وبلاگ‌های ناهید رکسان و سعید سامان در کلمه‌ئو

۱۳۹۶ دی ۷, پنجشنبه

اقتصاد معنوی!




رقص لزگی در خیابان لاله‌زار  ـ رادیوفردا،  مورخ 28 دسامبر سالجاری ـ‌  پاسخ دندان‌شکن و دلپذیری بود به قدرت‌نمائی علی خامنه‌ای در خراسان رضوی!     

پس از بریتانیا،   نخستین کشوری که در اروپا «عظمت گذشته» را بازیافت و به عرصة توحش و تحجر پوپولیسم پای گذارد،   اطریش بود!   این بازگشت «افتخارآمیز» که با استقبال اکثر رسانه‌های غرب روبرو شد،   نئونازی‌ها را در رأس سه وزارتخانة کلیدی قرار داد:   وزارتخانه‌های دفاع،  امورخارجه و کشور!   به این ترتیب یک کشور عضو اتحادیة اروپا به پوپولیسم رسمیت بخشید.   خلاصه اگر آلمان نتوانست به دوران نورانی هیتلر بازگردد،   «اطریش» توانست فضای اجتماعی را با زهر «اسلام‌ستیزی و اسلام‌پرستی»‌ مسموم کند!   هدف اصلی از به راه انداختن این بساط یافتن مفری است برای خروج بورژوازی مفلوک اروپا از بن‌بست!

همچون دوران پیش از جنگ دوم،   برخی محافل در این بورژوازی می‌پندارند که با چرخش هر چه بیشتر به سوی «راست» خواهند توانست از بن‌بست خارج شوند.   در دورة معاصر، مشکلات بورژوازی اروپا دو لایة متفاوت دارد.   لایة نخست شامل گسترش نفوذ روسیه در اروپاست که میدان عمل محافل برتری‌طلب را در این قاره به شدت محدود کرده.    لایة دیگر به مناطقی مربوط می‌شود که مانند کشورمان به صورت سنتی توسط اروپائیان چپاول می‌شد و این «تجارت» ـ   بهتر است بگوئیم تاراج سازمان یافته ـ  دیگر آنقدرها سودآور به نظر نمی‌رسد.   در نتیجه،   بعضی‌ها با توسل به تشکل‌های ضددمکراتیک تلاش دارند افکار عمومی را از اصل مطلب منحرف کنند.   اصل مطلب این است‌که دولت روحانی می‌باید در ایران بساط اسلام‌نوازی و تفکیک جنسیتی را برچیند! 

در تاریخ  9 دسامبر2017 ،  حاکمیت بریتانیا ناچار شد با جاسازی یک زن فاقد نماد بردگی در هیات همراه بوریس جانسون،  تیر خلاص را به حکومت پوشالی آخوند مدعی «استقلال» شلیک کند،  و بر بساط «احترام به ادیان» نقطة پایان بگذارد.  مقامات طویلة مشروعه،  و به ویژه سگ‌های سخنگوی استعمار که هر جمعه بالای منبر می‌روند و ذکر «حجاب» می‌گیرند،   این بخش از سفر بوریس جانسون را نخواستند ببینند!   اگر به نخستین وقوقیه‌های پس از 9 دسامبر نیم‌نگاهی بیاندازیم،  خواهیم دید که هیچکس به آن دیپلمات زن اشاره نکرد،  و هیچکس وزیر امور خارجة‌ بریتانیا را مورد هتاکی قرار نداد،  ‌به استثناء آخوند «علم‌الهدی!»   بله،  و اینهم بهترین دلیل که ضربة اصلی وداع بوریس جانسون با حکومت «لات‌سالاری»،  به استان خراسان و حوزة علمیة آن وارد شده!

این حوزه در سیاستگزاری استعمار،   به مراتب از حوزة علمیة قم اهمیت بیشتری دارد.  حوزة مذکور از دیرباز،  خصوصاً آنزمان که حوزة علمیة قم وجود خارجی نداشت،   مرکز موشدوانی لندن بر علیه مسکو بوده!   و اگر به یاد داشته باشیم،  در پی ابراز انزجار فیلیپ هاموند از برگزاری کنسرت در پالمیرا،   نخستین منطقة‌ «کنسرت ممنوع» نیز در شهر مشهد ایجاد شد!   باری هتاکی علی‌اکبر ولایتی به رئیس‌جمهور فرانسه،  و‌ فحاشی آخوند علم‌الهدی به وزیرامور خارجة بریتانیا،   پیامد سفر دو روزة بوریس جانسون به تهران بود.  ولی این عربدة‌جوئی‌ها با سفر وزیر امورخارجة بریتانیا به مسکو،  ‌ اوج گرفت.   شب یلدا،  230 نفر در تهران «به گناه» شرکت در میهمانی مختلط دستگیر شدند؛  ‌جنگ زرگری احمدی‌نژاد و صادق لاریجانی از فساد مالی و جاسوسی فراتر رفت و احمدی‌نژاد تشخیص داد که  «صاحب‌منصب غاصب که مردم او را نمی‌خواهند» ـ  حسن روحانی،  مقام منتخب ـ  باید برود! سپس علی خامنه‌ای بالای منبر رفت و ذکر «مردم» گرفت و در واقع برای لشکرکشی خیابانی و گسترش پوپولیسم فراخوان داد!   اینچنین بود که سیاهی لشکر آتلانتیسم را در خراسان رضوی به خیابان کشاندند تا برای تداوم لجنزار سکون،  و نجات «شیخ» از زیر ضربه،  به خشتک «شاه» دخیل ببندد:

«کشور که شاه نداره

حساب کتاب نداره» 


بله بدانید و آگاه باشید که «حساب و کتاب»،‌  یعنی تأمین حاشیة امن برای شیخ خودفروخته که با «شاه» پیوندی ناگسستنی دارد!   شاه هم مانند شیخ از تعدد زوجات و دیگر احکام توحش اسلام،  از جمله حق مالکیت مرد بر جان زن و فرزند پیروی خواهد کرد!  در دوران پهلوی اول و دوم نیز همین سیاست حاکم بود.  جالب‌تر اینکه،  نیاز پوپولیستی به «حساب و کتاب»،   از قضای روزگار در خراسان رضوی و یک روز پس از بیانات گنگ و مبهم و دین‌فروشانة‌ علی ‌خامنه‌ای در جمع اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی‌ «احساس» شد! اینچنین بود که سیاهی‌لشکر آتلانتیسم ـ ‌ تل موهوم «مردم» ـ  را با شعارهای احمق‌پسند «نفی و تخریب» در خراسان رضوی به خیابان هی کردند!   تظاهرات «مردم» کذا،  ‌ به ادعای بوق‌های آتلانتیسم  ـ ‌ بی‌بی‌سی، ‌ رادیوفردا و شرکاء ـ «در اعتراض به گرانی» بوده،   ولی اگر شعارهای گلة وحش را از نزدیک بررسی کنیم خواهیم دید که سیاهی لشکر استعمار،  ‌همچون دوران نورانی ریاست جمهوری جیمی‌کارتر،  مطالبات منطقی ندارد؛   «دین‌درد» گرفته و از اینکه احکام توحش و تحجر اسلام به «پله» تبدیل شده،  سخت به خشم آمده:

«اسلام رو پله کردین

ملت رو ذله کردین»

منبع:‌  بی‌بی‌سی،  مورخ 28 دسامبر سالجاری
 
و باز هم از قضای روزگار،‌  علی خامنه‌ای در وعظ و خطابة روز گذشتة خود همین جفنیگیات را ردیف کرده بود:

«[...] این افراد بجای آنکه سیاست خود را دینی کنند،   برای رسیدن به اهداف پَست و حقیر سیاسی،  دین خود را با سیاسی‌کاری همراه کرده‌اند[...]»

منبع: فارس،   مورخ 27 دسامبر 2017

همچنانکه می‌بینیم،   شعارهای تل موهوم «مردم» در خراسان رضوی،  که به مذاق برخی ساده‌لوحان خیلی شیرین و «انقلابی» و اقتصادی آمده،  ‌ در واقع بازنشخوار همان جفنگیاتی است که ساواک جمکران ـ شاخک اسلامی سازمان سیا ـ   در دهان زال‌ممد گذاشته بود!  به استنباط ما یکی از لایه‌های این لشکرکشی خیابانی در خراسان رضوی قدرت‌نمائی خامنه‌ای در برابر دولت روحانی،   آنهم در حیاط خلوت انگلستان می‌باید تلقی شود.   لایة دیگر این لشکرکشی،  حمایت از «جنبش سبز» یا بهتر بگوئیم،  کودتای ناکام هیزاکسلنسی سایمون گس جهت ایجاد یک طویلة‌ پهناور اسلامی از خزر تا مدیترانه است.   از اینرو شعارهای فاشیستی هواداران میرحسین موسوی جلاد را نیز در این تظاهرات می‌شنویم:                            
«مرگ بر دیکتاتور؛   نه غزه نه لبنان، ‌ جانم فدای ایران»

منبع:‌  بی‌بی‌سی و شاخک‌های‌اش مورخ 28 دسامبر سالجاری   

بله فعلة فاشیسم برای طرح خواستة ضدانسانی‌اش  ـ ‌ مرگ ـ   به واژه ایران و «نفی» دو موجودیت مادی  ـ غزه و لبنان ـ  نیاز دارد!   همانطور که دستگاه آلمان نازی هم برای تخریب آلمان و هدایت مغزها و سرمایه‌ها به مناطق آنگلوساکسون،  با شعار «نه شرقی،  نه غربی» پای‌ به میدان گذارده بود.   شعاری که بر سردر وزارت امور خارجة طویلة‌ نفرت فروش «شیخ‌وشاه» نقش بسته!   لایة دیگر تظاهرات «مردم» در خراسان رضوی،‌  لنگر انداختن در جایگاه صاحب و مالک «ملت»،‌   ابراز انزجار از «دزد»،  و نشستن در جایگاه فرماندة پلیس  است:      



 «پلیس برو دزد رو بگیر [...]‌ ملت ما بیدار است،‌  از دزدی بیزار است [...]»
همان منبع

نمی‌دانستیم «ملت» مُلک طلق آن‌هائی شده که برای پیشخدمتی آتلانتیست‌ها خیابان‌ها را به اشغال خود در می‌آورند!   ولی این را نیک می‌دانیم که این قماش شعار که در آن ملت به شیئی‌ تبدیل شده؛   نه اراده‌ و حق انتخاب دارد و نه موجودیت،  فقط در چاهک آتلانتیسم تولید می‌شود.  این  شعارهای انسان‌ستیز و خررنگ‌کن را پس از تولید به «سازمان تبلیغات اسلامی» تحویل می‌دهند تا آن‌ها را برای «تکرار» و بازنشخوار در دهان عملة آتلانتیسم  بگذارد.   بله،  یادمان نرفته لات‌بازی‌های دوران انقلاب شکوهمند اسلامی را.  

به عنوان نمونه کافی است به وقوقیة‌ آخوندها و تبلیغات تولة جلاد مهاباد ـ  جلائی‌پور ـ‌  که اینروزها در آستان اربابان باباجان‌اش در لندن لنگر انداخته،  نیم نگاهی بیاندازیم:  «مردم ما،‌  ملت ما،  و ... »   اشتباه نکنیم، ‌ هنگامی که سیاهی‌لشکر آتلانتیسم خود را «صاحب ملت» جا می‌زند،  و بر بیزاری مایملک‌اش ـ  ملت ـ  از دزدی تأکید دارد،   خودش دیگر عضوی از این ملت نیست؛ ورای «ملت» است و از آن جداست!  روشن‌تر بگوئیم «ابراز انزجار از دزدی» عبارتی است مورد تأئید عام!  هیچکس،  به ویژه کسی که خودش دزدی می‌کند،  این عمل را در برابر جمع مورد تأئید قرار نخواهد داد.   در نتیجه،  منطقی است که «ملت»،  به عنوان مجموعة اتباع کشور،   از این عمل ابراز انزجار کند.  ولی «شعار دهنده»،   که خود را اینک مالک و صاحب «ملت» به شمار می‌آورد،  و جایگاه واقعی اجتماعی‌اش مانند قواد خلیل‌الله به هیچ عنوان مشخص نیست،  در اینمورد نظر شخصی‌‌اش را بازگو نخواهد کرد!   لات‌ها،  همچون آخوندها همیشه شعار عوام‌پسند می‌دهند؛  در مسیر باورهای جمع حرف می‌زنند؛   در جایگاه برتر می‌نشینند،   و به خود اجازه می‌دهند برای دیگران تعیین‌تکلیف کنند:                

«نترسید،  نترسید،  ما همه با هم هستیم»

همان منبع

بله،  شوت و پرت‌هائی که با این شعارهای پوچ عرش را سیر می‌کنند،  و می‌پندارند به آزادی و آرمان دست یافته‌اند،  آنقدر درک ندارند که دریابند اگر جماعت در خیابان عربدة «ما همه با هم هستیم» سر می‌دهد،  به این معناست که احدی حق نخواهد داشت خارج از گلة اینان بایستد.  حال همین گوساله‌های ننه‌حسن،  زمانیکه شیفته و فریفتة‌ این شعارهای فاشیستی می‌شوند،  و در ایران دیکتاتوری و استبداد فرسودة شاه را با دیکتاتوری و توحش شیخ جایگزین می‌کنند،‌  وقتی چماق دیکتاتور تازه نفس بر سرشان فرود می‌آید،  شیون و زاری به راه می‌اندازند که،   «ما قربانی رژیم استبدادی شده‌ایم!»  

بله «همه با هم هستیم»،  در نتیجه کسی هم حق ندارد با «ما» نباشد!   و از قضای روزگار اینهم یکی دیگر از شعارهای گوساله‌پسند طرفداران میرحسین موسوی بود که امروز در خراسان رضوی بازنشخوار می‌شد!  جالب اینکه بی‌بی‌سی در آن ابعاد اقتصادی یافته بود.   ولی خامنه‌ای،   میرحسین موسوی و خصوصاً آخوند رئیسی جلاد سخت کور خوانده‌اند!  چرا که چند ساعت پس از تظاهرات عملة آتلانتیسم در خراسان رضوی در راستای برنامه‌ریزی برای استقرار یک استبداد خوش‌رنگ و لعاب دیگر،  انتشار ویدئوی «رقص لزگی در خیابان لاله‌زار»،  به زال‌ممد تفهیم کرد که دوران طلائی لات‌بازی،‌ اسلام‌فروشی و دین‌خوئی و تعیین‌تکلیف برای «مسلمین»،  و بیرون کشیدن مهره‌های آتلانتیسم از منجلاب محفل «شیخ‌وشاه»،  دیگر در این سرزمین به پایان رسیده.                  

سال نو میلادی خوش!
       


۱۳۹۶ آذر ۲۶, یکشنبه

زال‌ممد ستیت!




انسان در جامعه و در زمان و مکان مشخص زندگی می‌کند.  البته در مورد «انسان متعارف در جامعة متمدن» سخن می‌گوئیم.   انسانی که از وجدان و شرافت اخلاقی برخوردار است؛   ‌با دیگران «روابط انسانی» برقرار می‌کند،  چرا که از اسارت تعلقات و تعصبات ـ  دینی و بومی و قومی و نژادی ـ  رها شده.   در نتیجه،   برخلاف آخوند جماعت،  خود را نفی نمی‌کند و به خود و دیگران دروغ نمی‌گوید.   چنین انسانی اگر پیوسته با هنجارهای زندگی و جامعه‌اش در تضاد قرار گیرد،  مسلماً رنج می‌کشد!   ولی آخوندجماعت،   با دستار یا بی‌دستار در هرحال موجودی است ضداجتماعی‌ و مغروق در لجنزار تعلقات و تعصبات.   در نتیجه،  آخوند هرگز چنین مشکلاتی نداشته،  ندارد و نخواهد داشت!   البته موضوع این وبلاگ شیوة زندگی ضداجتماعی آخوندجماعت نیست؛   «خودارضائی سیاسی» این حضرات است!

برخلاف خودارضائی جنسی،  این قماش خودارضائی،   همانطور که از نامش برمی‌آید نه در خلوت که در «ملاءعام» و جهت ارضاء «عوام» صورت‌ می‌گیرد!  به عنوان مثال زمانی که کازینونژاد،  رئیس‌جمهور بزرگ‌ترین کشور مهاجرنشین جهان،   بالای منبر می‌رود و گروهی از مهاجران را که از طریق «لاتاری» وزارت امورخارجه ایالات متحد،  ‌کارت اقامت در ینگه دنیا گرفته‌اند،  «زباله» می‌خواند،  برایش دردسری ایجاد نمی‌شود،  همزمان «عوام» را نیز با همین اظهارات پیامبرگونه ارضاء می‌کند! ولی همین کازینونژاد برای برچیدن بساط «لاتاری» وزارت امورخارجة کشورش،  هیچ اقدامی صورت نمی‌دهد،  چرا؟  چون ترامپ را به کاخ سفید پرتاب کرده‌اند تا به قول خودش «عظمت گذشته» را به آمریکا  بازگرداند!

عظمت گذشتة آمریکا چیست؟ حکومت پاشنه آهنی‌ها!   ولی اینکه چگونه می‌توان در هزارة سوم،   «پاشنه‌آهنی‌ها» را در ایالات متحد به حکومت رساند،  پرسشی است که حاکمیت آمریکا برای آن مسلماً پاسخی نخواهد داشت!   همانطور که در مورد چگونگی بازگرداندن عظمت گذشتة‌ بریتانیا نیز هیچ پرسشی برای آنگلوساکسون‌های اینسوی آب مطرح نشده!

اصولاً آنگلوساکسون‌ها ثابت کرده‌اند که نیازی به «پرسش» ندارند،   چرا که از منظر اینان خداوند خونخوار ابراهیم،   «یک‌بار و برای همیشه» به همة پرسش‌های «مردم»،  در گذشته و حال و آینده «پاسخ» داده!   و خلاصه هرکس پرسشی دارد،  می‌باید پاسخ آن را در گذشتة ‌موهوم و در باورهای قبائل سامی،  یعنی در بی‌بی‌گوزک‌های تورات و انجیل و قرآن بجوید! نویسندة این وبلاگ هم سری به بی‌بی‌گوزک‌های کذا زد تا برای ابراز رضایت بوق‌های جمکران از سفر بوریس جانسون به تهران،   آنهم در میعاد 9 دسامبر ـ  161مین ‌سالگرد اشغال بوشهر توسط ارتش بریتانیا ـ  پاسخی بیابد!  چرا که بوق‌های رسمی حکومت ملایان آنقدر از این سفر «خرسند و راضی» به نظر می‌رسیدند که بیا و ببین!  و به همین دلیل یکشنبه، البته در ظاهر امر،  نفرت‌فروشی و نگرش ابلهانة قبائل صحرانشین ـ ‌ شیطان سازی و کینه‌جوئی ـ  را کنار گذاشته و «منطقی» شده بودند:

«[...] اگر کودتائی شده‌،   قراردادهای نابرابر تحمیل شده و یا کارهای استعماری دیگری صورت گرفته باید آن‌ها را به عنوان ذهنیت تاریخی داشت اما با نگاه به آینده.  برای بریتانیا نیز ایران مهم است.   ایران در خاورمیانه نقش‌آفرینی می‌کند و می‌تواند یک شریک فعال در مبارزه با تروریسم‌، در زمینه اقتصادی‌،  تجاری، سیاسی و بین‌المللی باشد [...] ‌ایران در کنار بریتانیا و بریتانیا در کنار ایران می‌توانند کمک شایانی کنند‌[...]»
منبع:  بی‌بی‌سی،‌   مورخ 9 دسامبر سالجاری    

سطور فوق فقط یک نمونه از خوش‌خیالی جمکرانی‌هاست که قادر نیستند ضعف و افلاس پدر معنوی‌شان را بپذیرند!  حضرات شکم‌شان را سخت صابون زده بودند تا به دوران میرپنج بازگردند و به نوبة خود عظمت گذشته را به بریتانیا بازگردانند.   به همین دلیل،  پیش پای بوریس جانسون،‌   بعضی‌ها برای تعیین روز هفتم آبان‌ماه به عنوان روز بزرگداشت کوروش کبیر، یک نامة سرگشاده قلمی کردند و از آنجا که متن نامة‌کذا بسیار عوام‌پسند بود،   رادیوفردا بلافاصله آن را انتشار داد!   غافل از اینکه بوریس جانسون نه برای آنچه اینان پنداشته بودند که،  جهت «وداع با لات‌سالاری» راهی تهران می‌شد!

باری وزیر امورخارجة بریتانیا برای ارسال این پیام دردناک به ارکان نظام ـ  چماقداران و چاقوکشان ـ  یک زن تپل‌مپل و فاقد نماد بردگی را هم در هیئت همراهش جاسازی کرده بود.   به همین دلیل زبان بی‌بی‌سی و رادیوفردا بند آمد؛   بوق‌های جمکران هم که در هر فرصت برای لچک کنیزالاسلام‌های فرنگی از قماش «اشتون و موگرینی» هورا می‌کشیدند،  جملگی خفقان گرفتند!   بله،‌  روز 9 دسامبر سالجاری،   وزیر امورخارجة بریتانیا لگدی نثار ماتحت مقام معظم جمکران و شرکاء‌ کرد و رسماً بساط احترام به احکام توحش آخوند را برچید؛   هیچکس هم جرأت اعتراض نیافت.   در نتیجه کیهان لندن وارد میدان شد!   تصویری از مم‌جواد ظریف در برابر آن دیپلمات تپل‌مپل و فاقد نمادبردگی انتشار داد و ادعا کرد،   «ظریف دارد او را به رعایت حجاب فرامی‌خواند!»  خلاصه با این ترفند شاخک لندنی «کیهان برادرز» تلاش کرد تا مرهمی باشد برکپل مجروح آخوندهای همپالکی‌اش!

در پی عملیات قهرمانانة کیهان لندن،   دکان حقوق بشر جمکرانی هم قوت قلب گرفت و جایزة حقوق بشر را به علیرضا رجائی،   یکی از مخالفان سرشناس دمکراسی اهداء کرد!  البته این نخستین بار نیست که در طویلة مشروعه جایزة حقوق بشر به یک «فدائی اسلام» تعلق می‌گیرد.   پیش‌تر کنیزالاسلام نرگس محمدی،  کشتزار تقی رحمانی این جایزه را به آخوند منتظری اهدا کرده بود.   این «زینب زمان» که ادعا می‌شود زندانی است،   مناسبت روز جهانی حقوق بشر را برای انعکاس «پیام ارباب» از دست نداد:  

«[...] به هر حال شکستن انگشت با فشار فیزیکی یا شکستن روح و روان با فشار روانی،  چندان اهمیتی ندارد و در مجموع برای آستانه تحمل انسان‌ها تلرانسی نامحدود می‌توان در نظر داشت.  عجله و نگرانی وجود ندارد [...]»
منبع: گویانیوز،   مورخ 13 دسامبر 2017   

به نظر می‌رسد میعاد 10 دسامبر بهترین فرصت برای گسترش پروپاگاند محفل جنایتکار «احترام به ادیان» باشد،   و اگر هم در این مورد پرسشی مطرح شود،   پاسخ آن در بی‌بی‌گوزک‌های اقوام سامی موجود خواهد بود!   از اینرو بنیامین نتانیاهو،  در راه اثبات «حق مسلم و باستانی قوم یهود»،   در این میعاد به دیدار امانوئل ماکرون،  رئیس‌جمهور فرانسه شتافت و پاسخ نامطلوب را نیز دریافت کرد!   نخست‌وزیر اسرائیل سپس راهی بروکسل شد و با نمایندگان اتحادیه اروپا دیدار کرد و از فدریکا موگرینی هم «پاسخ نامطلوب» دریافت داشت،   در نتیجه نتوانست با «ژان کلود یونکر»،  رئیس کمیسیون اروپا دیدار کند.   رسانه‌ها ادعا داشتند از آنجا که در بروکسل برف می‌بارید،   این دیدار میسر نشد!  به عبارت دیگر برای دیدار نتانیاهو با نمایندگان اتحادیة اروپا در بروکسل مانع «برفی» وجود نداشت،  ولی همین برف نگذاشت وی به دیدار ژان کلود یونکر در بروکسل برود! 

جسارتاً پیشنهاد می‌کنم اگر در مورد «برف» پرسشی دارید به تورات و قرآن و انجیل و این حرف‌ها مراجعه کنید!  اگر هم سکوت رسانه‌های ابراهیمی پیرامون نخستین سفر ولادیمیر پوتین به سوریه،   و ادعای «پیروزی» آمریکا بر تروریسم در اینکشور نیز سئوال‌برانگیز شده، مسلماً همین منابع به شما کمک شایانی خواهند کرد!   ولی یک راه منطقی هم وجود دارد؛ کافی است در نظر آوریم که آمریکا و رعایای اروپائی و پیشخدمت‌های مسلمان‌اش در جنگ سوریه شکست خورده‌اند؛‌  و از آنجا که نمی‌توانند این شکست را هضم کنند،  در کمال حماقت لاف «پیروزی» می‌زنند!

جریان از اینقرار بود که این «پیروزی» را ابتدا جمکرانی‌ها به حساب خودشان نوشتند؛  به یکدیگر تبریک هم گفتند!   سپس نوبت رسید به کازینونژاد،  تا همین «پیروزی» را به حساب آمریکا بگذارد!  البته انتظار زیادی نباید داشت،   می‌دانیم که ادبیات سیاسی  لجنزار «مطلق‌گرایان»،  مانند بی‌بی‌گوزک‌های اقوام سامی بر دروغ و توهم استوار شده،   از لاف و گزاف و رجزخوانی و هتاکی و الصاق برچسب و لاپوشانی نیز فراتر نمی‌رود.  این «ادبیات سیاسی» از زبان منطقی و دمکراتیک گریزان است. 

به عنوان مثال زمانیکه زیردریائی آرژانتین با 44 سرنشین هدف تهاجم قرار می‌گیرد و هیچ ردی از آن برجای نمی‌ماند،   بوق برتری‌طلبان بریتانیا به مخاطب اطمینان می‌دهد که سرنشینان این زیردریائی بدون درد نابود شده‌اند:

«[...] گرچه تاکنون هیچ نشانی از این زیردریائی یافت نشده،  اما [...]‌ بروس رول،  کارشناس سابق ارتش آمریکا بر این عقیده است که زیردریائی سن‌خوان دچار انفجار شده و تمام ۴۴ سرنشین آن «در دم و بدون رنج» جان خود را از دست داده‌اند.   به گفته او انفجار پرقدرتی در «چهل هزارم ثانیه» زیردریائی را از بین برده است [...]»
منبع: یورونیوز،  مورخ 16 دسامبر 2017

حال این پرسش مطرح می‌شود که کارشناس ارتش آمریکا از کجا می‌داند که زیردریائی مذکور دقیقاً «طی 40 هزارم ثانیه» نابود شده؟!   به استنباط ما کارشناس ارتش آمریکا از ویژگی‌های سلاحی که روی این زیردریائی «آزمایش» شده آگاه بوده که با چنین تسلط و اطمینانی در مورد چگونگی انفجار آن اطلاعیه صادر می‌کند!   و با توجه به تقارن انتشار این «خبر» با زوزة مارشال «پیچ» ـ سر استوارت پیچ ـ  ریاست کمیتة ‌نظامی ارتش ناتو در مورد «خطر زیردریائی‌های روسیه برای خطوط ارتباطی اروپا و آمریکا»  ـ گاردین مورخ 16 دسامبر سالجاری ـ  به نظر می‌رسد که تروریسم توحیدی برای تهاجم به «شیطان» ـ روسیه ـ  خیز برداشته باشد،  و برای لاپوشانی این «هدف ابراهیمی» است که هفته نامة «نیوزویک» روی جلد خود را به «ولادیمیر پوتین» اختصاص داده و تیتر می‌زند،   «روسیه برای جنگ جهانی سوم آماده می‌شود!»  بله،   در لجنزار «مطلق‌گرایان»،  وظیفة رسانه‌ها «اطلاع رسانی و روشنگری» نیست؛   واژگون‌نمائی و‌ «تحمیق مخاطب» است!   به عنوان نمونه،   وقتی آمریکا می‌خواهد کشورهای جهان سوم را تاراج کند و «محیط‌زیست» را بیش از پیش بیالاید،  بوق‌های‌اش شروع می‌کنند به طبل زدن برای «مبارزه با آلودگی محیط زیست!»  سپس انگلستان و فرانسه برای دستیابی به این «هدف والا» نشست برگزار می‌کنند.   مادر الیزابت کشورهای عضو بازار مشترک را در مالت بسیج می‌کند،   ولیعهد انگلستان هم در کنار جهادی اوباما،  پدرمعنوی تروریسم «بهارعرب» راهی نشست جهانی پاریس می‌شود!   سپس دونالد ترامپ،   رئیس‌جمهور جدیدالانتصاب آمریکا از «پیمان جهانی حفظ محیط زیست» خارج می‌شود،   و شوارتزنگر را برای دلجوئی از ماکرون به کاخ الیزه می‌فرستد.  یک‌سال پس از این بساط،   شوارتزنگر در نشست جهانی «حفظ محیط زیست» بالای منبر می‌رود و تأکید می‌کند که فقط ترامپ از این بساط خارج شده،  نه آمریکا!   سپس بوق‌های آتلانتیسم «خبر» می‌دهند که «بانک جهانی دیگر برای استخراج نفت و گاز کمک مالی نمی‌کند.»   ولی این فقط «عنوان خبر» است؛‌  در واقع بانک جهانی که تحت نظارت مستقیم دولت ایالات‌متحد قرار دارد،  ‌ به «کشورهای فقیر» برای استخراج نفت و گاز کمک خواهد کرد:

«[...] بانک جهانی در نظر دارد از سال ۲۰۱۹ کمک‌های مالی خود را در راستای استخراج نفت و گاز متوقف کرده و فعالیت‌های خود را بر روی گسترش انرژی‌های پاک متمرکز کند [...] با این حال ممکن است کمک‌های این گروه برای استخراج نفت و گاز به کشورهای در حال توسعه و فقیر که به این سوخت‌ها نیاز مبرم دارند،  همچنان ادامه یابد [...]»
منبع:  یورونیوز،  مورخ 16 دسامبر 2017

بله،   بانک جهانی از آنجا که خیلی «خیرخواه» و انساندوست است و لطف فراوان دارد، ‌ به کشورهای «فقیر و در حال توسعه» جهت استخراج نفت و گاز کمک می‌کند!   به این ترتیب آتلانتیست‌ها می‌توانند با چپاول  نفت و گازی که در اینکشورها استخراج می‌شود فربه‌تر و وحشی‌تر شوند!  و این است پشت پردة اهداف والای «حفظ محیط زیست»:  تاراج هر چه بیشتر کشورهای فقیر و در هر حال توسعه!   ولی یورونیوز به این مسائل «پیش‌پاافتاده» اشاره نمی‌کند؛ ‌ از «بانک جهانی»،  بازوی نزولخوران جنگ‌فروش نیویورک تصویر دلپذیر ارائه می‌دهد،   چرا که «وظیفه»‌ دارد واژگون‌نمائی کند و این عمل تهاجمی است پیوسته و مداوم به «مخاطب!»   به عبارت دیگر بوق‌های آتلانتیسم مخاطب را احمق می‌انگارند،   و به صورت سازمان یافته و مداوم او را مورد تهاجم قرار می‌دهند!   به این ترتیب «خودارضائی سیاسی» به «سادومازوشیسم سیاسی» تبدیل می‌شود.  

عرصة سادومازوشیسم سیاسی،  عرصة آشوب و سرکوب مداوم است.  در این عرصة الهی و فاقد نظم قانونی،  جایگاه واقعی اجتماعی ـ  مسئولیت و پاسخگوئی ـ  وجود ندارد؛  «زور» و «حق مسلم» فرمانرواست و رسانه‌ها نقش پیامبران ادیان ابراهیمی را ایفا می‌کنند.   وظیفة‌‌ اینان چیزی نیست جز سرکوب انسان،  گسترش حماقت،  توجیه جنایت،  و عادی‌سازی خشونت!  

شب یلدا خوش!

   

۱۳۹۶ آذر ۱۸, شنبه

کازینو توحید!




تنها دولتی که در تلة حماقت‌گستری کازینونژاد و شرکاء نیفتاد،   دولت عربستان بود:

«[...] درخواست عربستان از اتباع خود برای عدم حضور در تظاهرات ضدآمریکائی»
منبع: سپوتنیک،‌  مورخ 9 دسامبر2017 

در سال 1995 میلادی، ‌ کنگرة‌ آمریکا مصوبه‌ای صادر کرد و اورشلیم را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت؛    آب هم از آب تکان نخورد.   در تاریخ 6 دسامبر 2017 ، دونالد‌ ترامپ اورشلیم را به عنوان پایتخت اسرائیل معرفی کرد و چنان جنجالی به راه افتاد که در سایة آن،   هم رعایای آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل موفق شدند از خود تصویر دلپذیر«طرفدار حقوق و مقررات بین‌المللی» ارائه دهند،   ‌هم جهادی اوباما،  پدر معنوی تروریسم بهار عرب توانست خود را مخالف فاشیسم بنمایاند:

«اوباما دوران ترامپ را با دوران آلمان نازی مقایسه کرد.»
 منبع:  سپوتنیک،‌  مورخ 9 دسامبر 2017             

بله یکی از فواید تمرکز بر یک نقطه ـ  اورشلیم،  پایتخت اسرائیل ـ  همین است که گلة وحش را برای اعتراض بسیج  می‌کند،   تا در پناه زوزه و عربدة وحوش،  حامیان اصلی کشتار و تخریب و یکجانبه‌گرائی بتوانند خود را تطهیر کرده،  و از خود و همپالکی‌ها‌ی‌شان تصویر «واژگون» ارائه دهند.   مگر همین باراک اوباما،   هم‌صدا با فرانسوا اولاند و دیوید کامرون و محمد مرسی و شیوخ کازینونشین،   زوزة «اسد ماست گو» سر نمی‌داد؟  چه شده که اینروزها آلمان نازی را نکوهش می‌کند؟!   مگر آتلانتیسم که خود را «برتر و برحق» می‌داند،‌  با نازیسم تفاوتی دارد؟!  به هیچ عنوان؛  آتلانتیسم،  مانند نازیسم یک نگرش خشونت طلب و  ضد‌لائیستیه است که برابری حقوق انسان‌ها را نفی می‌کند.  اینکه جهادی اوباما بجای انتقاد از آتلانتیسم،   به سراغ آلمان نازی رفته نشان می‌دهد که این فرد هیچ مشکلی با تروریسم کنونی ـ آتلانتیسم ـ ‌ ندارد!

همچنانکه شاهدیم پس از چندماه «بُکس و باد» در سربالائی «شکست در خاورمیانه» و ناکامی در جنگ‌افروزی میان ترک و عرب و عجم و شیعی و سنی،  ‌ و از قضای روزگار در پی سفر مادر ترزا به منطقه،   سرانجام رئیس‌جمهور آمریکا،  کارت برنده را از آستین بیرون کشید و بر اساس مصوبة کنگرة آمریکا در سال 1995 میلادی،  اورشلیم را به عنوان پایتخت کشور اسرائیل به رسمیت‌ شناخت!   به این ترتیب،  کازینونژاد با یک چرخش زبان احساسات «پاک» امت مسلمان را جریحه‌دار فرمود و از بروکسل‌ستان تا جمکران،  «گلة وحش» را پیرامون «نفرت از اسرائیل» به اجماع رساند!   و از آنجا که مادر ترزا علیرغم افتخار به بیانیة بالفور ـ اخراج یهودیان از اروپا ـ‌  نمی‌توانستند از تیز و آروغ کازینونژاد در عرصة رسانه‌ای ستایش فرمایند،   این وظیفة الهی را به دو یابوی ترک و عجم گاری شکستة‌ انگلستان ـ رجب فوتبالیست و حسن فوتبال ـ  محول فرمودند! 

سلطان رجب کودتازده بجای اعتراض به ارباب آمریکائی‌،   زبان به تهدید اسرائیل گشود؛ مقامات حکومت زال‌ممد هم برای تحمیل تحجر و توحش اسلام به جهانیان اعلام آمادگی کردند.  خلاصه بگوئیم،  در گیرودار جنجال رسانه‌‌ای پیرامون «قصد دونالد ترامپ برای به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل»،   فاضلاب سازمان سیا فوران کرد!

ویژگی این فاضلاب،  برتری طلبی،  مطلق‌گرائی،   نفی برابری انسان‌ها،  یا بهتر بگوئیم ـ  نفی روابط حقوقی معاصر ـ است.   در این عرصة توحش کنگره و رئیس‌جمهور آمریکا برای کشور اسرائیل پایتخت تعیین می‌کنند؛   نخست‌وزیر اسرائیل بجای اعتراض به دخالت آمریکا در امور داخلی‌اش،   بر طبل «حق و حقیقت باستانی» می‌کوبد؛  اعضای طویلة نفرت‌فروش «شیخ وشاه» برای جهانیان،‌   چماق «امت واحده» بلند می‌کنند،   و از همه مهم‌تر «پاسدار اکبر»،   نابغة جهان اسلام است  که با یک چرخش قلم خود را به صحرای عربستان در قرن هفتم میلادی می‌رساند و پس از معاینة‌‌ «کفار»،   یعنی مخالفان هذیانات محمد صاد،‌  به این نتیجة شکمی می‌رسد که کفار از «حقانیت» اسلام آگاه بوده‌اند،   ولی به دلائل روان‌شناختی این دین برحق را انکار کرده‌اند:

«[...] گروهی از مردم دوران بعثت پیامبر اسلام،  در عین علم به حقانیت اسلام،  به علل روانشناختی آن را انکار می‌کردند [...]»
منبع: گویانیوز،‌  مورخ 8 دسامبر 2017،  به نقل از سایت زمانه

«اکبر نابغه» پس از تشخیص بیماری روانی «کفار» صحرای عربستان در قرن هفتم میلادی،  با یک پرش خود را به هزارة‌ سوم می‌رساند و تشخیص می‌دهد که برخلاف کفار قرن هفتم میلادی،  «مردم کنونی»، ‌ از درک کافی بی‌بهره‌اند و نمی‌دانند که اسلام شامل همة ادیان ‌پیش از اسلام می‌شود:

«[...] نمی‌توان مدعی شد که انسان‌های دوران کنونی هم در عین درک حقانیت اسلام،  به علل رواشناختی آن را انکار می‌کنند.  مردم کنونی،  به حقانیت اسلام ـ  نسبت به دیگر ادیان ـ   دست نیافته‌اند و به این حکم نرسیده‌اند که "چونکه صد آمد نود هم پیش ماست".  یعنی اسلام صدی است که نود و هشتاد و هفتاد و شصت دیگر ادیان و آئین‌ها را در دل خود دارد [...]»
همان منبع!

بله،  آب زرشک را معمولاً برای چنین لحظاتی در لیوان می‌ریزند و  نوشیدن‌اش را به «نوابغ» دست پرورده سازمان سیا پیشنهاد می‌کنند!  خلاصه،  نوچة محفل آورام چامسکی،  پس از چند سال چریدن در علفزارهای ینگه دنیا و دریافت جوایز و غیره،‌  در زمینة حماقت و توحش بسیار «پیشرفت» کرده‌ و تبدیل شده‌اند به ویراستی خیابانی‌تر و مبتذل‌تر از «پروفسور نصر!»  پروفسور نصر،  عامل شناخته شدة سازمان سیا هم از این ادعاها کم نداشتند.  به طور مثال ایشان می‌فرمودند،  «پیش از اسلام جهانیان در گمراهی و توحش و  بی‌فرهنگی دست و پا می‌زدند؛‌  و دین اسلام آمد و علم و تمدن و فرهنگ برای‌شان آورد!»   پاسدار اکبر نیز جهت خوشامد سازمان سیا،  همین چرندیات و توهمات را البته به زبان لاتی‌تر و عامیانه‌تر، بازنشخوار می‌کند و در کمال حماقت می‌کوشد،  با به سخره گرفتن حقوق اجتماعی و فردی،   به رسم و رسوم ضداجتماعی مشتی صحرانشین سامی ـ  پدوفیلی،  برده‌فروشی،  زن‌ستیزی،  تجاوز، تاراج  ـ  رسمیت بخشیده،  از آن «تصویر دلپذیر» ارائه دهد.

در این راستا،  پاسدار اکبر نابغه با یک ادعای پوچ،  خشونت و توحش و تاراج ـ  پایه و اساس دین اسلام و دیگر ادیان ابراهیمی ـ  را به حساب دولت‌های دست‌نشانده و گروهک‌های دست‌ساز آمریکا می‌نویسد،   و فتوی می‌دهد،  این گروه‌ها و این دولت‌ها پرستیژ اسلام را بر باد داده‌اند:  

«[...] بسیاری از انسان‌های کنونی،  با توجه به اقدامات گروه‌های تروریستی (طالبان، القاعده، داعش، الشباب، جبهة نصرت، بوکوحرام، سپاه صحابه، و...) و دولت‌هائی چون عربستان سعودی، جمهوری اسلامی، سودان،  پاکستان، و... ؛ به دلایل معرفتی و اخلاقی اسلام را انکار می‌کنند. این اعمال اسلامی قلمداد شده، آنان را به این نتیجه رسانده که اسلام دینی عقلانی و اخلاقی نیست [...]»
همان منبع

همه بدانند،  «تاراج و جنایت در راه خدا» که در عمل از اصول غیرقابل تردید در حکومت‌های اسلامی به شمار می‌رود،  می‌باید عقلانی و اخلاقی تلقی شود!   البته بستگی دارد عقل و اخلاق در کدامین چارچوب تعریف شده باشد؛   در چارچوب روابط حقوقی معاصر و انسان‌محور،  یا در چارچوب بی‌در و پیکر «عرصة تکرار» و توهمات «خدامحور؟»  و حداقل در اینمورد پاسخ روشن است؛   ترهات پاسدار اکبر،   بر چارچوب فاقد چارچوب برتری‌طلبی و تروریسم ـ  توهم، ‌ تهاجم و تخریب ـ  تکیه کرده،   و تداومی است بر ترهات‌بافی مقامات حکومت جمکران پیرامون «برتری اسلام بر دیگر ادیان!»   هذیاناتی که در آستانة برگزاری نشست «وحدت اسلامی» با کمک جنجال رسانه‌ای پیرامون «تصمیم دونالد ترامپ در مورد اورشلیم» به اوج خود رسید:      

«[...]‌همه ملت‌ها عضو امت واحدة‌ اسلامی هستند [...] دین ما تعلق به یک نژاد و گروه خاص ندارد[...] پیامبر بشیر نذیر برای همه عالمیان بود [...] برای آزادی سرزمین‌های اسلامی باید در کنار هم باشیم [...]»
منبع:  مهرنیوز،‌  مورخ 5 دسامبر 2017،‌کدخبر:‌ 4163563

سطور فوق بخشی است از نفس‌‌کش‌طلبی حسن روحانی بر علیه «غیرمسلمانان» و به ویژه بر علیه مخالفان پدوفیلی و برده فروشی و تفکیک جنسیتی و سنگسار و قصاص،  یا بهتر بگوئیم اعلان جنگ آتلانتیست‌ها، اربابان حکومت‌های اسلامی است به جوامع متمدن!  و اشتباه نکنیم،  درندگان گلة آتلانتیسم که طی سدة اخیر از تروریسم اسلام سیاسی در خارج مرزهای‌شان حمایت کرده‌اند،  اینک همین تحجر و توحش را به درون مرزهای‌شان آورده‌اند.  کافی است نیم نگاهی به ینگه دنیا بیاندازیم که به بهانة مخالفت با برده‌داری،  به «پاک‌سازی تاریخ» مشغول شده و مجسمة شخصیت‌های تاریخی ایالات‌متحد را از اماکن عمومی بر می‌چیند!   البته حماقت‌پروری یانکی‌ها و گام برداشتن در مسیر خواست گلة‌ وحش به این مختصر،  و به دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ محدود نمی‌شود.

طی دوران جنگ سرد،  آمریکا نه تنها در مناطق مسلمان‌نشین شوروی که در زندان‌های‌اش نیز بساط «تبلیغ اسلام» به راه انداخته بود،  و در دکان «دین ضداستبداد»، اعتقادات الهی می‌فروخت.   و از آنجا که در ینگه دنیا،   اکثریت زندانیان را سیاه‌پوستان تشکیل می‌دهند، اینان مشتریان دکان «آزادی» ‌شده بودند!  به این ترتیب،   عموسام از جنایتکاران و فروشندگان مواد مخدر و متجاوزان و پدوفیل‌ها «گلة مسلمانان سیاهپوست» مومن و معتقد می‌ساخت و تحویل جامعه می‌داد! ‌ در واقع حاکمیت آمریکا به صورت نوین،  پروسة «برده‌داری» را بازتولید می‌کرد،   و به صورت تلویحی و ناگفته،  برتری سفید پوست مسیحی و اروپائی بر سیاهپوست را به نمایش می‌گذاشت!   همین سیاست برتری‌طلبانه است که از طریق «مسجدسازی و لچک‌نوازی» از درون زندان‌ها به فضای شهری آمریکا نفوذ کرده،   و با استقبال بوق‌های آتلانتیسم و شرکت‌های آدمخوار آمریکائی و فدراسیون‌های جهانی ورزش روبرو شده!   به عنوان نمونه،   تجار بازار آمریکا عروسک ورزشکار و رنگین‌پوست و محجبة آمریکائی تولید کرده‌اند!  «نایک»،‌  حجاب مخصوص ورزشی به بازار آورده،  و ... و از همه مهم‌تر فدراسیون‌های جهانی ورزش،   لات‌بازی و نفرت‌فروشی جمکرانی‌ها را به طورکلی نادیده می‌گیرند.

فدراسیون کشتی جهانی،  امتناع ورزشکاران ایرانی از رویاروئی با حریف اسرائیلی را «نمی‌بیند»؛  فدراسیون وزنه‌برداری جهانی،   امتناع ورزشکار ایرانی از دست دادن با جنس مخالف را مورد تأئید قرار می‌دهد،  و ... و جالب اینجاست که مفسر و منتقد و روزنامه‌نگار اروپائی و آمریکائی لات‌بازی‌ و رفتار «ضداجتماعی» شیعی‌مسلکان دست‌نشانده‌شان در ایران را به زیر سئوال نمی‌برند!   دلیل هم روشن است؛   آمریکا و رعایا به پیروی از دستگاه آلمان نازی،  از تحمیل تعلقات و تعصبات بر عرصة اجتماعی حمایت می‌کنند.   به عنوان نمونه در عرصة ورزش،  دوپینگ آمریکائی‌ها نادیده گرفته می‌شود،   ولی کمیتة المپیک بر پایة ادعای دیگران،  و بدون در دست داشتن شواهد «محکمه‌پسند»،  ورزشکاران روسیه را از شرکت در مسابقات المپیک محروم می‌کند!  یا زمانیکه نیوزلاند در رشتة وزنه‌برداری زنان،   یک وزنه‌بردار باسابقة مرد را به مسابقات جهانی می‌فرستد،  هیچکس به اینعمل اعتراض نمی‌کند:

«[...] لورل هوبارد [...]‌ که چهار سال پیش در سطح ملی در مسابقات وزنه برداری مردان شرکت کرده بود،  سال جاری در مسابقات وزنه بردازی زنان شرکت کرد و [...]‌ توانست برای نخستین بار نیوزیلند را صاحب مدال جهانی در رشته وزنه برداری کند [...]»
منبع:  یورونیوز،  مورخ 6 دسامبر 2017

چه پیروزی بزرگی برای نیوزلندی‌ها!  و می‌بینیم که نفی جنسیت و تغییر «مصلحتی» آن  بخشی است از «مطلق‌گرائی» و سرکوب و نفی «انسان!»   مرد نیوزیلندی که یک شبه تغییر جنسیت می‌دهد و به عنوان زن در مسابقات وزنه‌برداری جهان شرکت می‌کند،  در درجه نخست موجودیت خود را به عنوان «مرد» انکار می‌کند،  تا زمینة حذف یک زن وزنه‌بردار را فراهم ‌آورد!  و همچنانکه شاهد بودیم فدراسیون جهانی،  با حمایت آمریکا و رعایا،‌  این خشونت آشکار را تحت عنوان «احترام به تراجنسیتی‌ها» نادیده گرفت!  بله سرکوب انسان از طریق «احترام» به تعلقات و تعصبات فقط مخصوص جمکران نیست؛  این قماش «احترام» یعنی همة ملت‌ها ساکت باشند تا عموسام و رعایا و نوکران‌اش بتوانند جفتک‌پرانی کنند!  بی‌دلیل نیست که آتلانتیست‌ها به ادیان ابراهیمی،   و به ویژه به دین اسلام،   نماد توحش و تحجر اینچنین «احترام» می‌گذارند.   و بی‌دلیل نیست که همزمان با برگزاری کنفرانس «وحدت اسلامی»،  رئیس‌جمهور آمریکا مصوبة مبهم و مضحک 22 سال پیش کنگرة‌ آمریکا را از پستو بیرون می‌کشد تا در داخل و خارج سگ‌های وفادارش را به «اجماع» برساند،  ‌ و از آنان تصویر «ضدامپریالیست» ارائه دهد!   

از سناریوی تکراری و کسالت‌آور بسیج گلة وحش در جمکران و اروپا فاکتور می‌گیریم،   و می‌رویم به سراغ گلة وحش در داخل خاک آمریکا.  در داخل مرزها، «امت مسلمان» که در برابر پروپاگاند «شرطی» شده و مانند سگ پائولوف به آن واکنش مطلوب و قابل پیش‌بینی نشان می‌دهد،  تصمیم گرفت در اعتراض به اظهارات کازینونژاد،   در برابر پرسوناژ  موهوم «الله» تعظیم کند و به خاک اوفتد،‌یعنی نماز بخواند! توگوئی ابراز بندگی و حقارت «مبارزه با سلطه» است:

«[...] صدها مسلمان در اعتراض به تصمیم ترامپ در به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل اقدام به برگزای نماز جمعه در مقابل کاخ سفید کردند [...]»
منبع: ‌سپوتنیک،  مورخ 9 دسامبر 2017، به نقل از شبکة العالم

باری «امت معترض» برای ابراز حقارت و بندگی در برابر «قادر متعال»، پارک «لافایت سکوئر» را برگزید و با این «حسن انتخاب» با یک تیر دونشان زد؛ هم در برابر خداوند خونخوار ابراهیم سجده کرد،   هم در برابر کاخ سفید.  و با اینکار نشان داد که قبلة واقعی‌‌اش کجاست.