱۳۹۸ آذر ۳, یکشنبه

ضحاک در پمپ بنزین!


آنجا عمر بر یزدگرد واژگون بخت
پیوسته پیروز است،‌ پیروز
آنجا سحرگاهان فردا،
تاریک و غمناک است،‌ چون پایان امروز
(نادر نادرپور)، مجموعة «خون و خاکستر.»

در آستانة جشن آذرگان،  و ششمین سالگرد توافق موقت هسته‌ای ـ 24 نوامبر 2013 ـ  نئاندرتال‌های شیعی طرح کودتای بنزین را به صحنه آوردند تا ضمن سرکوب و کشتار مردم، میعاد توافق موقت حقوقی و جشن آتش ایرانیان را در حاشیه قرار دهند و راه را برای نشاندن شاه بجای شیخ هموار کنند.

پس از سرکوب و کشتار ایرانیانی که با دست خالی برای اعتراض به افزایش بهای بنزین،  فقر و حاشیه‌نشینی به خیابان آمده بودند،  حسن روحانی زوزة «ما پیروز شدیم» سر داد و پاسداران دلار هم پس از اعلام پیروزی در «جنگ جهانی سوم» مورد تقدیر صاحب‌ قلاده‌شان قرار گرفتند.  ابتدا پنتاگون دستی به سروگوش سگ‌های هار و وفادارش کشید و قدرت موشکی‌شان را ستود؛‌ سپس رعایای اروپائی آمریکا پای به میدان گذاردند.   روزنامة فرانسوی لوموند،‌  بوق تفنگ‌فروشان لندن و واشنگتن از قدرت و مهارت جمکرانی‌ها در اعمال سانسور ستایش به  عمل آورد،   و کنیزمطبخی آمریکا را با چین و روسیه به قیاس کشید و...و «یورونیوز» هم بلافاصله خودارضائی سیاسی محافل نژادپرست غرب را به زبان فارسی  «ترجمه» کرد: 

«[...] در مورد شباهت وضعیت فعلی اینترنت در ایران با کشورهای دیگر مانند چین و روسیه گفته‌اند [...] ایران این هفته ثابت کرد که از هم اکنون در کنترل کامل اینترنت به موفقیت دست یافته است [...]‌»
منبع:  یورونیوز،‌  مورخ 20 نوامبر 2019

صدآفرین به نئاندرتال‌ها!   نمی‌دانستیم با گلاب‌پاش و مهر و تسبیح و جانماز و کفن و خاک تربت می‌توان اینترنت به راه انداخت.   آنهم اینترنتی مانند اینترنت چین و روسیه!  بر اساس گزارش لوموند باید این دروغ شاخدار را هم بپذیریم که حکومت مفلوک ملایان بدون کمک ارباب توانائی کنترل اینترنت را دارد؛  پس می‌باید مورد تقدیر هم قرار گیرد!   اینجا بودکه وزیر دفاع فرانسه آستین‌‌ها را بالا زده به کمک ارباب آمد و تهاجم به نفتکش‌ها و تأسیسات نفتی آرامکو را به حساب عنترشیعی آمریکا گذاشت و باد مفصلی در بادبان شکستة حکومت اسلامی انداخت.  ناگفته نماند که یانکی‌ها و رعایای اروپا‌ئی‌شان هیچ مخالفتی با دستورالعمل ناگهانی دولت روحانی در مورد افزایش بهای بنزین در ایران ندارند،   فقط ترجیح می‌دهند برای «مردم ایران» اشک تمساح بریزند.   پیش از ادامة مطلب در مورد وضعیت بنزین در ایران،  کشوری که یکصدسال است از جمله مستعمرات نفتخیز لندن و واشنگتن به شمار می‌رود،  یک مینی‌پرانتز باز می‌کنیم.   

برخلاف کشورهای صنعتی،  در ایران بنزین یک کالای وارداتی است و به دلیل وابستگی حکومت‌های پیاپی ایران به غرب،  بنزین از حوزة دلار به کشورمان وارد می‌شود و مقدار، ‌ مسیر و بهای آن را صادرکننده تعیین خواهد کرد،  نه وارد کننده.   ولی همانطور که می‌توان حدس زد اعتراضات منطقی و مسالمت‌آمیز مردم به افزایش بهای بنزین،  یا بهتر بگوئیم اعتراض به جیب‌بری استعماری‌ای که دهه‌هاست ادامه دارد،   بلافاصله تبدیل شد به ابزار سرکوب ایرانیان؛  تطهیر پهلوی‌ها؛   «رهبرسازی» در مرداب شیخ‌وشاه و از همه مهم‌تر ارائة تصویر دلپذیر از اربابان غربی مرداب کذا!

ابتدا سیاهی‌لشکر اوباش که مسلماً جملگی نانخورهای بسیج و دکان پاسدارها به شمار می‌روند،  با عرعر الله‌اکبر و شعار‌های پوچ از قماش «مرگ بر دیکتاتور!  رضاشاه روحت شاد!  و ...»  شعارهای مادی،  منطقی و مسالمت‌آمیز مردم را به حاشیه راندند.  سپس ساواک و شهربانی برای تخریب و غارت وارد میدان شدند؛   بانک‌ها و جایگاه پمپ‌بنزین را به آتش کشیدند،  فروشگاه‌های زنجیره‌‌ای را غارت کردند و آن را به حساب «معترضان» گذاردند.   نیازی نیست ‌که بگوئیم تیراندازی همزمان به نیروهای حافظ نظم قانونی و غیرنظامیان و سانسور گزینشی اینترنت هم بخشی بود از همین «عملیات!»   سانسور اینترنت شامل افرادی شد که ضمن مخالفت با تخریب و کشتار و تکرار دورباطل شیخ‌وشاه،   از دمکراسی لائیک حمایت می‌کردند و خلاصه مانع بازگشت عظمت گذشته به لندن و واشنگتن شده بودند!

از اینرو همزمان با سرکوب ایرانیانی که فقط به افزایش بهای بنزین و گسترش فقر اعتراض داشتند،   قلادة علی خامنه‌ای و پامنبری‌ها و پاسداران دلار را گشودند تا با حذف طرفداران دمکراسی،  رضا پهلوی را در جایگاه «رهبر این اعتراضات» بنشانند!   ابتدا خامنه‌ای اعتراض منطقی مردم را به حساب «خانوادة پهلوی» گذاشت،‌  تا ضمن تأمین جایگاه رهبری برای شاه‌الله،   به اعلیحضرت و مامان‌جان‌شان بفرما بزند:

«[...] همة مراکز شرارت دنیا علیه ما این کارها را تشویق کردند،  از خانوادة منحوس پهلوی تا مجموعه جنایتکار منافقین،   اینها دارند مرتباً تشویق و ترغیب می‌کنند به شرارت [...]»
منبع: توئیتر علی خامنه‌ای، مورخ 16 نوامبر 2019   

بله، وظیفة‌ مترسک آمریکا در ایران این است که تا جان در بدن دارد،  از ارباب یانکی‌اش تصویر دلپذیر مخالف حکومت آخوند ارائه دهد. در واقع همان مجموعه‌ای که علی خامنه‌ای «مراکز شرارت و خاندان منحوس پهلوی» می‌خواند زمینه‌ساز استقرار حکومت آخوند در ایران شده‌.   باری حکومت خودفروختة ملایان برای اهداء بنزین ارزان قیمت به تروریست‌های منطقه و تأمین منافع آمریکا،  با افزایش بهای بنزین،  عملاً 75 درصد ایرانیان را به مستمری بگیر تبدیل می‌کند و هنگامی که مردم به افزایش بهای بنزین اعتراض می‌کنند،   علی روضه‌خوان که نه مسئولیت تاراج و سرکوب را بر عهده می‌گیرد،  نه اعتراض منطقی را می‌پذیرد،  و نه حاضر است دست ارباب یانکی‌اش را رو کند؛   به سنگر امن «نفی واقعیت و هذیان‌گوئی و پس‌روی» پناه می‌برد؛  در واقع برای «خانوادة‌ پهلوی‌» بازاریابی می‌کند.  هر چه باشد در شرایط فعلی کشور،   فقط «خانوادة پهلوی» می‌تواند برای آخوند شیعی حاشیة امن ایجاد کند.   

به همین دلیل نیز بی‌بی‌سی سریعاً به نبش قبر مشغول شده و لاشة فروغی،   پایه‌گزار سانسور رسمی ادبیات کلاسیک ایران را برای عوام به ارزش گذاشت!  بله،   فروغی یعنی عظمت گذشتة بریتانیا؛  یعنی حضور مستشاران نظامی آلمان نازی در ایران؛  یعنی ضدیت با لائیسیته،  ‌ یعنی کودتای آیرون‌ساید و تبدیل ملت ایران به سپربلای غرب در برابر مسکو!  خلاصه،   فروغی،  یعنی پهلوی و محفل ضدایرانی شیخ‌وشاه.     

طی 40 سالی که خانوادة پهلوی در اروپا و آمریکا نشسته‌ و برای ایرانیان اشک تمساح می‌ریزد، حتی یک‌بار هم حاضر نشده،   ندانم‌کاری‌های رضامیرپنج و آریامهر را به زیر سئوال برد.  اینان که نزدیک به نیم‌قرن در کشورهای دمکراتیک غرب زندگی کرده‌اند،  رفتار موهن پهلوی اول با جامعة ایران؛  سرکوب، سانسور و قتل شاعران و نویسندگان؛ تبدیل زن ایرانی به ابزار سیاسی، فرمایشی‌کردن تمامی فعالیت‌های فرهنگی و هنری،  و به ویژه تأسیس حوزة علمیه قم و گسترش آخوندپروری را بخشی از «خدمات پهلوی» به کشور ایران معرفی می‌کنند!  اینان به خود اجازه نمی‌دهند یک‌بار هم که شده،  منهیات آخوند شیعی ـ جامعة‌ مختلط،  کنسرت،  رقص،  نوشیدن شراب و حق انتخاب آزاد انسان و ... ـ  را به زیر سئوال برند.  حتی علی خامنه‌ای هم در برابر تعدد زوجات موضع‌گیری کرده ولی رضا پهلوی و مادرش هرگز با تعدد زوجات،  کودک‌همسری،  قیمومت مرد بر زن و دیگر مزخرفات فقه شیعی مخالفت نکرده‌اند.  بی‌دلیل نیست که آخوند پدوفیل و برده‌فروش بکوشد پهلوی‌ها را «مخالف آخوند» و ناجی ملت ایران جا بزند:        

«رضاخان هم نتوانست عمامه از سر آخوند بردارد» 
منبع: رادیو فردا،  مورخ 18 نوامبر 2019

به این ترتیب عوام می‌باید بپذیرد که حوزة علمیه قم با بودجة دربار پهلوی تأسیس نشده؛ پهلوی‌ها  «لائیک» و ضدآخوند بوده‌اند!   از آنجا که شیعی‌جماعت فاقد وجدان است و شهامت راستگوئی ندارد،‌   رضا پهلوی هم در همین مسیر عوام‌پسندانة «پس‌روی» و سلب مسئولیت و دروغ‌پردازی گام برمی‌دارد.

اعلیحضرت،‌  برای رد گم کردن و جدا کردن حساب آمریکا از حکومت دست نشانده‌اش در ایران،  دست به عملیات محیرالعقولی ‌زده‌اند؛  برای پرسوناژ اسطوره‌ای ضحاک یک پمپ بنزین باز کرده‌اند!  رضا پهلوی ابتدا علی روضه‌خوان را از عرصه واقعیت به عرصة اسطوره‌های ایران باستان پرتاب می‌کند،  و روضه خوان زیردم دریده را با ضحاک،  پرسوناژ اسطوره‌ای ایران باستان در ترادف می‌گذارد!   با این عمل «شاهانه و خردمندانه» هم در ارتباط اندام‌وار  عنتر شیعی با لوتی‌یانکی گسست ایجاد می‌شود،  هم مخاطب از واقعیت تاریخی و اجتماعی فاصله می‌گیرد،   و هم رضاپهلوی در جایگاه اسطوره‌ای فریدون جلوس می‌نماید!   

خلاصه رضا پهلوی  از طریق پهن کردن بساط بازگشت به گذشتة‌ اسطوره‌ای و مرتبط کردن ضحاک با بنزین،  زمینة‌ مناسبی برای پوچ سازی واقعیت و لوث کردن اصل مطلب، یعنی سرکوب و تاراج ملت ایران و تأمین منافع آمریکا از طریق اهداء بنزین رایگان به تروریست‌های منطقه فراهم می‌آورد.  و اینچنین است که محفل مردگان،  دست در دست ارباب یانکی‌اش «میدان» را تسخیر می‌کند. ‌

بلافاصله محفل جنایتکار «احترام به ادیان» بسیج می‌شود.   مقامات آمریکا و سیاهی لشکر بورسیه‌های جمکرانی «در کنار مردم ایران» می‌ایستند و کانون به اصطلاح نویسندگان هم برای حمایت  از «حق تظاهرات مردم»  یک بیانیه می‌صدورد!   بله،  این همان کانون نویسندگان است که برای امام‌خمینی پستان به تنور می‌چسباند؛   شیعی و شیفته و فریفتة‌ «تظاهرات مردم» است؛‌  هیچ اهمیتی نداردکه مطالبات مردم کذا چیست،  این کانون فقط «تظاهرات» می‌خواهد؛   «تظاهرات برای تظاهرات!» 

سابقة ‌درخشان کانون کذا را که فراموش نکرده‌ایم؛ دشمن روابط حقوقی و دمکراسی‌ است.  در سال 1357 در برابر دولت لائیک شاپور بختیار،‌  از تروریسم شیعی حمایت کرد؛  ‌ در سال 1358 از سناریوی آمریکائی تسخیر سفارت آمریکا حمایت به عمل آورد،   و اینک نیز هم‌صدا با ارباب برای «حق تظاهرات مردم» سینه می‌زند!

به استنباط ما «کودتای بنزین» و تمامی صحنه‌گردانی‌های پس از آن با هدف به زیر سئوال بردن «توافق هسته‌ای» و تجهیز دولت جمکرانی‌ها به سلاح هسته‌ای به راه افتاد.  از سوی دیگر همزمانی بحران‌های عراق،  لبنان و ایران،  و اظهارات وزیر دفاع فرانسه در نشست امنیتی بحرین به صراحت نشان می‌دهد که سناریوی بنزین پیش‌پرده‌ای است برای احیاء نقش ایالات‌متحد در منطقه.   نقشی که با فرار واشنگتن از سوریه به شدت تضعیف شده. 

۱۳۹۸ آبان ۲۶, یکشنبه

کودتای دستار و پورن‌ستار!



همزمان با نخستین سالگرد خردجالی که ایالات‌متحد و انگلستان در کشور فرانسه به راه انداخته‌اند،‌   و در آستانة انتخابات مجلس بریتانیا،   دولت تف وتکفیر شیعی بهای بنزین را سه برابر کرد تا با یک تیر چندین و چند نشان بزند.  یک بحران سراسری در ایران به راه اندازد؛‌ بهای دلار و کالاهای مصرفی را افزایش دهد تا دامنة فقر هر چه بیشترگسترش یابد؛  برای تخریب اموال و اماکن عمومی و سرکوب ملت،   لات‌واوباش ساواک را به میدان آورد و عملیات‌شان را به حساب «مردم» بنویسد و ... اینهمه برای تأمین هزینة بازگشت آمریکا به عظمت گذشته.  ارائة خدمات جنسی حکومت شیعی به صاحب یانکی‌اش تا کنون بیش از 11 قربانی و صدها مجروح برجای گذاشته!             

حاکمیت ایالات‌متحد برای فراهم آوردن زمینة انتخاب مجدد ترامپ به مقام ریاست جمهوری،   و به قولی بازگرداندن عظمت گذشته ـ  عظمتی که هرگز وجود خارجی نداشته ـ  ‌به تثبیت پایگاه‌های سنتی‌اش یعنی مراکز نفرت‌فروشی و بحران‌سازی در سه محور اروپای غربی، آمریکای لاتین و خاورمیانه نیازمند شده.   برای تحقق همین اهداف،  آمریکا ابتدا باید بتواند برکسیت را در انتخابات آیندة مجلس عوام بریتانیا ـ  12 دسامبر سالجاری ـ  از منظر عمومی «تثبیت» کند؛   فرانسه را نیز در همین چارچوب بیش‌ازپیش تحت فشار قرار دهد،  چرا که امانوئل ماکرون بر علیه ناتو و جهان تک‌قطبی صریحاً موضع‌گیری کرده.   به همین دلیل است که ایالات‌متحد با همراهی انگلستان در فرانسه بساط جلیقه‌زردها را به راه انداخته،  و در آلمان،‌  مهم‌ترین شریک سیاسی فرانسه در اروپا نیز رژة نئوفاشیست‌ها و سخنرانی‌های ابله پسندشان را سازمان داده.   پیش از پرداختن به سیاست آمریکا در آمریکای لاتین و خاورمیانه،   پرانتزی ویژة‌ بساط جلیقه‌زردها در کشور فرانسه باز می‌کنیم.    

بساط مذکور که سال گذشته به بهانة اعتراض به افزایش 15 درصدی بهای بنزین آغاز شد و مورد حمایت مستقیم و رسمی دونالد ترامپ نیز قرارگرفت، جز تضعیف جایگاه ریاست جمهوری فرانسه و تخریب نمادهای لائیسیته و ارتقاء یهودستیزی و اسلام‌نوازی و پیش کشیدن جنگ مذاهب و «نژادها» در اینکشور هیچ دستاوردی نداشته.  هر چند این‌مسائل به دلیل فشار آمریکا در رسانه‌ها مطرح نمی‌شود،  ‌ ولی اکثریت مردم فرانسه هنوز هوش و حواس‌شان را از دست نداده‌اند!   باری در پی حمایت‌های مکرر ترامپ از بساط جلیقه‌زردها، روزنامة فاینانشال تایمز هم با یکی از بنیانگزاران «جنبش جلیقه زردها» مصاحبه کرد و معلوم شد حاکمیت انگلستان در عمل یکی از سرمایه‌گزاران شرکت سهامی جلیقه زردهاست!  

حال به آمریکای لاتین نیم‌نگاهی بیاندازیم.   در این منطقه،‌   شاهد کودتا در بولیوی و اخراج دیپلمات‌های ونزوئلا و کوبا از اینکشور هستیم!   به عبارت دیگر،   «اعتراض مردم» به نتیجة انتخابات صورتکی شده جهت اجرائی کردن کودتای فاشیست‌ها و راستگرایان افراطی در بولیوی.  کودتای کذا گویا چند قطره از «عظمت گذشته» را به آمریکا بازگردانده،   ولی بولیوی در این میانه به هیچ عنوان تنها نیست؛‌  تونس هم با واگزاری ریاست‌جمهوری،  ریاست مجلس و نخست وزیری به محفل اخوان‌المسلمین در بازگشت عظمت کذا سهم مهمی را به خود اختصاص داده.    نیازی نیست بگوئیم که با توجه به لگدی که در سوریه بر پوزة یانکی‌ها،  چوبداران انگلیسی،  و گماشتة‌ آلمانی‌شان فرود آمده،  عموسام نیاز شدیدی به مرهم پیدا کرده بود،  و رسمیت یافتن تروریسم در تونس و بولیوی می‌باید همان «مرهم» کذا باشد!  حال نگاهی به خاورمیانه،  ملک‌طلق «الله» بیاندازیم!

از آنجا که طی سدة اخیر،  «الله» در خاورمیانه هیچگاه استعمارگران را تنها نگذاشته، امکان دارد لبنان و عراق هم با کمک قادر متعال و خدمات جنسی بی‌وقفة ‌امثال مقتدی صدر و سیستانی و الصرخه‌ای و حکیم و شرکاء در لجنزار فاشیسم اسلامی فرو روند،   و نان آمریکا در روغن فراوان‌تری شناور شود!   ولی فراموش نکنیم که مهم‌ترین تکیه‌گاه استعماری آمریکا و شرکاء،  طی سدة اخیر،  حکومت شیعی‌ها بوده،  هست و خواهد بود.  حکومتی که با کودتای محفل «کارترـ برژینسکی» تبدیل شد به ستاد مرکزی گسترش تروریسم در منطقه.

این «ستاد» که از بدو استقرار با حمایت اربابان آمریکائی‌اش دست به شعارسازی و گربه‌رقصانی زد تا شرایط تحریم ملت ایران را فراهم آورد،  40 سال است نان «تحریم» سق می‌زند.  حکومت کذا وظیفه دارد با استفاده از ابزار سرکوب اجتماعی و اقتصادی،   ملت ایران را به حاشیه‌نشین و بازنشسته تبدیل کند.  بله،  مخالف حکومت آخوند، در کشورهای غرب تبدیل می‌شود به نیروی کار رایگان،  و هر آنکه نتواند از ایران خارج شود،‌   علاوه بر محرومیت از حق زندگی انسانی،  تبدیل خواهد شد به حاشیه‌نشین شهری،   کارمند دولت استعماری،  و یا مستمری بگیر بخش «خصوصی ـ دولتی!»  پیشتر هم گفتیم،   روند این است که دولت برای نابودی تولیدکنندة ایرانی زمینة مناسب را جهت فروش کالاهای وارداتی فراهم آورد،   و جابجائی «شیخ‌وشاه» طی سدة اخیر در این اقتصاد «تجاری ـ  استعماری» هیچ تغییری نداده.

خلاصه مرز پرگهر،  یک سده است که مرکز چپاول لندن و واشنگتن شده و طبیعی است که کوچک‌ترین تغییری در ایران،  این منافع استعماری را به خطر بیاندازد.   برای آنکه دریابیم  چرا ناگهان بهای بنزین در ایران سه برابر می‌شود،  و چرا حکومت ملایان برای سرکوب اعتراض منطقی و مسالمت‌آمیز مردم به این تاراج استعماری،  ‌ اوباش ساواک و لباس‌شخصی‌ها را برای تخریب اموال عمومی و شلیک به نیروهای انتظامی به خیابان می‌فرستد،   می‌باید نگاهی بیاندازیم به تغییر مواضع علی خامنه‌ای.                                 

طی چند روز گذشته شاهد چرخش 180 درجه‌ای علی خامنه‌ای در مورد دو مسئلة بسیار مهم بودیم.  نخست مسائل اسلامی (تعدد زوجات)،  و سپس به زیر سئوال بردن «نابودی اسرائیل!»  دقیقاً در واکنش به این تغییر مواضع بود که حسن روحانی فرمان راه انداختن کودتای بنزین و تحریک افکار عمومی را دریافت کرد.   یادآور شویم پس از «کودتای دلار» ـ  وبلاگ سعید سامان،  ‌مورخ 19 اریبهشت‌ماه 1397 ـ  این دومین کودتای اقتصادی دولت تف و تکفیر است که  از قضای روزگار،  با جشن تولد یک‌سالگی خردجال جلیقه‌زردها نیز تقارن زمانی یافته!

جریان از اینقرار بودکه در پی تغییرمواضع سنتی و انقلابی خامنه‌ای،   سفیر سوئیس در آخرین ساعات 14 نوامبر یک اس.‌ام.اس از جبرئیل دریافت کرد.   پس به حسن روحانی زنگ زد و فرمان لوتی یانکی را به عنترشیعی‌اش ابلاغ نمود.   اینچنین بود که بهای بنزین به یک‌باره سه برابر شد و حسن روحانی تأکید کردکه این افزایش بهاء به نفع «مردم» است، یک عده هم گفتند به نفع مردم نیست و...و خلاصه پس از توجیه و تلطیف افزایش بهای بنزین توسط رادیوفردا و یورونیوز،  امروز دریافتیم که برندة‌ خوشبخت کودتای بنزین آمریکاست! 

کودتای دلار قدرت خرید ایرانیان را به یک سوم کاهش داد،  طرح ذکاوتمندانة «کودتای بنزین» هم مکمل این کودتا شد.  هر بچه مدرسه‌ای می‌داند که افزایش بهای سوخت،  بدون استثناء افزایش بهای کلیة کالاها را در پی خواهد آورد.   به عبارت دیگر،  دولت روحانی برای زدن جیب «همة مردم» کافی است بهای بنزین را افزایش دهد.  عنتر شیعی به این ترتیب در همة‌ زمینه‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خواهد توانست رضایت لوتی یانکی‌اش را تأمین کند و خوشخدمتی‌اش را به حساب «نفع مردم» بگذارد:

«حسن روحانی: افزایش بهای بنزین به نفع مردم است»
منبع:‌ رادیوفردا،‌مورخ 15 نوامبر2019

البته «مردم» مورد نظر رئیس دولت تف و تکفیر،  ‌ در اروپا و آمریکا نشسته‌اند،  ‌ نه در کشور طاعون‌زده‌ای که یکصد سال است به عنوان پشت جبهة تروریسم و روابط غیرقانونی،  تبدیل شده به نان‌دانی لندن و واشنگتن.  در همین «نان‌دانی» است که نویسندگان،  مترجمین،  دانشگاهیان،  اساتید،  و ... و حتی هنرپیشگان سینمای کشور را به خارج فراری می‌دهند،  تا یک پورن‌ستار آمریکائی برایشان «روابط دیپلماتیک حماسی» بسازد:

«[...] این رویداد که من امروز اینجا در حال صحبت با شما هستم،  یک رویداد حماسی بی‌نظیر در روابط دیپلماتیک دو کشور ماست[...]»
منبع: یوورنیوز، مورخ  11 نوامبر 2019         

 بله،‌  در مستند «ایکسونامی» که بدون مجوز،‌  یعنی با نقض آشکار قوانین شیعی و دینی و الهی و دیگر قوانین «لازم‌الاجراء» ملایان،  در مشهد و تهران و اصفهان به نمایش در آمده،  یک پورن‌ستار آمریکائی به شیعی‌جماعت تفهیم می‌کند که با رویت تصویر و شنیدن صدای ایشان به مدت دو دقیقه شاهد «یک رویداد حماسی بی‌نظیر در روابط دیپلماتیک» است!   آنزمان که به برکت اجرای سناریوی آمریکائی «اشغال سفارت»،   روابط رسمی آمریکا با حکومت دست‌نشانده‌اش تبدیل شد به روابط زیرزمینی،   مسلم است که روابط دیپلماتیک نیز می‌باید از طریق وعظ و خطابة اخلاقی یک پورن‌استار متحول شود!   به همین دلیل سازندگان مستند کذا که به «مستندسازان جبهة فرهنگی انقلاب اسلامی» معروف شده‌اند،   بجای توسل به یک هنرپیشة آمریکائی،  به سراغ یک پورن‌ستار رفته‌اند تا این متفکر سرشناس «با مرتبط کردن آزادی‌های اجتماعی زن در ایالات متحد به بردگی جنسی و پورنوگرافی، سرکوب زن ایرانی را به ارزش بگذارد!»  چهل سال است آخوند برای مردم ایران از «مضرات آزادی زن» صحبت می‌کند،   حالا هم برای توجیه مواضع ضدبشری‌اش به خشتک یک  پورن‌ستار،  یعنی حلقة رابط آخوند با آمریکا دخیل بسته:

«[...]‌ برای اولین بار در تاریخ،  فردی مثل من، مستقیماً و به طور انحصاری با شما صحبت می‌کنه،   به ویژه برای جوانان شما،  شما مردم ایران.»
همان منبع

مردم ایران که 40 سال است، ‌ توسط آخوندهای پدوفیل و برده‌فروش سرکوب می‌شوند،  و اخیراً نیز از نعمت آمریکائی‌های چادرسیا و سیاه‌پوست بهره‌مند شده بودند،  اینک ارتقاء درجه یافته و به افتخار زیارت یک پورن‌ستار سفیدپوست نائل آمده‌اند.  و می‌باید خیلی مفتخر باشند که یک پورن‌ستار آمریکائی،   آنهم «به طور انحصاری» برایشان صحبت کند!  جای تعجب نیست‌که بیانات گهربار این شخصیت «فرهنگی» تا این حد مورد استقبال گستردة طلاب،   و شخصیت‌های «ارزشی» حکومت شیعی قرار گرفته:

«[...]‌ استقبال [...] طلاب و افراد وابسته به جناح‌های محافظه‌کارکه اصطلاحاً ارزشی خوانده می‌شوند در مشهد تا جائی بود که اکران آن به سانس دوم هم کشیده شد [...]»
همان منبع

گفتیم جای تعجب نیست،  چرا که شیعی جماعت اصولاً شیفتة‌ ابتذال و خشونت است و به همین دلیل «جبهة فرهنگی انقلاب اسلامی»،‌  پس از سانسور آثار هنری،  ادبی،  سینمائی و ... در داخل کشور،  چشم امیدش به پورن‌ستار آمریکائی است که از «آزادی زنان و انقلاب جنسی در آمریکا انتقاد فرمایند!»  حال باید پرسید در شرایطی که برگزاری کنسرت و اکران فیلم‌های ایرانی توسط حکومت ملایان عملاً ممنوع ‌شده،  به چه دلیل یک مستند صدمن‌یک‌قاز را بدون مجوز در سینماهای کشور نشان می‌دهند،   و چنین استدلال می‌کنند که «نمایش فیلم کذا خصوصی بوده،  به مجوز نیاز نداشته:»

«[...] مدیر سینما هویزۀ مشهد نیز اعلام کرد که این نمایش، خصوصی بوده و نیازی به دریافت مجوز نداشته است.»
همان منبع

در کشوری که دولت به خود اجازه می‌دهد به میهمانی‌های خصوصی حمله‌ور شود،  و حتی دیسک‌کامپیوترها را به قول خودشان  «اسلامی» کند، ‌  نمایش فیلم بدون مجوز در یک سینمای شناخته شدة  شهر،  «امری خصوصی» تلقی می‌شود؟  حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانه شیعی» که کنسرت و میهمانی مختلط و رقص و نوشیدن شراب و روابط آزاد افراط بالغ را ممنوع کرده،  و تولیدات سینمائی ایران را رسماً سانسور می‌کند،  برای پخش اینگونه فیلم‌ها گویا به مجوز احتیاجی ندارد!   این یک بام و دوهوا شیفتگی «دستار به دلار و پورن ستار» را به صراحت به نمایش می‌گذارد.   ساده‌تر بگوئیم حکومت آخوند دیگر به فروپاشاندن تولیدات کشاورزی و صنعتی و ادبی اکتفا نمی‌‌کند،   در زمینة سینمائی هم به رقابت با تولیدکنندة ایرانی برخاسته،  و برای مستند آخوندی «ایکسونامی» دست به بازاریابی زده.  و اگر پخش فیلم کذا با تجمع اوباش حکومتی در برابر سفارت فرانسه در تهران،  آنهم برای حمایت از جلیقه زردها تقارن یافته بی‌حکمت نیست!   


۱۳۹۸ آبان ۲۳, پنجشنبه

نوامبر و نخاله!



در تاریخ 9 نوامبر سالجاری،   با رأی تاریخی دیوانعالی هند به نفع هندوها،  دکان سیصد‌سالة   «حق مسلم زمین‌خواری،  ویرانی و تخریب» که مهاجمان مسلمان، ‌ و سپس استعمار غرب در هند ساخته و پرداخته بودند تعطیل شد،  و آنگلوساکسون‌ها و جیره‌خواران مسلمان‌شان را در ماتم فرو برد!  جریان از اینقرار بود که متجاوزان و چپاولگران مسلمان برای ساختن مسجد به تخریب پرستشگاه هندوها و سگ‌خورکردن زمین‌آن نیاز داشتند.   به عبارت ساده‌تر،  همان شیوة‌ تخریب و تجاوزی که پس از سقوط امپراتوری ساسانی تا به امروز در مورد اماکن مذهبی ایرانیان غیرمسلمان و حتی مسلمانان غیرشیعی در ایران به اجرا در آمده و می‌آید،  و هیچیک از رسانه‌های غرب به آن اشاره نمی‌کند در هندوستان سکة رایج شده بود!   باری رأی دیوانعالی هند به نفع هندوها،   بساط اسلام نوازی و احترام به تخریب و ویرانی را در کشور هند متوقف کرد!   از اینرو،   همزمان با نشست سران بریکس در برزیل،  پرنس چارلز با هدف تحکیم جایگاه دین مبین اسلام راهی کشور هند شد. 

اینچنین بود که سفارت ونزوئلا در کشور برزیل به اشغال اوباش پیروخط آمریکا در آمد؛   و یک دکان چندین و چند دهنة استعماری برای به ارزش گذاشتن آخوند منتظری؛   تقلیل جنایات حکومت شیعی‌ها به اعدام‌های سال 67؛   نشاندن امثال ایرج مصداقی در جایگاه «قربانی»،   و به ویژه ارائة تصویر دلپذیر «مخالف جنایت» از دولت اسلام‌نواز سوئد افتتاح شد.

خبر رسید که،   در ارتباط با اعدام‌های سال 1367،  دادگاهی در سوئد برای حمید نوری، دادیار سابق قوه ‌قضائیة ملایان حکم  بازداشت صادر کرده و از آنجا که برای بازداشت این فرد جز ادعا،  هیچ اسناد و شواهدی در دست نیست،  شاکی خصوصی این پرونده که گویا حقوقدان هم هست،   از دادستان سوئد درخواست کرده که برای تکمیل پرونده،  حداقل یکسال متهم را در بازداشت نگه‌ دارد:      

«[...]‌کاوه موسوی و ایرج مصداقی از او [‌حمیدنوری] به عنوان کسی یاد کرده‌اند که در اسناد و مدارک موجود به عنوان "عضو هیئت اعدام در گوهردشت" کرج در سال 67 معرفی شده [...]کاوه موسوی [...] در گفت‌وگو با رادیوفردا در روز چهارشنبه، ۲۲ آبان‌ماه گفت که از دادستان در سوئد درخواست کرده است که آقای نوری برای تکمیل پرونده حداقل یک‌سال در بازداشت نگه داشته شود[...]»
منبع: رادیوفردا،   مورخ 13 نوامبر 2019  

منطقاً پیش از تشکیل پرونده و ارائه اسناد و مدارک محکمه‌پسند،  دادستان حکم بازداشت صادر نمی‌کند.  ولی گویا این مسائل در کشور سوئد آنقدرها اهمیت ندارد!  به استنباط ما،   گذشته از تلاش‌های کودتائی« یانکی ـ شیعی» در کشور عراق که به لغو مسابقات فوتبال،  و به راه افتادن سیرک سیار چادرسیا توسط سازمان ملل در مناطق شیعی‌نشین اینکشور منجر شد ـ رادیوفردا، مورخ 10 نوامبر سالجاری ـ ، و با توجه به قلع و قمع مسیحیان کردستان سوریه توسط اسلام‌گرایان کرد و ارتش جنایتکار عثمانی  ـ  ولتر نت،  مورخ 13 نوامبر سالجاری ـ،   دکان بازداشت «حمید نوری» توسط «دادگاهی در سوئد» جز تثبیت توحش و خشونت،  و به ویژه تطهیر آخوند منتظری،‌   نماد ایران‌ستیزی و تروریسم شیعی،   ‌هیچ هدف دیگری دنبال نمی‌کند:

«[...]در سال 95 یک فایل صوتی از دیدار و گفت‌وگوی حسینعلی منتظری [...] با حسینعلی نیری، حاکم شرع [...]،  مرتضی اشراقی،  دادستان وقت تهران و مصطفی پور محمدی نماینده وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین منتشر شد.  در این مکالمه آیت‌الله منتظری از کشتار دسته‌جمعی زندانیان سیاسی در سال 67 با عنوان جنایت یاد می‌کند[...]»

همان منبع

عجب!   در فایل صوتی‌ای که در آن صدای آخوند منتظری پخش می‌شود،  بوق سازمان سیا موفق شده از حضور اشراقی و نیری و پورمحمدی هم آگاه شود!  بله،‌  در این فایل ‌آخوند منتظری،‌  یکی حرمسراداران به نام حکومت اسلامی،  از کشتار سال 67 با عنوان «جنایت» یاد کرده!   به این ترتیب،   بوق یانکی‌ها به مخاطب پیام می‌فرستد که آخوند پدوفیل و برده‌فروشی به نام منتظری «مخالف جنایت» است و حکومت ملایان،  پیش از سال 1367 هیچ جنایتی مرتکب نشده!   به عنوان مثال تیرباران مخالفان استقرار حکومت آخوند در ایران،   سرکوب و کشتار زنان،  نویسندگان، کردها، ترکمن‌ها،  بلوچ‌ها و... جنایت نبوده، عین «عدالت» بوده و به همین دلیل،  «آنی‌یس کالامار»،   نماینده ویژه سازمان ملل طرفدار پروپاقرص همین «عدالت» ضدحقوقی از آب درآمده و از نمایش بازداشت حمید نوری آنهم به «اتهام ارتباط با کشتار جمعی زندانیان» استقبال توئیتری به عمل آورده:

«[...] اولین گام مهم به سوی عدالت [...] ‌این اولین بار است که کسی برای ارتباط با وقایع سال 1988 در ایران که طی آن هزاران زندانی کشته شدند،  متهم می‌شود.»
منبع: سپوتنیک،  مورخ 14 نوامبر سالجاری  

بله لجنزار «احترام به ادیان» با روابط حقوقی بیگانه است؛   از مرحلة نمایشی و ظاهری و شایعه‌پراکنی فراتر نمی‌رود.  ‌ و در راستای همین روابط ضدحقوقی و ایدئولوژیک است که دادگاه سوئد یک شیعی را صرفاً بر اساس گفته‌ها و شنیده‌های چند شیعی‌ دیگر بازداشت می‌کند!

اگر قوة قضائیه سوئد حقوقی و غیرارزشی می‌بود،  ‌ بجای دکان‌داری برای شیعی‌های صادراتی حکومت ملایان از قماش ایرج مصداقی،  می‌بایست پدر و مادر گرتا تونبرگ را محاکمه می‌کرد که یک دختربچة بیمار را از آموزش و مراقبت پزشکی محروم کرده،   در اختیار محفل سوروس قرار داده‌اند تا او را دور دنیا بچرخاند!  بله،   اگر در کشور سوئد نظم لائیک حاکم می‌بود،  ‌ دولت اجازه نمی‌داد پدر و مادر گرتا تونبرگ از فرزند بیمار و تحت قیمومت‌شان برای پیشبرد تبلیغات تروریسم «ساده زیست‌ها و سبزها» بهره‌برداری  کنند.   در اینصورت دبیرکل سازمان ملل هم نمی‌توانست در نیویورک،   و به ویژه در مقر سازمان ملل برای گرتا تونبرگ دکانداری کرده،   دامنة حماقت و توحش و مظلوم‌نمائی و سلب مسئولیت را وسعت بخشد و ... و مسلم است که اگر چنین شرایط رویائی‌ای محقق می‌شد،  فاشیسم بین‌الملل هم نمی‌توانست در کشور فرانسه بر علیه یهودیان و آزادی بیان خردجال به راه اندازد،   و مسلماً یورونیوز و دیگر بوق‌های فاشیسم تظاهرات تروریست‌ها را تحت عنوان «مخالفت با اسلام هراسی»،   و «اعتراض به آزار جنسی» تلطیف و توجیه نمی‌کردند!

جونم براتون بگه!   در میعاد 10 نوامبر و در آستانة برگزاری چهارمین سالگرد «کشتار باتاکلان» سبزها و کمونیست‌ها و یهودیان اسلام‌نواز به دعوت یک تشکل نزدیک به اخوان‌المسلمین در راهپیمائی «اعتراض به اسلام‌هراسی» شرکت کردند!  جریان «اسلام هراسی» حضرات از اینقرار بودکه در یکی از شهرستان‌های فرانسه،  یک پیرمرد 85 ساله و مبتلا به اختلالات روانی در برابر یک مسجد تیراندازی کرده و بر اثر تیراندازی ایشان یک یا دو مسلمان کشته و مجروح ‌شده‌اند.   همین کافی بود تا فاشیسم بین‌الملل عمل یک روان‌پریش را به حساب حاکمیت فرانسه بگذارد،  و برای راهپیمائی سگ‌های هار و وفادارش مجوز لشکرکشی خیابانی هم دریافت کند!   بر اساس گزارش شهربانی پاریس،   حدود 14000 نفر،   از جمله گلة ریش و حجاب و کودکان به خیابان آمده بودند.  حضرات عرعر الله‌اکبر سر می‌دادند؛   با الصاق ستارة زرد به لباس کودکان،   شرایط یهودیان فرانسه در دوران ویشی ـ یهود ستیزی رسمی حاکمیت ـ   را با «ظلم وستم» به مسلمانان فرانسه در ترادف می‌گذاشتند،  و بیگانه‌ستیزی محافل نژادپرست را به «اسلام هراسی» تقلیل می‌دادند و خلاصه بگوئیم هدف‌شان سگخور کردن جایگاه تاریخی قربانیان یهودی در کشور فرانسه بود!  جالب اینکه،   این تظاهرات قبیله‌ای با عملیات یهودستیزانة فمینیست‌ها،   آنهم در «کرتیه لاتن» ـ پاتوق روشنفکران پاریس ـ تکمیل شد!  چماقداران مونث به بهانة «اعتراض به آزار جنسی»،  با شعار «سینمای گناهکار» از اکران فیلم رومن پولانسکی، «متهم می‌کنم» ممانعت به عمل آوردند.  یادآور شویم که موضوع این فیلم به یک واقعیت تاریخی ـ   یهودستیزی جمهوری سوم فرانسه ـ  ارجاء می‌دهد!  

در دوران «نورانی» جمهوری سوم فرانسه،   «لوئی دریفوس»،  افسر یهودی ارتش فرانسه را به اتهام جاسوسی برای امپراتوری آلمان‌ محاکمه و به حبس‌ ابد محکوم می کنند.   در رابطه با این محکومیت،  امیل زولا،   نویسندة سرشناس،   نامة‌ سرگشاده‌ای تحت عنوان «متهم می‌کنم» به رئیس‌جمهور وقت فرانسه می‌نویسد و چند تن از مقامات بلندپایه از جمله وزیر جنگ را به ممانعت از تشکیل دادگاه تجدید نظر در پرونده دریفوس متهم می‌کند.  انتشار این نامه،   به محاکمه و تبعید امیل زولا به لندن منجر می‌شود،  و ... و خلاصه یادآوری این مسائل ـ ماجرای دریفوس و تبعید امیل زولا ـ   برای محافل شیطان‌ساز و نفرت‌فروش بسیار ناخوشایند است!   به ویژه که کمتر از ده سال پس از ماجرای دریفوس،  محافل کذا با ترور صلح‌طلبان ‌و گسترش نفرت‌فروشی و ارعاب موفق می‌شوند جنگ اول جهانی را نیز به راه ‌اندازند!  از همکاری همین محافل با امپراتوری هیتلر «سلام‌الله» هم می‌گذریم،  و به هزارة سوم می‌رسیم که هم‌اینان نارضایتی ساکنان آلمان شرقی را به حساب شیفتگی‌شان به ایجاد دهکدة جهانی می‌گذارند ـ زوزة آنجلا مرکل و شرکاء در بی‌بی‌سی و  لوموند، مورخ 11 و 12 نوامبر سالجاری ـ  و با توسل به گله‌های فمینیست و شایعه پراکنی،  دامنة نفرت‌فروشی و شیطان‌سازی و سانسور و سرکوب را گسترش می‌دهند:‌

«[...] جمعی از فمینیست‌های فرانسوی [...] به اکران جدیدترین فیلم [پولانسکی] با نام " متهم می کنم"  اعتراض کردند و مانع نخستین نمایش آن شدند.   معترضان با شعارهائی از جمله "پولانسکی متجاوز، سینما گناهکار" در برابر سینما «لو شامپو» در منطقه «کرتیه لتن» پاریس تجمع کردند.»
منبع:  یورونیوز،  مورخ 13نوامبر 2019 

بله «بجای گل نشیند،  عقرب کور!» زمانی در کرتیه لاتن پاریس ژان پل سارتر و آلبرکامو و سیمون دوبووار را می‌دیدیم،  امروز خواهران در همین محله پرآوازه با تکیه بر شایعات رسانه‌ای، دادگاه خیابانی تشکیل داده،   خودشان همزمان در جایگاه مدعی‌العموم و قاضی نشسته ضمن محکوم کردن متجاوز،   فتوی محکومیت سینما را هم صادر نموده‌اند.   بله سینما «گناهکار» است،  چرا که فیلمی نشان می‌دهد که برای کارفرمایان فمینیست‌ها آ‌نقدرها خوشایند نیست!  به استنباط ما حضرات با مطرح شدن رسوائی جمهوری سوم فرانسه و «ماجرای دریفوس» مشکل دارند نه با پولانسکی که سال‌هاست در اروپا مشغول گشت‌وگذار در فستیوال‌هاست و کسی هم مزاحم‌اش نشده!   در یک جامعه متمدن اگر پولانسکی به کسی تجاوز کرده می‌باید جرم تجاوز در دادگاه به اثبات حقوقی برسد نه در خیابان! در هر حال سینما "محکوم" نیست،   فیلم پولانسکی هم نمی‌تواند محکوم باشد! 

ولی جالب اینکه،  زوزة‌ فمینیست‌ها بر علیه پولانسکی،   پیش درآمد زوزة مقامات جرمانی؛    موشک‌پرانی‌های جهاد اسلامی و ژست‌های آبدوغ خیاری اتحادیة‌ اروپا به نفع فلسطینی‌ها شده!   قرار است که اشغالگران بسیار محترم برای رعایت «اخلاقیات آخوندی» بر محصولاتی که اسرائیل در سرزمین‌های اشغال شده پس از سال 1967،  تولید می‌کند،  یک ‌برچسب «مناطق اشغالی» الصاق نماید تا بروکسل‌ستان،   بزرگ‌ترین شریک اقتصادی اسرائیل،   با وجدان آسوده این محصولات را در بازار اروپا به فروش برساند!  اسرائیل هم به این مجازات بی‌خطر و نمایشی شدیداً اعتراض کرده،   و جهاد اسلامی را به کمک طلبیده!  جهاد اسلامی هم روی ارباب را زمین نیانداخته،   چند موشک مامانی برای‌اش پرتاب کرده تا صلح طلبان اسرائیل را هر چه بیشتر منزوی کند و دولت بتواند بجای ارائه خدمات اجتماعی و بهداشتی و فرهنگی و ...  بودجه نظامی‌اش را افزایش دهد.  

ارتش اسرائیل به پاس این خدمات ارزنده،   ‌با بمباران غیرنظامیان فلسطینی تولیدات کارخانة تخریب و شهیدسازی جهاد اسلامی را به صورت چشمگیری افزایش داده.   یادآورشویم «تخریب و شهید‌سازی»،  تنها «صنعت» امت اسلام است که آنهم بدون کمک ارباب پیشرفت چندانی نمی‌کند!   باری،   در پی کشته شدن ده‌ها غیرنظامی فلسطینی،  دبیرکل جهاد اسلامی،  «زیاد ال‌نخاله» با ذوق و شوق فراوان «وعدة پیروزی» هم داده ـ اسپوتنیک،  مورخ 14 نوامبر سال جاری!  این جانوران وحشی مردم فلسطین را به گروگان گرفته‌اند؛  پیروزی‌شان هم در گرو مرگ و ویرانی و آوارگی انسان‌هاست.