وبلاگ‌های ناهید رکسان و سعید سامان در کلمه‌ئو

۱۳۹۵ دی ۹, پنجشنبه

محفل‌نامه‌ها!




حکومت ملایان آخرین ماه سال میلادی را به جنجال و هیاهو پیرامون «نامه» گذراند.   نامة جواد ظریف به فدریکا موگرینی؛   نامة یک کارگردان سینما به حسن روحانی،  و نامة آن 30 نفر به دونالد ترامپ!  نیازی نیست بگوئیم،   وجه مشترک این نامه‌ها، گسترش روابط غیررسمی و عادی سازی «سلب مسئولیت» بود. سلب مسئولیت از آمریکا در جنایات حکومت ملایان؛  ‌ سلب مسئولیت از حکومت آخوند در ایجاد فقر و بی‌خانمانی، ‌ و از همه مهم‌تر، سلب مسئولیت از مقامات مسئول در مذاکرات هسته‌ای!                 

ظریف،   وزیر امورخارجة جمکران،‌   بر اساس وعده و وعید جان کری، ‌ به فدریکا موگرینی نامه نوشته و ادعا می‌کند که،   «تمدید تحریم‌ها بر اساس همین وعده‌ها،  نقض برجام است!» و احدی به این جانور وحشی نمی‌گوید،   آنچه «برجام» خوانده می‌شود،   «رسمیت دارد.»   یعنی نوشته شده و به امضاء طرفین رسیده.  در عوض،  شاهدیم که همه عربده می‌زنند که درز خبر حماقت مم‌جواد،  «امنیت ملی» را مخدوش کرده!   البته حکومتی که جاسوس انگلستان را به عنوان «سفیر» به تهران می‌آورد،   امنیت ملی را مخدوش نمی‌کند!    به همچنین است در مورد جنجال پیرامون نامه‌نگاری آن «30 تن» به دونالد ترامپ!  فراموش نکنیم که جنجال «30 تن» با هدف انحراف افکار عمومی از شکست آتلانتیست‌ها در سوریه و فروپاشی محور طالبان‌سازی چین و پاکستان به راه افتاده.   همانطور که عربده‌جوئی باراک اوباما و رئیس سازمان سیا بر علیه روسیه و شخص ولادیمیر پوتین،  که به ترور سفیر روسیه در ترکیه،   و دیگر عملیات تروریستی و اخراج 35 دیپلمات‌ روسیه از آمریکا منجر شد،  ‌ریشه در شکست مفتضحانة اردوگاه غرب از مسکو دارد.               

همزمان با احضار محور طالبان‌پروری ـ  چین و پاکستان ـ  به مسکو،‌   تهاجم بوق‌های آتلانتیست به روسیه شدت گرفت و سگ‌های وفادار کدخدا از قضای روزگار دریافتند که دو ماه قبل،   مقر «سازمان امنیت جمعی اروپا» در وین،   مورد تهاجم «هکرهای روس» قرار گرفته بود!   البته همانطور که می‌دانیم،   سگ‌های کدخدا برای اثبات ادعای‌شان هیچگاه به سند و مدرک نیاز ندارند،   اینان به پیروی از اصول پروپاگاند گوبلز «راحل»،   جنایات خود را به «دشمن» نسبت می‌دهند و به گواهی تاریخ معاصر،  دشمن فاشیسم در مسکو نشسته!

در واقع برای آتلانتیست‌ها که به توهم «برتری» مبتلا شده‌اند،   شکست مفتضحانة بین‌الملل فاشیسم از ارتش سرخ،   حکایت دکان حسین در کربلا برای سگ‌سالاری شیعی را دارد!  با این تفاوت که اولی،  ‌ برخلاف بی‌بی‌گوزک شیعیان،  یک رخداد واقعی تاریخی است،   که هیچکس نمی‌تواند آن را به زیر سئوال ببرد،   و آتلانتیست‌ها هم به هیچ عنوان این شکست را نمی‌توانند «هضم» کنند.   حال اگر شکست «بهارعرب» را در کنار شکست آلمان نازی بگذاریم،   می‌توانیم بفهمیم هاری باراک اوباما، رئیس سازمان سیا،  و دیگر اعضای طویلة مک‌کارتی از کجا ریشه می‌گیرد!       

اگر به یاد داشته باشیم،   ولادیمیر پوتین به دعوت نیکولاسرکوزی،  رئیس جمهور وقت فرانسه،   در مراسم بزرگداشت پیاده شدن متفقین در «نرماندی» حضور یافت،  ولی در سال 2015،  که دولت روسیه برای بزرگداشت 70مین سالگرد پیروزی ارتش سرخ بر طاعون فاشیسم از سران جهان دعوت به عمل آورد،   فقط رهبران چین و هند و برزیل در این مراسم حضور یافتند.   همچنین پس از سقوط هواپیمای توپولف که به مرگ 92 سرنشین آن از جمله ده‌ها تن از گروه سرشناس «کُر الکساندروف» منجر شد،  گذشته از «شارلی ابدو» که به دلیل تحولات سوریه، پس از زلزله ایتالیا،   «طنز» را از محتوی آن تهی کرده،   زبان برخی از سران اروپا،   از شدت خوشحالی بند آمده بود!  ‌ همان‌ها را می‌گوئیم که از ترور سفیر روسیه در آنکارا نیز ابراز تأسف نکرده‌اند.   و شاید به همین دلیل دولت سگ‌سالاری شیعی هم بلاتکلیف مانده بود و به کمک بی‌بی‌سی و رادیوفردا و سازمان تبلیغات اسلامی و مخالف‌نمایان و اهالی سینما، ‌ در چندین و چند زمینه با «نامه» معرکه گرفته بود تا درد و غم «ارباب» را تسکین دهد. 

نخستین معرکه درگیرودار تحولات حلب و تمدید تحریم‌های داماتو در کنگرة آمریکا،  با نامه‌نگاری مم‌جواد ظریف به فدریکا موگرینی آغاز شد.   وزیر امورخارجة حکومت قدرقدرت جمکران به همتای بروکسل‌ستانی‌اش نوشت،  «هر چند در متن برجام قید نشده،‌ ولی تمدید این تحریم‌ها نقض برجام است،  چرا که جان کری و وزیر خزانه‌داری وعده داده بودند که جلوی تمدید این تحریم‌ها را می‌توان گرفت!»   ظریف همین اظهارات ابلهانه را در  کمیسیون « امنیت ملی» مجلس جمکران هم تکرار کرد و گفت،  «اشتباه کردم»:

«[...] ظریف [دراین جلسه] گفته است [...]‌ ‌وزیرخارجه و وزیر خزانه‌داری آمریکا به ما گفتند اگر قانون داماتو [تمدید تحریم‌های ایران] به سنا برود،  ما روش‌هائی داریم که جلوی آن را بگیریم [...] ما با صحبت و قول آقای کری اظهار نظر کردیم، ... به حرف جان کری وزیر امور خارجه آمریکا اعتماد کردم و ... اعتراف می‌کنم اشتباه کردم[...]»
منبع:  رادیوفردا،‌  مورخ 25 دسامبر2016   

بله،   وزیر امورخارجة حکومت جمکران،  حکومتی که 38 سال است در رسانه‌های غرب به «نبرد با آمریکا» مشغول است،‌   «به حرف» وزیر امورخارجة آمریکا اعتماد کرده!   این اظهارات به صراحت نشان می‌دهد که ارتباط حکومت جمکران با واشنگتن،   یک ارتباط «غیررسمی» و غیرحقوقی،   یا بهتر بگوئیم یک ارتباط «ارباب ـ رعیتی»،   از قماش «ارتباط» ناصرالدین‌شاه قاجار با انگلستان و فرانسه است!  خلاصه اگر دولت حسن فوتبال واحد پول رسمی کشور را از «ریال» به «تومان» بازگردانده،  ‌حکمتی دارد!

آخوندیسم ظاهراً رویای بازگشت به دوران نورانی «ناصری» در سر می‌پروراند،‌   همانطور که رجب اردوغان نیز در حسرت احیاء امپراتوری عثمانی گیر کرده!   فقط اشکال اینجاست که تحولات سوریه و شکست کودتای ناتو در ترکیه،   دولت بریتانیا را در سربالائی «برکسیت» انداخته،  ‌ رئیس‌جمهور فرانسه را به «استعفا» واداشته،   و وضعیت آمریکا هم به مصداق «چیزی که عیان است،  چه حاجت به بیان است» چه بهتر که در پرانتز قرار گیرد.   خلاصه حامیان اصلی آشوب‌های «بهارعرب» سخت به افلاس افتاده‌اند و ناچار به معذرت‌خواهی از بشار اسد شده‌اند و از آنجا که شهامت ندارند مستقیماً مسئولیت جنایات‌شان را برعهده گیرند، مسئولیت کذا را به «محسن مرزوقی» محول کرده‌اند:‌                   

«یکی از رهبران "جنبش مشروع تونس" اعلام کردکه محسن مرزوقی،  دبیرکل این جنبش و تعدادی از رهبران آن بزودی برای عذرخواهی از بشار اسد،  رئیس جمهور سوریه به ابن کشور سفر می‌کنند[...]»  
منبع:  ایرنا،  مورخ 27 دسامبر 2016،‌  کدخبر: 82362997

نیازی نیست بگوئیم که،   «تونس» همان نمونة به اصطلاح «موفق» فاشیسم بهارعرب است که فرانسوا اولاند و علی خامنه‌ای و پاسدار لاریجانی و میرحسین موسوی و آخوند کروبی و موسسة بروکینگز به آن ارادت فراوان داشتند.   به یاد داریم که رهبر این فاشیسم «موفق»،  الغنوشی،   صادره از انگلستان بود،  و پامنبری‌اش،  محسن مرزوقی هم از صادرات فرانسه به شمار می‌رفت!   جالب اینجاست که اخیراً جمکرانی‌ها ادعا می‌کنند،  موسوی و کروبی را در ارتباط با حمایت‌شان از آشوب‌های بهار عرب در «ویترین» ـ  بازداشت خانگی ـ  گذاشته‌اند! در اینصورت عجیب است که هیچکس مزاحم علی خامنه‌ای و علی لاریجانی نشده!   و عجیب‌تر اینکه مخالف‌نمایان حکومت ملایان نیز هرگز به این «یک بام و دو هوا» اعتراضی نکرده‌اند!  

مخالف‌نمایان سعی دارند «ویترین‌نشینی» موسوی و کروبی را به اعتراضات پساانتخاباتی وصله کنند،  هر چند در جمکران «انتخابات»،‌  جز شبیه‌سازی انتخابات نبوده و نیست.   در هر حال، پس از کودتای ناکام سایمون گس،   یک گله وظیفه دارد بازداشت خانگی سردمداران پوپولیسم اسلامی را به حساب طرفداری اینان از «رأی مردم» بگذارد،   گلة دیگر نیز می‌کوشد ویترین‌نشینی موسوی و کروبی را به حمایت اینان از آشوب‌های بهار عرب منسوب کند،  ولی واقعیت جز این است.  

واقعیت این است که استعمار غرب به شیوة معهود،   از ایندو برای ایجاد آشوب و بحران و سرکوب مخالفان حکومت بهره گرفت،   سپس حکومت ملایان برای تداوم بحران،  و نشاندن ایندو جانور وحشی در جایگاه «مخالف نظام»،   اینان را در بازداشت خانگی گذارد.   به این ترتیب رادیوفردا می‌توانست روزی پنج نوبت،  «امت همیشه در صحنه» را در جریان تحولات مهم «جهانی» از قماش  «بواسیر کروبی،  پروستات موسوی،   دل و رودة زهرا خانوم و...» و نظرات حکیمانة تخم و ترکة مونث و مذکر اینان قرار دهد!        

و اما اینک که آزادی حلب تیرخلاص را به آتلانتیست‌های حامی بهار عرب شلیک کرده،    حسن فوتبال می‌خواهد وارد منطقة اقتصادی اوراسیا شود،   و سردار «زیبائی‌نژاد»،   معاون اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به یاد آورده‌ که بازداشت خانگی موسوی و کروبی هیچ ارتباطی با آشوب و بحران‌‌سازی‌های اینان نداشته:

«[به گفتة‌] حسین نجات (زیبایی‌نژاد)،  بازداشت خانگی میرحسین موسوی،  مهدی کروبی و زهرا رهنورد [...] ربطی به اعتراضات ۸۸ نداشت [...]‌ این افراد یک سال بعد [...] با تصمیم شورای‌عالی امنیت ملی بازداشت شدند[...]»
منبع:‌  بی‌بی‌سی،  مورخ  27 دسامبر 2016

در واقع بی‌بی‌سی از زبان «زیبائی‌نژاد» به امت همیشه در صحنه «پیام» می‌فرستد که برای لات‌بازی‌های پساانتخاباتی آماده شوند،   که این قماش «فعالیت‌ها» هیچ مجازاتی ندارد و اگر موسوی و کروبی بازداشت شده‌اند،   دلائل دیگری داشته:

«[...] ‌میرحسین موسوی و مهدی کروبی [ از] ‌وزیر کشور،  برای راهپیمائی در روز 25 بهمن "به منظور اعلام همبستگی با [...]‌ قیام آزادیخواهانة مردم تونس و مصر بر علیه حکومت استبدادی" درخواست مجوز کردند[...] و یک هفته بعد،  به همراه همسران‌شان تحت بازداشت خانگی قرار گرفتند[...]»
  همان منبع

همچنانکه می‌بینیم قوة قضائیه جمکران با شایعه‌پراکنی و آشوب‌سازی‌های میرحسین موسوی و آخوند کروبی هیچ مشکلی نداشته.   ایندو ماه‌ها پس از لات‌بازی‌های خردادماه 1388 ـ  تا 25 بهمن‌ماه 1389 ـ آزاد بوده‌اند.   در ضمن برخلاف ادعای سردار،   بازداشت خانگی شامل حال کشتزار سردمداران کودتای سبز نشده.   حال باید ببینیم چرا قانون‌شکنی و  بحران‌سازی‌های خردادماه 1388 و برپائی تظاهرات غیرمجاز فاقد اشکال بوده،  ولی راهپیمائی مجاز برای همبستگی با مردم تونس و مصر،   ‌«جرم» تلقی شده؟!  بی‌بی‌سی می‌گوید،   روز 25 بهمن‌ماه ـ پس از سقوط دولت‌های تونس و  مصر ـ  «معترضان» به خیابان‌ها آمدند و شعارهای تندی علیه «نظام» دادند:

«[...] روز25  بهمن،   معترضان در تهران و چند شهر دیگر به خیابان‌ها رفتند و شعارهای تندی علیه جمهوری اسلامی دادند.   یکی از شعارهای معترضان "مبارک،  بن‌علی،  نوبت سید علی" بود[...]»
همان منبع

با توجه به حماقت و بلاهت و به ویژه ابتذالی که در شعار «معترضان» موج می‌زند،  به صراحت می‌توان «ردپای ساواک جمکران» را در این «تظاهرات خودجوش» مشاهده کرد.  در واقع حکومت ملایان با راهنمائی‌های حکیمانة «سایمون گس» برای آشوب و سرکوب و کودتا خیز برداشته بود،   و اینک نیز با توجه به اینکه علاوه بر سفرای آلمان و فرانسه،  سفیر کنونی انگلستان در ایران نیز کارمند سازمان جاسوسی بریتانیاست،   یعنی تحت نظارت مستقیم سازمان سیا فعالیت می‌کند،  حکومت زال‌ممد به این توهم دچار شده که زمینة مناسب برای تکرار دورباطل از هر نظر فراهم است!   و دلیل بلبل‌زبانی‌های «زیبائی‌نژاد» در مورد موسوی و کروبی،  و تمرکز مقامات سگ‌سالاری شیعی بر ایندو جانور وحشی چیزی نیست جز همین رویای «تکرار دورباطل!»   به این ترتیب حکومت ملایان و مخالف‌نمایان‌اش،   به شیوة‌ معهود برای لیسیدن چکمة رئیس‌جمهور جدید آمریکا،   از طریق سلب مسئولیت از ارباب،    و نشاندن فاشیست‌ها در جایگاه «مخالف استبداد» آماده می‌شود.

هدف اینان از نامه‌نگاری و هیاهو پیرامون آن ایجاد اجماع در میان ایرانیان برون‌مرزی و به ویژه حقنه کردن چند دروغ شاخدار به افکار عمومی است.   نخست اینکه حکومت جمکران که با کودتای محفل «کارتر ـ برژینسکی» بر علیه دولت شاپور بختیار در ایران استقرار یافت،   و تمامی ذخائر ارزی‌ا‌ش در بانک‌های آمریکاست،   حکومتی است «مستقل» که هیچ ارتباطی با آمریکا ندارد.   در نتیجه ملت ایران نمی‌باید 38 سال تاراج و سرکوب و کشتار سازمان یافتة این حکومت را به حساب حمایت بی‌قید و شرط آتلانتیسم از ملایان بگذارد!   دیگر آنکه،   دونالد ترامپ از ارتباط حاکمیت آمریکا با حکومت جمکران آگاه نیست،   و خلاصه سفر 5 روزة رئیس‌جمهور سلوونی به تهران،   و سخنرانی وی در مجلس طویلة مشروعه،  کاملاً اتفاقی بوده و ... و نهایت امر می‌باید بپذیریم که دونالد ترامپ،  به عنوان رئیس‌جمهور ایالات متحد،   می‌تواند «حامی ملت ایران» باشد و با تحریم علی خامنه‌ای و اراذل و اوباش مسلح جمکران،   به ملت ایران کمک کند!   در راستای تحقق این اهداف «والا»،  گویا 30 نفر،  از جمله هواداران میرحسین موسوی و شیخ کروبی به رئیس‌جمهور جدید آمریکا «نامه» نوشته‌‌اند،  و این نامه به ابزار جنگ زرگری جهت گسترش حماقت و خشونت تبدیل شده.

جریان از این قرار است که یک گله از جمکرانیان نویسندگان نامة‌کذا را به «خیانت» متهم کرده‌اند!   یک گلة دیگر،‌   پاسخ داده‌اند،   «حکومتی که شهروندان‌اش را سرکوب می‌کند،‌  مسئول این خیانت است!»   ناگفته نماند،  برای حضراتی که با این نامه معرکه گرفته‌اند، «شهروندان» از گلة مک‌کارتیست‌های اسلام‌گرا فراتر نمی‌روند.  ولی گلة سوم هم داریم که فرموده‌اند «تا اوپوزیسیون خارج از کشور یک‌کاسه نشود،  ‌ این نامه‌نگاری ها بیهوده است» و ... و از همه جالب‌تر اظهارنظر گلة چهارم است.    این گله چند صد نفره،  نامه‌نگاری آن 30 نفر را « ضدملی» ارزیابی کرده!   به عبارت دیگر،  حکومت آخوند پدوفیل که ضمن نفی ایرانیت،  ‌ «به نام خدا» جنایت و تاراج می‌کند،   و کنیزمطبخی آمریکا نیز هست،  «ملی» به شمار می‌آید!   خلاصه بگوئیم،   این نامه و جنجالی که پیرامون آن به راه افتاده،   به صراحت با استقرار نظم دمکراتیک و انسان‌محور در ایران سر ستیز دارد! 

در عرصة دمکراتیک،‌   هم نگارش این نامه،   و هم واکنش‌ به آن صورت دیگری به خود می‌گرفت.  اگر نویسندگان این نامه،   نگرش دمکراتیک می‌داشتند،   از دونالد ترامپ تقاضا می‌کردند به استقرار دمکراسی در ایران کمک کند.   ولی حضرات چنین نگرشی ندارند،  در نتیجه خواهان «تحریم» خامنه‌ای و اوباش مسلح جمکران شده‌اند.   حال آنکه تحریم این اراذل به استقرار دمکراسی منجر نخواهد شد.   از سوی دیگر،  نامه‌نگاری 30 نفر کذا که همگی بالای 18 سال دارند،  و دیوانه و تحت‌قیمومت نیستند،  به خودشان مربوط است،  نه به دیگران!   جماعتی که برای نفی و یا ستایش این عمل،‌   دست به قلم برده،   یا مصاحبه می‌کند،  در جایگاه «قیم» این 30 نفر نشسته.   به همچنین است در مورد واکنش نویسندگان این نامه که خود را به «توجیه» نگارش نامه‌شان موظف می‌دانند!   اینان نیز به نوبة خود،‌   نشستن دیگران در جایگاه قضاوت ارزشی را پذیرفته‌اند!   به عبارت دیگر همگی سر در آخور محفل «احترام به ادیان» دارند.   محفلی که با آزادی بیان و فردیت و مادیت انسان،  سر ستیز دارد؛  انسان را غیرمسئول و تحت قیمومت می‌خواهد،  از اینرو حق انتخاب آزاد را برای انسان به رسمیت نمی‌شناسد!   در لجنزار چنین محفلی است که نامه نگاری افرادی که هیچ مسئولیت سیاسی در کشور ندارند،  «خیانت» تلقی می‌شود،   و غارت و جنایت مقامات رسمی،  دولت‌مداری و ادارة امور کشور به شمار می‌آید.   

حکومت آخوند میلیون‌ها ایرانی را به حاشیه‌نشین و کارتن‌خواب تبدیل کرده،  یک سینماگر به حسن روحانی نامه می‌نویسد و می‌گوید «شرم کنید!»  روحانی جواب می‌دهد،‌  خیلی شرمنده شدم،  در این مورد «همه مسئول‌اند!»  ‌ وزیر کشورش هم انگشت اتهام را به سوی «شهرداری و وزارت رفاه» گرفته،  ‌ و ‌نهایت‌امر،  کارتن‌خواب‌ها که قربانیان تاراج سازمان یافتة این حکومت‌اند،  در پی این بساط مورد تهاجم اوباش مسلح حکومتی قرار می‌گیرند.  در چنین حکومتی که از «انسانیت» تهی است،  ‌ منافع ملی با تاراج،  خدمت با خیانت،  و مسئولیت،  با گریز از مسئولیت در ترادف قرار گرفته؛    «مزرعة حیوانات» را که فراموش نکرده‌ایم.


۱۳۹۵ دی ۵, یکشنبه

قطعنامه و قتل‌نامه!



     

     
امسال به دلیل آزادی «پالمیرا»،   فیلیپ هاموند به همراه حکومت زال‌ممد در ایران منطقة «کنسرت ممنوع » ایجاد کرد.   سپس به دلیل آزادی حلب و صدور قطعنامة 2328 شورای امنیت،   نمایشگاه عکس در ترکیه به مکان ترور سفیر روسیه تبدیل شد؛   و اینک پس از صدور قطعنامة 2334 شورای امنیت،  برای دلخوشی مقامات سگ‌سالاری جمکران، کمک‌های داروئی به کودکان سوریه،  و برگزاری کنسرت،  به ویژه کنسرت گروه کُر «الکساندروف» در اینکشور «ممنوع» شد!   

یک هفته پس ازآزادی حلب،‌  شورای امنیت سازمان ملل با تصویب یک قطعنامه،  بر تمامیت‌ ارضی سوریه مورد مهر تأئید گذارد.  تصویب این قطعنامه به صورت تلویحی رفع اشغال از بلندی‌های گولان را نیز می‌تواند مد نظر قرار دهد.   در واکنش به این قطعنامه‌ بود که ‌بنیامین نتانیاهو مجیزگوی هیتلر از کار درآمد؛  ‌سفیر روسیه در ترکیه ترور شد و قاتل هم در محل،  توسط همکاران‌اش به قتل ‌رسید،  تا رجب اردوغان بتواند جهت سلب مسئولیت از ارباب،    «مسئول ترور»،  یا همان فتح‌الله گولن را به جهانیان معرفی نماید.   سپس در شرایطی که شهر حلب خود را برای جشن‌های کریسمس آماده می‌کند،   سازمان سیا قلادة‌ سردار جعفری را می‌گشاید تا  این شهر را به عنوان «خط مقدم انقلاب اسلامی» پشت قبالة زال‌ممد بیاندازد:

«حلب خط مقدم انقلاب اسلامی است»
منبع:  رادیوفردا،  ‌ مورخ 24 دسامبر 2016

بله یک شهر مسیحی‌نشین در کشور سوریه،   که هیچ مرز مشترکی هم با ایران ندارد،  و با کمک روسیه از چنگ سازمان‌های اسلامگرا آزاد شده،‌  با همکاری صمیمانة بلندگوی سازمان سیا برای اوباش ریش‌وپشمی جمکران تبدیل شده به «خط مقدم انقلاب اسلامی!»  البته دیگر غلامان خانه‌زاد آتلانتیسم نیز در این گیرودار بیکار ننشسته‌اند.   در فردای تصویب قطعنامة 2238 ،‌  پاکستان،  خاستگاه طالبان‌ایسم و تروریسم اسلامی در آسیا،  برای مبارزه با داعش خواهان اعزام نیرو به سوریه می‌شود،‌  و اسرائیل نیز پاکستان را به حمله اتمی تهدید می‌نماید!   البته ایجاد این جبهة جدید را به شایعه‌پراکنی یکی از بوق‌‌های سازمان سیا مدیونیم!

 بوق کذا به نقل از «موشه یعلون» می‌نویسد،   «اگر پاکستان به هر بهانه‌ای نیروی زمینی به سوریه بفرستد،‌  اینکشور را با سلاح هسته‌ای نابود می‌کنیم.»   و در پاسخ به این ادعا،  ‌وزیر دفاع پاکستان هم اسرائیل را به تهاجم هسته‌ای تهدید می‌کند و علیرغم تکذیب رسمی شایعات کذا توسط وزارت دفاع اسرائیل ـ  سپوتنیک،  مورخ 25 دسامبر، سالجاری ـ   وزیر دفاع پاکستان پرچم تهدید هسته‌ای را همچنان در اهتزاز نگاه داشته:

«[...] در پایگاه آمریکائی "AWD NEWS"  اظهاراتی منسوب به وزیر جنگ پیشین اسرائیل منتشر شده بود[...]‌ به گزارش ایسنا،   به نقل از سایت المیادین،  وزیر دفاع پاکستان [نیز]‌ اسرائیل را به استفاده از سلاح هسته‌ای تهدید کرد[...]»
منبع:‌ مهرنیوز،   ‌مورخ 25 دسامبرسالجاری  

به این ترتیب دولت پوشالی پاکستان  موفق شد با تکیه بر شایعه‌پراکنی ارباب،   در کنار حکومت مفلوک زال‌ممد بنشیند و دم مفصلی برای محفل موشه‌یعلون و دولت دونالد ترامپ بجنباند!   خلاصه جبرئیل بر دونالد ترامپ نازل شد و به ایشان «وعده» داد که برای اعمال فشار بر مسکو،  می‌توانند روی وفاداری «سنتی» اعضای سنتو حساب کنند و دولت نتانیاهو هم که می‌دانیم در زمینة تجاوز و مرزشکنی از جایگاه «والائی» برخوردار است!    کافی است گذشته از عربده‌جوئی‌های نتانیاهو بر علیه «توافق تاریخی 14 ژوئیه»،   آنهم در هم‌سوئی تام و تمام با حکومت زال‌ممد،   به لگدپرانی وی به قطعنامة‌ اخیر شورای امنیت هم نیم‌نگاهی بیاندازیم. 

در تاریخ  23 دسامبر سالجاری،‌   قطعنامه توقف شهرک‌سازی اسرائیل در شورای امنیت سازمان ملل به دلیل رأی ممتنع ایالات متحد به تصویب رسید،   و اینجاست که نتانیاهو همچون مقامات سگ‌سالاری شیعی،   به «روند حقوقی» پارس می‌کند،‌  و دونالد ترامپ نیز ضمن تبریک «هانوکا»،  با نخست‌وزیر اسرائیل همدل و هم‌صدا می‌شود و ... و اینچنین است که هواپیمای نظامی روسیه در دریای سیاه سقوط می‌کند و برگزاری کنسرت در حلب نیز منتفی می‌شود.   

البته دلیل سقوط این هواپیما روشن نشده،   ولی از آنجا که ترور سفیر روسیه و سقوط این هواپیما با صدور دو قطعنامة شورای امنیت بر ضد تجاوز و مرزشکنی ـ  تجاوز سازمان ناتو و پادوهای‌اش به سوریه،  و تجاوز اسرائیل به سرزمین‌های فلسطین ـ  تقارن یافته،  ‌ به استنباط ما  منطقاً برای برخی محافل هر قطعنامة شورای امنیت،   می‌باید به صدور یک «قتل‌نامه» بر علیه روسیه بیانجامد!   روشن‌تر بگوئیم،   محافل شناخته‌شده‌ای که «روند حقوقی» را برنمی‌تابند و طی سدة اخیر از مرگ و تخریب پروار شده‌اند ـ  همان مجموعة جنایتکار شامل برتری‌طلبان مسیحی و یهودی و مسلمان ـ  یک‌بار دیگر در برابر مسکو به یکدیگر دست اتحاد داده‌اند،   و اشتباه نکنیم؛  در داخل روسیه نیز این محفل جنایتکار فعال است!              



۱۳۹۵ دی ۳, جمعه

ترامپ‌ستان!




ستایش تلویحی آدولف هیتلر توسط بنیامین نتانیاهو و‌ نشاندن بیگانگان و فرودستان در جایگاه «روان‌پریش و مجرم» در سایت صدای آلمان،‌  می‌باید از پیامدهای صدور قطعنامة 2328  باشد!  این قطعنامه که در تاریخ 19 دسامبر سالجاری ـ  5 روز پس از انتشار خبر تسلیم شدن افسران آمریکائی و اروپائی و اسرائیلی و عرب جیره‌خوار سازمان ناتو در حلب ـ   به تصویب شورای امنیت سازمان ملل رسید،   بر تمامیت ارضی سوریه تأکید دارد!   از اینرو،‌   بوق‌های آتلانتیسم جزئیات آن را مسکوت گذاردند،  و رادیوفردا نیز تلاش کرد تصویب قطعنامه را به حساب فرانسه بگذارد!   حال آنکه پیش‌نویس قطعنامة‌ پیشنهادی فرانسه را نمایندة‌ روسیه وتو کرده بود!   و آنچه پس از این وتو، ‌ به تصویب شورای امنیت سازمان ملل رسید،   با ترور سفیر روسیه در آنکارا تقارن زمانی نشان می‌دهد.

در پی ترور سفیر روسیه در آنکارا،  هم‌ مسئول سایت فارسی صدای آلمان ـ  هرکه هست ـ   و هم شخص بنیامین نتانیاهو به اصل‌شان رجوع کردند!   اولی ضمن ستایش میهمان‌نوازی «رسانه‌ای» جامعة آلمان،‌   روان‌پریشی و ارتکاب جرم را به «فقر و تنهائی و بیگانگی» منتسب کرد،   و دومی رسماً به صیقل زدن ماتحت هیتلر مشغول شد!   البته موضوع وبلاگ ما پروپاگاند محافل نژادپرست مسیحی و یهودی و مسلمان نیست؛   موضوع این وبلاگ ترور سفیر روسیه در آنکارا،  توسط یک افسر نیروی انتظامی ترکیه،  آنهم در میعاد 19 دسامبر است.   می‌دانیم که در این میعاد،‌  مقام ریاست جمهوری دونالد ترامپ می‌بایست طبق قوانین پوسیده‌ای که ناقض اصل برابری «یک نفر،  یک رأی» است،  و از زمان بافالو بیل در ینگه‌دنیا حاکم بوده،   رسمیت می‌یافت.   و به استنباط ما،  ترور سفیر روسیه در ترکیه و همچنین بازتولید سناریوی «تهاجم کامیون به جمعیت» بیشتر به این بساط مرتبط می‌شود!

گویا رسمیت یافتن ریاست جمهوری «کودتائی» ترامپ،   بدون ترور و تخریب،  یا بهتر بگوئیم،  بدون بازگشت به دوران نورانی هیتلر ـ  روس‌ستیزی و نفرت‌پراکنی بر علیه اقلیت‌های قومی و مذهبی اروپا  ـ  هیچ «مزه‌ای» ندارد!   از اینرو کامیون را برای تهاجم به جمعیتی ارسال کردند که «مسیحیت‌اش» به اثبات رسیده بود؛  جمعیت حاضر در بازارچة کریسمس!   به این ترتیب همه می‌پذیرفتند که تروریست‌ها با «مسیحیت» دشمنی دارند!   ولی اگر این دشمنی واقعیت هم داشته باشد،  چند پرسش ساده و اساسی مطرح می‌شود.   نخست اینکه به چه دلیل شاهد ابراز ارادت افراط‌گرایان اروپا،  ‌ و در رأس‌شان «جبهة ملی فرانسه» به حکومت جمکران هستیم؟!   دیگر آنکه دولت‌های اروپای غربی،   و در رأس‌شان دولت انگلستان به چه دلیل از حکومت‌های اسلامی منطقه حمایت می‌کنند؟   پاسخ روشن است؛   طی سدة اخیر،   تروریسم «اسلام سیاسی» منافع نژادپرستان غرب را به ویژه در تقابل با مسکو تأمین کرده،   از اینرو آتلانتیسم حاضر نیست دامان تروریسم و نفرت‌فروشی را رها کند.   و ترور سفیر روسیه در آنکارا به امید تداوم همین سیاست انسان‌ستیز صورت گرفت؛  هدف این بود که از عادی شدن روابط ترکیه و روسیه ممانعت به عمل آید.                
    
از اینرو در پی ترور سفیر روسیه در آنکارا،   ‌همة‌ سگ‌های وفادار کدخدا،‌  برای نشاندن قربانی خشونت در جایگاه متهم،   به اجماع رسیدند و «همه‌باهم» مشغول پارس کردن به «روسیه،  شخص ولادیمیر پوتین و سفیر مقتول» شدند!   البته هر چند سگ‌های وفادار کدخدا بیشمارند،‌   ولی پیام وق‌وقویه‌های‌شان محوری جز دامن زدن به عرصة توحش «تکرار و باورهای جمع»، ‌ جهت «توجیه» خشونت ندارد!

به عنوان نمونه،   بسیاری از شیپورهای غرب،  ترور سفیر روسیه را به عنوان «واکنش منطقی به دخالت نظامی مسکو در سوریه» ارزیابی کرده‌اند!   و به این ترتیب،   باعث انبساط خاطر ملوکانة ما شدند!   آنهم به چند دلیل!   دولت سوریه برای سرکوب تروریست‌های اسلامگرا رسماً از روسیه درخواست کمک نظامی کرد،   و دولت روسیه هم با این درخواست موافقت نمود.   تا آنجا که ما می‌دانیم در چارچوب مقررات و قوانین بین‌المللی،  دولت سوریه «تحت قیمومت» ترکیه  نیست،   در نتیجه روابط دمشق و مسکو به دولت ترکیه مربوط نمی‌شود،   و به طریق اولی «مردم» در کشور ترکیه حق فضولی به مسائل دیگر کشورها را ندارند.  ولی   فاشیسم «مرز» نمی‌شناسد؛   فاشیست،  مانند آخوند «خیرخواه» گوسفندان جهان است؛  ‌ «وظیفه» دارد در مسیر توحش پیامبران ادیان ابراهیمی گام بردارد و با «ادبیات اخلاقی» گوسفندان دو پا را به «سعادت» رهنمون شود.   به عنوان نمونه بد نیست نگاهی به وعظ و خطابة‌ آذر نفیسی‌ بیاندازیم.   پروفسور آذرنفیسی،‌  چادرسیا بر سر ندارند،  چون ‌ چادرسیاه‌شان درونی است!  به این ترتیب می‌توانند برای حماقت و توحش برتری‌طلبان،  به مراتب بهتر از خاله‌خانباجی‌های جمکرانی بازاریابی کنند.   

طبق معمول،  شیوة شیادی این حضرات بر «ترادف کلی» و مخدوش کردن مرز مفاهیم متضاد استوار شده.  در این راستا،  حاجیه آذر نفیسی،   ابتدا اسطوره را به عنوان «قصه» با بی‌بی‌گوزک‌های اقوام سامی در ترادف قرار می‌دهند،‌  سپس جهت جلوگیری از فاجعه،‌ نسخة «ادبیات جهانشمول» می‌نویسند!  پیش از ادامة‌ مطلب یادآور شویم که در بسیاری از وبلاگ‌ها به «سیر تحول ادبیات از اسطوره به حماسه و رمان» اشاره کرده‌ایم،  و جهت پرهیز از اطالة کلام،  وارد جزئیات نمی‌شویم.   فقط بگوئیم برخلاف «قصه‌»،  حماسه و اسطوره، ‌ به نگرش قوم مشخص در مکان مشخص ارجاع می‌دهد،  حال آنکه آذر نفیسی ادبیات جهان‌شمول را از طریق حذف ویژگی ایرانی شاهنامة فردوسی ـ  جهان‌بینی ایرانیان باستان در مکان مشخص ـ  به دست آورده!   اینچنین است که با ویراژ دادن در این بیراهه‌ها از حماسه‌های ایران باستان می‌رسد به تراژدی‌های شکسپیر:

«[...] اسطوره‌ها مگر چه چیزی هستند به جز قصه [...] انجیل و قرآن مگر چه چیزی هستند جز قصه [...]‌ هیچ چیزی [...]‌ نمی‌تواند جلوی فاجعه را بگیرد.  اما ادبیات  ـ  البته نه هر نوع ادبیاتی، بلکه آن ادبیات جهانشمول و ماندنی منظورم است ـ  چندین امکان بزرگ را در اختیارمان می‌گذارد [...] یعنی وقتی من مثلا فردوسی می‌خوانم،  احساس می‌کنم که نه فقط به پدران و اجدادمان [...] بلکه به جهان انسانی بزرگ‌تری وصل می‌شوم که هم فردوسی جزوی از آن است و هم شکسپیر[...].  به همین جهت یک همبستگی به وجود می‌آید[...]»
منبع:  رادیوفردا،  ‌مورخ 22 دسامبر 2016  

بله آذر نفیسی پس از  «همبستگی» با اجدادش،   همینطور که در عرصة مفاهیم متضاد سرسره بازی می‌کند موفق می‌شود،  تعریف نوینی از ادبیات به عنوان «پاسدار خاطره» ارائه دهد و با یک جهش خود را از ادبیات به «تاریخ» و حکومت‌های «جابر» برساند تا بتواند به بازنشخوار اصل و اساس تبلیغات سازمان سیا  ـ  ترادف ‌استالین و هیتلر ـ  بپردازد.  ‌همانطور که آلتین‌تاش،  تروریست ترک نیز پس از ترور ناجوانمردانة‌ سفیر روسیه،   به بازنشخوار پروپاگاند فرسودة‌ سازمان سیا مشغول شده بود:

«[...] ادبیات پاسدار خاطره است [...] اولین کاری که حکومت‌های جابر می‌کنند این است که خاطره را از بین می‌برند[...]‌شما فقط قرن بیستم را نگاه کنید،  هیتلر را نگاه کنید،  استالین را [...]»
همان منبع

البته آذر نفیسی به مراتب از «آلتین‌تاش» جبون‌تر و دجال‌تر است.   چرا که،   با ردیف کردن  ترهات سازمان سیا «ژست» روشنفکرانه و تی‌تیش مامانی هم می‌گیرد!   وجه تشابه نفیسی و آلتین‌تاش خروج از جایگاه واقعی اجتماعی‌شان است.  آذر نفیسی به عنوان استاد دانشگاه در رشته ادبیات،   منطقاً می‌باید در زمینة ادبیات اظهار نظر کند،   ولی شاهدیم که با دست‌درازی به تاریخ و سیاست،‌   در واقع به تحریف ادبیات و تاریخ و مدرنیته مشغول شده،   و به شیوة آخوندها برای سعادت بشریت «نسخه» می‌نویسد:

«[...]‌ ما به عنوان انسان‌های مستقل و بااراده باید سعی کنیم دنیا را به سمت سعادت همگانی سوق بدهیم[...]»
همان منبع

یکوقت فکر نکنید آذر نفیسی به «خود برتربینی» دچار شده؛  به هیچ عنوان!  ایشان به هیچوجه همچون هیتلر و کارتر و خمینی و اوباما برای خودشان مأموریت «الهی» قائل نشده‌اند؛  این حرف‌ها را مانند دیگر تبلیغات‌چی‌های آتلانتیسم  طوطی‌وار تکرار می‌کنند،   و مانند دیگر همپالکی‌های‌شان از جایگاه واقعی اجتماعی خود ـ استاد ادبیات ـ  خارج می‌شوند،  چرا که حد و حدودی برای خود نمی‌شناسند و از درک این نکتة پیش‌پاافتاده عاجزاند که با «خروج از جایگاه واقعی اجتماعی‌» تبدیل می‌شوند به نوعی آلتین‌تاش!

وظیفة آلتین‌تاش به عنوان مأمور نیروهای «امنیتی ـ انتظامی» ترکیه،   حفاظت از «نظم قانونی» است.   ولی این فرد با خروج از جایگاه واقعی اجتماعی‌،  ‌ در جایگاه وکیل مدافع خود‌خواندة «مردم حلب» قرار گرفت،  و با نقض آشکار قانون کشورش،‌   سفیر روسیه را آنهم در یک نمایشگاه هنری از پشت سر هدف گلوله قرار ‌داد،  و... و پس از اینکه مطمئن شد سفیر روسیه نمی‌تواند به او پاسخی بدهد،   بالای منبر رفت و عین هیتلر و شرکاء‌ انگشت اشاره‌اش را پیامبرگونه بالا برد و پروپاگاند فرسودة سازمان سیا را بازنشخوار کرد.   به این ترتیب،  جبونی و حماقت و توحش خود را نیز به اثبات ‌رساند!

در فیلم‌ مربوط به ترور سفیر روسیه،   «آلتین‌تاش» را می‌بینیم که از پشت سر سفیر  ـ  در حال سخنرانی ـ  به وی نزدیک می‌شود،  سپس صدای شلیک گلوله به گوش می‌رسد و سفیر روسیه بر زمین می‌افتد.   اینجاست که آلتین‌تاش،  ناگهان شهامت پیدا می‌کند،  زبان‌اش باز می‌شود،  و پس از بازنشخوار پروپاگاند سازمان سیا، ‌ هدف گلوله قرار می‌گیرد و کشته می‌شود.  منطقاً می‌بایست ایشان را مانند «موریس کنرادی»،   ‌قاتل «واکلاو وروفسکی»،‌   سفیر روسیه که در سال 1923 میلادی برای مذاکره در مورد وضعیت حقوقی دریای سیاه به لوزان آمده بود،‌  زنده دستگیر می‌کردند.   ولی امکانات آتلانتیست‌ها در هزارة‌ سوم با امکانات‌شان در دوران الهیت آنگلوساکسون‌ها قابل قیاس نیست.

در آن دوران طلائی «تئودور ئوبر» وکالت «کنرادی» را برعهده گرفت و دادگاه سوئیس هم قاتل سفیر روسیه را تبرئه کرد!   بله،‌  آن روزها «جنایت به نام خدا» رایج و پسندیده بود،  چرا که برتری‌طلبان به رهبری آنگلوساکسون‌ها،   فاتحان اصلی جنگ اول جهانی،  به  انسان‌محوری و مدرنیته اعلان جنگ داده بودند.   ولی این روزها که دولت روسیه یک‌ تنه حلب را آزاد کرده و تسلیم افسران یانکی و انگلیسی و فرانسوی و ... و اسرائیلی و عرب به اطلاع جهانیان رسیده،   علیرغم «توجیه» بیشرمانة ترور سفیر روسیه توسط بوق‌های آتلانتیسم، محاکمه و تبرئة «آلتین‌تاش» حتی در کشور اسلام‌زدة ترکیه نیز امکانپذیر نبود،   به چند دلیل. 

نخست اینکه،   اگر «آلتین‌تاش»،   عضو نیروهای انتظامی ترکیه ـ  این نیروها تحت نظارت ارتش ناتو قرار دارند ـ  محاکمه می‌شد،   سرهای زیادی در داخل و خارج برباد می‌رفت! دیگر اینکه برخلاف اشغال سفارت آمریکا توسط اوباش حکومتی در ایران،  ترور سفیر روسیه در ترکیه،   به هیچ عنوان ایجاد «اجماع» نکرد.   نه دولت ترکیه این جنایت را تأئید کرد نه مردم آنکارا از آن استقبال نمودند.  باید بگوئیم ترک‌ها،  به ویژه اهالی آنکارا،  صدها سال نوری از مسلمانان انقلابی جمکران پیشرفته‌تر و متمدن‌ترند!

اینان نیک می‌دانند که «آلتین‌تاش» با ترور سفیر روسیه در واقع پرستیژ کشورشان را مخدوش کرده،   همانطور که لات و اوباش حکومت زال‌ممد با اشغال سفارت آمریکا،   نه تنها از ملت ایران تصویر وحشی و بی‌فرهنگ ارائه دادند،   که زمینة مناسبی جهت تحمیل تحریم‌های اقتصادی و جنگ بر ملت ایران را هم فراهم آوردند.

باری، گذشته از واکنش منفی مردم ترکیه،  «مصلحت» محافلی که طی سدة اخیر به «ترور سفرای روسیه» اشتغال داشته‌اند،‌  اینبار چنین ایجاب می‌‌کرد که قاتل سفیر روسیه بلافاصله ساکت شود!  آنهم‌ به یک دلیل روشن و مشخص؛   رجب اردوغان می‌توانست برای سلب مسئولیت از اربابان‌اش در لندن و واشنگتن،   این جنایت را نیز مانند تلاش ارتش ناتو برای  کودتای 15 ژوئیه 2016،   به حساب یک پیرمرد مافنگی به نام فتح‌الله گولن بگذاردکه در پنسیلوانیا تحت نظارت کدخدا روزگار می‌گذراند!

همانطور که انتظار می‌رفت،   رجب اردوغان در یک چشم بهم زدن بررسی‌ها و تحقیقات لازم را انجام داد و به این نتیجة «شکمی» رسید که «کار،  کار گولن است!»  و جالب اینجاست که بلافاصله پس از ترور سفیر روسیه در ترکیه،   تدابیر حفاظتی در اطراف سفارت‌خانة یانکی‌ها افزایش یافت؛‌   چند کنسولگری جمکرانی‌ها و همچنین سفارتخانه آمریکا نیز تعطیل شد!   جالب‌تر اینکه وزیر امورخارجة آمریکا،  «جان کری» برای کمک به تحقیقات در مورد قتل سفیر روسیه اعلام آمادگی کرد،  و‌ «جان کیربی»،  سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا نیز هرگونه دخالت در ترور سفیر روسیه را تکذیب نمود!   سپس برنامة تعطیلات آخر سال ملکه الیزابت و همسرشان،   به دلیل ابتلاء حضرتین به زکام منتفی شد و ... و همچنانکه شاهد بودیم،‌   دولت آلمان نیز موفق شد در جایگاه قربانی تروریسم بنشیند و به قول معروف خودش را به «موش‌مردگی» زده،   انگشت اتهام به سوی پناهجویان بگیرد!

ولی عجیب اینجاست که پناهجویان فقط در آلمان و فرانسه و بلژیک عملیات تروریستی انجام می‌دهند؛   در ایتالیا و یونان که شمار پناهجویان به مراتب بیشتر است،   چنین عملیاتی صورت نمی‌گیرد.  از سوی دیگر،   در کمال تعجب،  این عملیات تروریستی هرگز شامل مقامات کشوری و لشکری نمی‌شود، ‌ مردم عادی هدف این عملیات‌اند!  و عجیب‌تر اینکه،   در این آشفته ‌بازار،   موضوع «پاسخگوئی وزیر کشور» نیز ماستمالی ‌شده!   آنهم در شرایطی که ده‌ها غیرنظامی در عملیات تروریستی کشته می‌شوند،   و این عملیات طی دو سال اخیر بارها در آلمان و فرانسه تکرار شده،  هیچکس با وزیر کشور که طبق قانون مسئول تأمین امنیت شهروندان است،  ‌کاری ندارد!   شاید در وحله اول چنین به نظر برسد که «مسئولیت و پاسخگوئی»،  و خلاصه «روابط حقوقی» در ایندو کشور به تعلیق در آمده.   ولی اگر به لات‌بازی‌های کاخ سفید،‌   و لودگی‌های دونالد ترامپ،   به ویژه پس از تحولات حلب  نیم‌نگاهی بیاندازیم خواهیم دید که قضیه فراتر از این حرف‌هاست:   «آب از سرچشمه گل آلود شده!»  با توجه به هن‌وهن مادر ترزا در سربالائی «برکسیت»،  چنین به نظر می‌رسد که آتلانتیسم پای در پدیدة «ترامپ‌ستان» گذارده،   که ویراست کُمیک «ریگان‌ستان» باید باشد.   




۱۳۹۵ آذر ۳۰, سه‌شنبه

از گریبایدوف تا کارلوف!




در تاریخ 19 دسامبر سالجاری،   در آستانة سفر وزیر امورخارجة ترکیه به مسکو،‌   «آندره کارلوف»،   سفیر روسیه در ترکیه در مراسم افتتاحیه یک نمایشگاه عکس ـ  تحت عنوان روسیه از نگاه ترک‌ها ـ  مورد تهاجم مسلحانه قرار گرفت و بر اثر جراحات وارده درگذشت. دولت ترکیه این جنایت فجیع را محکوم کرد و قاتل هم در محل توسط پلیس اینکشور به قتل رسید؛  ردی از آمران این ترور در دست نیست!   البته یک فیلم در شبکه مجازی برای‌ خلق‌الله پخش کردند.   یک جوان مافنگی انگشت سبابه‌اش را عین موسی بالا برده بود و «حلب، حلب و سوریه، سوریه» می‌کرد و برای دیگران خط‌ونشان می‌کشید.   خلاصه فرصت کافی به او داده بودند که شعارهائی را که سازمان سیا پیشتر در دهان اسامه بن‌لادن گذاشته بود،  بازنشخوار کند،   بعد او را به سزای اعمال‌اش رساندند.‌  در نتیجه ما با این فیلم بسیار «مستند» کاری نداریم. 

باری پس از انتشار خبر ترور سفیر روسیه و کشته شدن قاتل فرضی وی،   بساط «سنتی» سلب مسئولیت نیز به راه افتاد.  «کی بود،  کی بود؟» یک مأمور پلیس بود که از قضای روزگار موفق شده بود مسلح و با لباس شخصی،  بدون برخورد با کوچک‌ترین مانعی وارد نمایشگاه عکس شود و درست پشت سر سفیر روسیه بایستد!   با توجه به لشکرکشی‌های اخیر طرفداران داعش در مرز ترکیه و سوریه،  ‌ و همچنین با نیم‌نگاهی به کاروان‌های خردجال که برای حمایت از داعش،   طی دو ماه اخیر در برابر سفارت روسیه در لندن به راه افتاده،  و از همه مهم‌تر،   به دلیل برنامة نفرت‌پراکنی رئیس سازمان سیا بر علیه روسیه و همچنین «وعدة انتقام» باراک اوباما،  به نظر می‌رسد،  مصلحت بعضی‌ها ایجاب کرده بود که سرویس‌های امنیتی ترکیه «کور و کر و خوش‌خیال» باشند و آسوده بخوابند، که «بعضی‌ها» بیدارند!

در هر حال،   پس از انتشار خبر ترور ناجوانمردانة سفیر روسیه،   مقامات کشورهای آتلانتیست که از شنیدن خبر آزادی حلب «غم‌باد» گرفته بودند،   و مرتب روسیه را تهدید می‌کردند،  با محکوم کردن رسانه‌ای این قتل سیاسی،  یک چارپایه در تریبون «مخالفت با تروریسم» برای‌ خود یافتند و شروع کردند به بلبل زبانی پیرامون مخالفت‌شان با ترور و این‌جور «مسائل!»   به این ترتیب جهانیان شوت‌وپرت درمی‌یابندکه یانکی‌ها،  ‌ بروکسل‌ستان و «اسلام‌ستانی‌ها»،   یعنی منطقة‌ «تکرار‌ستان» در این ترور سیاسی هیچ نقشی نداشته‌اند!  و برای تحکیم پایه‌های این ادعای پوچ،   همان عملیات 14 ژوئیه 2016  در شهر نیس فرانسه را اینبار در برلن بازتولید کردند!   رسانه‌ها هووچو به راه انداختند که «یک کامیون به جمعیت حاضر در بازار کریسمس برلن حمله کرده و ده‌ها نفر کشته و زخمی شده‌اند!»   البته تعداد قربانیان برلن خوشبختانه کم‌تر از تعداد قربانیان شهر نیس اعلام شده.   دلیل هم اینکه عملیات شهر نیس،  برای انحراف افکار عمومی از کودتای ارتش ناتو در ترکیه ـ  15 ژوئیه 2016 ـ  و با هدف ارائه تصویر دلپذیر از این کودتا سازمان یافته بود.   کودتاچیان ترکیه با تکیه بر جنایت فجیع 14 ژوئیه می‌خواستند از سرنگونی دولت رجب اردوغان تصویر دلپذیر ارائه دهند.   حال آنکه عملیات بازار کریسمس برلن،   فقط برای انحراف افکارعمومی از «ترور سفیر روسیه در ترکیه» سازمان  داده شده.  

هدف از در بوق انداختن این جنایت،  گذشته از ارعاب مردم آلمان،  این است که به افکار عمومی بباورانند،  آلمان هم درست عین روسیه «قربانی» تروریسم است!   حال آنکه به هیچ عنوان چنین نیست.   دولت آلمان،   مانند دیگر اعضای رسمی و غیررسمی آتلانتیسم همواره در تقابل با روسیه،   از تروریست‌ها حمایت به عمل آورده و جهت نشان دادن هماهنگی آلمان با الهامات فاشیستی آنگلوساکسون نیازی نیست به جنگ دوم جهانی و ظهور مترسکی به نام آدولف هیتلر بازگردیم.   پیش از کودتای اوکراین،   ‌استقبال رسمی آلمان از امثال میکائیل کودورکووسکی را به یاد داریم و در دنبالة همین نوع «مناسبات» ‌شاهد حمایت آشکار برلن از کودتاچیان اوکراین نیز هستیم.   در هر حال،  آلمان در حال حاضر یک کشور اشغال شده است و تحت نظارت «امنیتی ـ نظامی» آمریکا روزگار می‌گذراند.   در نتیجه،  حتی بدون استناد بر اسناد ویکی‌لیکس و افشاگری‌های ادوارد سنودن،   می‌توان حدس زد که تقارن زمانی ترور سفیر روسیه در آنکارا،  با تهاجم کامیون به بازار کریسمس برلن،  نمی‌تواند «اتفاقی» باشد!

از اینرو،  با درنظر گرفتن اینکه اتحادیة اروپا فاقد هرگونه استقلال سیاسی و اقتصادی است،‌  و نقش رعیت آمریکا را برعهده گرفته،   و با توجه به روابط گرم این اتحادیه با طویلة ‌مشروعه و همچنین با یادآوری اینکه در سال 1829 میلادی،   نخستین ترور سفیر روسیه، گریبایدوف،  با حمایت بریتانیا در کشور ایران صورت گرفت،   و در سال 1927 میلادی نیز  نخستین ترور سفیر اتحاد شوروی، ‌  «پیوتر ویکوف» در لهستان سازمان یافت،‌ تحلیل و بررسی ترور ناجوانمردانة سفیر روسیه در آنکارا،   به مراتب ساده‌تر از این‌حرف‌هاست!

در واقع نیازی به «کی بود؟  کی بود؟» نداریم.   طی 187 سال اخیر ـ  از 1829 میلادی تا 19 دسامبر 2016  ـ   یک سیاست شناخته شده پیوسته تلاش کرده محور «ایران ـ  ترکیه ـ  لهستان» را در مسیر پیشبرد منافع خود به کار گیرد،   و قلمرو خود را از مرزهای «جنوب ـ غربی» روسیه به قلب اروپای شمالی بکشاند.   از سوی دیگر،   به صراحت دیدیم که در اوج جنگ سرد،‌   همین سیاست با توسل به «پاپ‌بازی» در کشور لهستان،   زمینة فروپاشی اتحادشوروی را فراهم آورد و ... و چگونه این فروپاشی با کودتاهای ارتش ناتو در ترکیه  قوام و دوام یافت،   و با چه ترفندها و جنایاتی از طریق آخوندبازی در ایران توانست آتلانتیسم را به آرزوی دیرینه‌‌اش،   فروپاشی اتحاد شوروی برساند.   ولی آنان که در هزارة سوم شیوه‌های پیش‌مدرنیته را چراغ راه سیاست‌گزاری خود کرده‌اند،  تحولات ستراتژیک یعنی واقعیات را به دست فراموشی سپرده‌اند.   واقعیاتی که دیریازود در همین «قلمرو» خوشبختی‌ها و کامروائی‌ها در برابرشان قد علم خواهد کرد.