وبلاگ‌های ناهید رکسان و سعید سامان در کلمه‌ئو

۱۳۹۱ دی ۱۰, یکشنبه

پایان داس و دلار!


 
تو می‌دمی و آفتاب می‌شود
 
در آخرین هفتة‌ ماه دسامبر سال  2012،  سنگر «معنویت» و «اخلاق محوری» ادیان ابراهیمی در خاستگاه اسطوره‌ای‌اش،  سرزمین مصر در هم شکست!  «جاخالی» هوشیارانة 70 درصد از مصری‌ها در برابر «شبه رفراندوم» اسلامگرایان،  به امتیازات اسطوره‌ای «ابراهیم» در سرزمین فراعنه پایان داد و «شاخ آفریقا» را در جیب عموسام گذاشت!  چرا که،   در پی افتتاح خط لولة «سیبری ـ پاسیفیک»‌،  11تن حشیش در اسپانیا توقیف شد و همزمان سفیر روسیه در سازمان ملل پتة یانکی‌ها را بر آب انداخت و ... و اینچنین بود که برای جبران زیان‌های مادی و معنوی ارباب،  فعالیت‌های «سیاسی ـ فرهنگی» جمکرانیان،   جهت افزایش دامنة حماقت و توحش طویلة ‌مک‌کارتی در داخل و خارج مرزهای ایران شدت گرفت.
 
گذشته از تبدیل فروغ فرخزاد به الگوی توحش اسلام و کاسبکاری‌های ‌مهرانگیز کار با جسد همسر سابق‌اش،  ابراز عشق علی لاریجانی و احمی به «حضرت مسیح»،  تحمیل الگوی توحش اسلام به «قفقاز» در وقوقیة هشتم دیماه سالجاری و ... و عربدة سردار نقدی جهت شرکت «بسیج» در «جنگ سوریه» نشان می‌دهد که سگ‌های سیرک عموسام یکبار دیگر به اجماع رسیده و در مسیر مقدس «نه شرقی،  نه غربی» به معلق زدن برای ارباب مشغول شده‌اند.  یادآوری سالگرد ارسال پیام حاج روح‌الله به رهبری شوروی و «سرمایه‌گزاری خداوند» برای «وحدت جامعة‌اسلامی»‌ دلیل موجه دارد:
 
 «[...] حجت‌الاسلام صدیقی [ضمن اشاره به] سالروز پیام تاریخی حضرت امام [...]  به گورباچف [...]‌همگان را به رعایت تقوای الهی [...]‌ توصیه کرد [...]‌ وی افزود: خداوند متعال برای وحدت جامعه اسلامی سرمایه‌گذاری کلانی انجام داده [...] قرآن دستورالعملی است که می‌خواهد جهان اسلام را با قانون واحده اداره کند[...] لازم است با تفسیر واحدی جامعه بشری را با یک قانون اداره کنیم[...]»‌
منبع:  فارس‌نیوز،  مورخ 8 دی‌ماه سالجاری
 
لات و اوباش جمکران طبق معمول پای از گلیم‌شان فراتر گذاشته،   برای «ادارة جامعة‌ بشری» ابراز آمادگی کرده‌اند.  به نظر می‌رسد،   لوطی و عنترهای عموسام می‌پندارند هنوز دور،  دور محفل برژینسکی است و «در» بر همان پاشنة قدیم می‌چرخد.  در دوران پاشنة قدیم،  «داس‌ها» با شعار نبرد با امپریالیسم در واقع برای ترک‌تازی «دلار» و استقرار آمریکا در سنگر دمکراسی و حقوق‌بشر زمینه سازی می‌کردند!  اما گذشت آنروزهای «نورانی!»   نمایندة‌ روسیه ضمن اشاره به مخالفت آمریکا با «شورای حقوق بشر»،  اعلام داشت دولت آمریکا از امضاء «کنوانسیون رفع تبعیض از زنان» خودداری می‌کند!
  
بله،  آمریکا «کنوانسیون رفع تبعیض از زنان» را امضاء نکرده!   و این است پایه و اساس دیپلماسی بمب و تحمیل توحش اسلام بر زنان ایران و دیگر کشورهای منطقه.  جالب اینجاست که یانکی‌ها خود را مدافع حقوق بشر و دمکراسی هم جا زده‌اند،  حکومت ملایان هم گاوچران‌ها را طرفدار دمکراسی و «حقوق بشر» می‌خواند و ... و از همه مهم‌تر مخالف‌نمایان حکومت جمکران از قماش عبادی،  ستوده،  کار و شرکاء نیز به عنوان هواداران دمکراسی و حقوق‌بشر مورد الطاف ویژة یانکی‌ها و متحدان‌شان در غرب قرار گرفته‌اند!   
 
با توجه به این اوضاع «خرتوخر»،  حداقل دو پرسش منطقی مطرح خواهد شد.   در مرحلة نخست می‌پرسیم،  چرا عموسام که هنوز کنوانسیون رفع تبعیض از زنان را امضا نکرده،   و با تبحر و تخصص در زمینة «شارلاتانیسم» خود را در جهان طرفدار دمکراسی و حقوق بشر جا می‌زند،  توسط حکومت «ضدامپریالیست» جمکران افشا نشده؟!   روشن‌تر بپرسیم؛  حکومتی که  33 سال است به قول خودش با «استکبار غرب» مبارزه می‌کند،   چرا در هم‌سوئی با یانکی‌ها گام برمی‌دارد،‌  و این دروغ بزرگ را پنهان داشته؟   پرسش دوم اینکه به چه دلیل حقوق‌دانان جمکران از قماش حاج سیدجوادی و کار و ... و خلاصه طیف کاسبکارانی که سنگ «حقوق بشر» به سینه می‌زنند،   به این نکتة پیش‌پاافتاده یعنی «مخالفت آمریکا با رفع تبعیض از زنان» اشاره نکرده‌اند؟   تنها یک پاسخ برای این پرسش‌ها می‌توان یافت:‌  وابستگی حکومت اسلامی و مخالف‌نمایان‌اش به آمریکا.
 
به عبارت دیگر،‌  همگی حضرات سر در آخور طویلة مک‌کارتی دارند.   و طویلة کذا نیز همچنانکه پیشتر به کرات گفته‌ایم،   به «معنویات» و «اخلاقیات» و «یکتاپرستی» ادیان ابراهیمی دخیل بسته تا بتواند همچون آخوند جماعت،  از طریق نفی «مادی‌ات انسان»،   دامنة چپاول ملت‌‌ها را گسترش دهد.   ولی در چهارمین هفتة ماه دسامبر سالجاری،   دکان توحش یکتاپرستی،   هم در  اسرائیل و هم در مصر کساد شد!  
 
به گزارش اسرائیل تایمز،   مورخ 26 دسامبر 2012،   معبدی به قدمت 2750 سال در اسرائیل کشف شده که به «یکتاپرستان» تعلق نداشته!   به عبارت دیگر،‌  دکان «ارض مقدس» در خود اسرائیل در  شرف تعطیل است و بزودی شاهد انسداد راه حضرت ابراهیم به سوی «ارض مقدس» نیز خواهیم بود.   جالب اینجاست که چند روز پیش از انتشار خبر «اسرائیل تایمز»،   راه ورود «ابراهیم» به سرزمین مصر هم مسدود شده بود!  و خارج از تحریم هفتاد درصدی رفراندوم مصر،  دو بانک مهم اروپای غربی که بهتر است نام‌شان محرمانه بماند،‌  ناچار شدند اینکشور را ترک گویند!   خلاصه،‌  همانطور که می‌بینیم برخلاف عربده‌های ملایان،   تحولات سیاسی بازتاب منطقی تغییرات «مادی» و اقتصادی است،  ‌ نه بالعکس!  در نتیجه،  گسترش صدور نفت روسیه به آمریکا،   دست‌نشاندگان عموسام را در کشورهای نفت‌خیز منطقاً تضعیف خواهد کرد و افزایش جار وجنجال،‌  به ویژه در کشور ایران از همینجا سرچشمه می‌گیرد!
 
به گزارش ایرنا،  مورخ 5 دیماه سالجاری،   خط لولة نفت «سیبری ـ پاسیفیک» به طول 5 هزار کیلومتر افتتاح شد:        
                   
«[از این خط لوله] 35 درصد نفت روسیه [...] در ساحل اقیانوس آرام به آمریکا [...] 30 درصد به ژاپن و 28 درصد هم به چین فروخته می‌شود.  [...] ظرفیت [سالانة] انتقال نفت [این خط لوله]  30 میلیون تن است و [روسیه] افزایش آن تا 80 میلیون تن در سال را برنامه ریزی کرده [...] روسیه روزانه 10 میلیون بشکه نفت تولید می‌کند [و] بیش از نیمی از آن را [...] صادر می‌کند[...]»
 
البته ایرنا نمی‌گوید که بر خلاف نفت صادراتی ایران و شیخ‌نشین‌ها،   ارز حاصل از صادرات نفت روسیه توسط بانک‌های غرب حیف و میل نخواهد شد!   به عبارت دیگر، ‌ صادرات نفت روسیه به حوزة دلار در واقع دامنة تاراج استعمار را در ایران کاهش می‌دهد،   و منطقاً دکان «معنویت» و «حجاب» و «شهادت»،   یعنی «خانواده سالاری» سیاست «شیخ‌وشاه» را کساد خواهد کرد.   خلاصه،   حکومت جمکران،   بدون اینکه بخواهد ناچار شده با تنظیم «بودجة‌ بدون نفت»،   در واقع سهمیة‌ ارزی دکان هیتلری «احترام به ادیان و باورها» را کاهش دهد.  و برای جبران این کاهش جانگداز است که حضرات در راستای سیاست «نه شرقی،  نه غربی» دست به دامان «مسیح» شده،   و برای «هدایت بشریت» به منجلاب «خدامحوری» از «واتیکان» کمک می‌طلبند!   
 
در این راستا،   پاسدار علی لاریجانی با ارسال «پیام تبریک میلاد مسیح  برای رئیس شورای فدراسیون روسیه» چماق محکمی بر فرق مسیحیان ارتدوکس فرود آوردند و احمدی‌نژاد هم به جنگ «بت‌پرستان» چین و هند شتافته،  برای جهانیان «نسخة‌ سعادت» نوشت:‌
 
«[...] دعوت به عدالت مهم‌ترین دعوت همه پیامبران الهی بوده [...] حضرت عیسی [...] نیز مانند همه انبیاء عظام الهی [...] پیام‌آور صلح و عدالت و پرچمدار توحید و تکریم انسان می‌باشد [...] امروز [...]گرایش ملت‌ها به حقیقت‌جوئی،   عدالت‌طلبی و مبارزة بی‌امان با ظلم و ستم در همه جای عالم مشاهده می‌شود [...] و بشر بیش از گذشته به معنویت و اخلاق احتیاج پیدا کرده [...]انشاءالله با [...] پیروی بیشتر ملت‌های تشنة حقیقت از دستورات نورانی انبیای الهی [...] دنیائی سرشار از عشق و برادری و عدالت و خدامحوری را شاهد باشیم[...]»‌
 
بله،  اگر متن پیام «دبستانی» است،  «الهیت‌اش» حرف ندارد!   مشتاقان می‌توانند به «پیام» احمی که در تاریخ 7 دی‌ماه سالجاری در سایت ایرنا انتشار یافته مراجعه فرمایند تا ما هم نگاهی داشته باشیم به فعالیت «فرهنگی» آش‌فروش‌ها!   آخرین خبر از فعالیت‌های «فرهنگی» این جماعت حکایت از آن دارد،  که اینان از طریق «نشخوار گذشته» موفق شده‌اند،‌   فروغ فرخزاد را به «فروغ‌الزمان» فرخزاد تبدیل کنند!   و بر خلاف فروغ فرخزاد،  «فروغ‌الزمان» موجود حقیری است که از چارچوب توحش‌گستر «خانواده» و نهایت امر،  «شورش بر پدر» پای فراتر نخواهد گذارد،   و خارج از حیطة این «روابط یکسویه» موجودی‌ات زن را به رسمی‌ات نمی‌شناسد!   از اینروست که «فروغ‌الزمان» نیز همچون آش‌فروش‌های جمکران خواهان دفاع از حقوق «خواهران‌اش» شده!   بد نیست آش فروش‌ها که با هدف گسترش توحش خانواده یعنی دور باطل «فرمانبرداری ـ شورش»،   سالگرد تولد فروغ فرخزاد را به ابزار گسترش توحش ادیان ابراهیمی تبدیل کرده‌اند،   بدانند که امسال مسابقات انتخاب ملکة زیبائی جهان عرب در کشور مصر و زیر دماغ محمد مرسی برگزار شده!          
   
بنابراین،  نتایج رفراندوم پروژة قانون اساسی مصر هر چه باشد،  هیچ اهمیتی ندارد؛   این رفراندوم در هر حال فاقد «مشروعیت قانونی» است.   مشروعیت یافتن یک رفراندوم به شرکت حداقل 51 درصد از رأی‌دهندگان نیاز دارد و چنین شرایطی در مصر فراهم نیامده؛   فقط 30 درصد از  مصری‌ها در این مضحکه شرکت کرده بودند.   به عبارت دیگر،   بر خلاف آنچه در سال 1358در ایران رخ داد،   دستگاه تبلیغاتی استعمار غرب نتوانست مخالفان «حکومت الهی» را به ابزار مشروعیت دادن به حکومت توحش تبدیل کند.   روشن‌تر بگوئیم،   در سرزمین فراعنه شیوة رایج تحریک افکار عمومی برای ایجاد اجماع پیرامون «نفی» و «نفرت» کارساز نشد.
 
هر چند طویلة مک‌کارتی طبق معمول شکم‌اش را برای «حضور مردم» در برابر حوزه‌های رأی‌گیری صابون زده بود،   جدائی ملت مصر از صندوق‌های فروش توهم،‌  دکان یانکی‌ها  را حسابی کساد کرد.  مصری‌ها  با تحریم این شعبده‌بازی به شارلاتان‌های «محترمی» که برای دادن «رأی منفی» به پیش‌نویس قانون اساسی،  «مردم» را به شرکت فعال در مضحکة انتخابات ریش‌وپشمی‌ها فراخوانده بودند، پاسخ منفی دادند.   به این ترتیب،   اکثریت ملت مصر ثابت کرد که دست شارلاتان های مخالف‌نما را از پیش خوانده!   بله،‌  اگر ملت مصر در این تله  می‌افتاد،   بوق‌های ارتش آدمخوار ناتو با کوفتن بر طبل «حضور چشمگیر مردم مصر در رفراندوم قانون اساسی»،‌  همچنانکه در ایران نیز شاهد بودیم، ‌ زمینة توجیه حکومت توحش دین را فراهم می آوردند.  جالب اینکه،‌  همین بوق‌ها به شیوة معهود‌،  حتی پیش از برگزاری رفراندوم مصر نتایج آن را هم مشخص کرده بودند!    به ادعای اینان،  فقط 30 درصد از مصری‌ها ـ  ساکنان شهرهای بزرگ ـ  با حاکمیت «شرعیات» بر زندگی ملت مصر‌ مخالفت داشتند!   خلاصه بگوئیم،   طویلة مک‌کارتی خواهان کسب یک مشروعیت 70 درصدی  برای اخوان‌المسلمین بود،  ولی همچنانکه شاهدیم برنامة حضرات مفتضحانه شکست خورد.  اینچنین بود که نقاب فریب از چهرة یانکی‌ها برافتاد،  و‌ دنیای توحش ابراهیمی در عرصة سیاسی،  اقتصادی و فرهنگی به نقطة پایانی خود نزدیک‌تر شد. 
 
در فرخنده روز 26 دسامبر 2012،  با اظهارات نمایندة روسیه در سازمان ملل،   سنگر رسانه‌ای «حقوق بشر» یانکی‌ها نیز فروریخت و معلوم شد مخالفان واقعی «آزادی‌ زن» در واشنگتن نشسته‌اند.  اظهارات نمایندة روسیه در بلاد غرب به سکوت برگزار شد،  ولی ترجمة آن با کد: 80475769 در سایت ایرنا،  مورخ 8 دی‌ماه سالجاری انتشار یافت:
 
«[ویتالی چورکین به خبرنگاران گفت،‌ آمریکا در عرصة بین‌المللی] خود را در مبارزه [برای] حقوق بشر پیشرو قلمداد می‌کند،  اما به هنگام مشارکت در اسناد حقوقی بین‌المللی مرتبط با این موضوع انفعالی رفتار می‌کند [وی افزود] آمریکا از 9 قرارداد اساسی در عرصة ترویج و دفاع از حقوق بشر ـ مطابق با طبقه بندی سازمان ملل ـ  در شش قرارداد و کنوانسیون عضویت ندارد [...] آمریکا به عنوان نمونه در توافقنامه حقوق اجتماعی و فرهنگی،  کنوانسیون حقوق کودکان،  پیمان رفع تبعیض علیه زنان و کنوانسیون دفاع از حقوق مهاجران کار عضویت ندارد.»
 
یادآور شویم ایالات متحد سال‌هاست که از پرداخت حق عضویت‌اش در سازمان ملل هم خودداری کرده،   ولی این مسائل «پیش‌پاافتاده» تاکنون در رسانه‌های غرب به سکوت برگزار  شده.   بله،   بوق‌های ارتش ناتو کارهای مهم‌تری دارند؛   و ازآن جمله است در بوق گذاشتن جیره‌خواران غرب به عنوان «اوپوزیسیون!»  اوپوزیسیونی که مانند دارودستة شیخ مهدی هیچ برنامه‌ای جز براندازی آنهم با شعار «باید برود» نداشته و ندارد.‌  و شاهدیم که در سوریه هم  این به اصطلاح «اوپوزیسیون» تنها برنامه‌اش برای مملکت «کناره‌گیری بشار اسد» شده.  باید بپذیریم که اگر بشار اسد برود،  در کشور سوریه «حقوق بشر» رعایت خواهد شد،   ‌همانطور که با «رفتن شاه» ‌حقوق محفل دین‌فروش «کارترـ برژینسکی» بخوبی رعایت شد!   حقوق بشر یانکی‌ها در واقع حقوق محفل فاشیسم است؛  محفلی که برای تحریف نگرش مارکس و توجیه جنایات‌اش،   «مکتب فرانکفورت» را به راه انداخت و ریاست این محفل نیز در ینگه دنیا خود را «مدافع حقوق بشر»‌جا زد.   ولی دوران این فریب به پایان رسیده و واقعیت این است که یانکی‌ها همانقدر از حقوق بشر دفاع می‌کنند که سومالی و سودان:            
 
«[...] نماینده روسیه [...]  گفت[...] در کنوانسیون دفاع از حقوق کودکان همة اعضای سازمان ملل به استثنای آمریکا، سومالی و سودان‌جنوبی شرکت دارند[...]»
 
همچنین معلوم شد رعایت حقوق معلولین نیز «امنیت آمریکا» را تهدید می‌کند:
 
«[نمایندة روسیه افزود]  تلاش‌های [...] قانونگذاران آمریکائی در تصویب کنوانسیون حقوق معلولین که روسیه و 126 کشور دیگر در آن مشارکت دارند، قابل توجه است،   شماری از قانونگذاران آمریکائی اعلام کرده‌اند که تصویب این قانون به امنیت ملی آمریکا ضربه وارد می‌کند[...]»
 
می‌بینیم  که «امنیت آمریکا» دقیقاً همان اسلام محبوب حاج روح‌الله است؛  با تأمین حقوق انسان‌ها مخدوش خواهد شد. به همین دلیل آمریکا تلاش می‌کند محتوی کنوانسیون‌ها را تحریف کند:
 
«[...] آمریکا تاکنون از میان اسناد و کنوانسیون‌های بین‌المللی مرتبط با حقوق بشر فقط قراردادهای بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، کنوانسیون بین المللی رفع تبعیض‌های نژادی و پیمان منع شکنجه را پذیرفت.  اما شرکت ایالات متحده در این قراردادهای بین‌المللی با شروط فراوان از طرف اینکشور صورت گرفت که با اهداف این اسناد مغایرت دارد.[...]»
 
اگر کسی بگوید،  مخالفان دمکراسی و حقوق بشر در آمریکا لنگر انداخته‌اند،  و در واقع فقط صورتک «مدافع دمکراسی» بر چهرة پلیدشان زده‌اند،‌ گزافه نگفته.   ولی تاکنون مسکو نیز به دلایلی که بر ما پنهان هم نیست،   به صورت رسمی به این واقعیت اشاره نکرده بود!   به عبارت دیگر مسکو راه را برای شارلاتانیسم یانکی‌ها،   عربده‌جوئی اسلام‌گرایان و عشق و محبت فروشی اهالی واتیکان هموار کرده بود!   بی‌دلیل نیست که جمکرانیان «میلاد مسیح» را بهانه کرده،   به آغوش دکانداران واتیکان پناه برده‌اند!   هدف از توسل مرده‌شویان به «مسیح» و میلاد او بازارگرمی برای دکان توحش «سکولاستیک» است.  
 
در این دکان سحرآمیز و انسان‌ستیز،   هم عشق افلاطونی و اوهام آرمان‌شهر به فروش می‌رسد،   هم «عقل» و «خرد» و «حقیقت» و «تراژدی!»  ولی ویژگی سکولاستیک در زمینة ادبی،  همان «طنزستیزی» ‌آن است که از نظرات «اجتماعی ـ فلسفی» افلاطون و ارسطو سرچشمه گرفته.   همین نگرش است که در «کلاسیسیسم» اروپا،  در قالب «برتری شعر بر رمان» بروز کرد،   و حاکمیت قرون‌وسطائی‌اش  بر فضای «ادبی» کشورمان همچنان ادامه دارد.   
 
در وبلاگ «فتوی ادبی»‌ به این نگرش پرداختیم،   پس نیازی به تکرار نیست،   فقط می‌گوئیم، چنین نگرشی با «دموکراسی» در تضاد قرار می‌گیرد!   و ضدیت با دمکراسی هم از «وظایف الهی» جیره‌خواران آمریکا در ایران بوده و هست.    باید اذعان کنیم که در این مسیر مقدس،   حاکمیت ایران،‌  به ویژه اسلام‌فروشان جمکران گوی سبقت از دیگران می‌ربایند.
 
حاکمیت استعماری بر ایران،  به ویژه پس از کودتای 22 بهمن 1357،  با شعار معروف هیتلر،  یا همان «نه شرقی،  نه غربی» کذائی،  ‌ ملت ایران را در عمل به سپر بلای آنگلوساکسون‌ها تبدیل کرده.   در زمینة «فرهنگی» همچنانکه شاهد بودیم حکومت‌های استعماری در ایران،  یا همچون دوران پهلوی نسخه‌برداران «پنهان» توحش حاکم در شیخ‌نشین‌ها بودند،‌   و یا همچون دوران «حکومت امام»،   نسخه‌برداری از این توحش را مایة افتخار خود می‌دانند.  ولی پس از فروپاشی اتحاد شوروی،‌  وظیفة دیگری نیز به عهدة ایادی استعمار در ایران گذاشته شد:‌   قیمت‌شکنی از طریق «حراج نفت» جهت کاهش هر چه بیشتر بهای نفت روسیه در بازارهای جهانی.   البته در زمینة نظامی نیز ملایان وظیفه داشتند حافظ منافع نامشروع یانکی‌ها در خلیج «همیشه» فارس باشند.  ولی به نظر می‌رسد «مانور دریائی» اخیر نیروهای نظامی ملایان در مسیر متفاوتی برگزار می‌شود.
 
حال که به مانور دریائی رسیدیم نگاهی داشته باشیم به پیامد گشت ناوگان روسیه.  همچنانکه در وبلاگ «یلدا و مایا»‌گفتیم این گشت منافع شبکة قاچاقچیان دیندار و خداجوی ارتش ناتو را در آب‌های خلیج ‌فارس و دریای عمان تهدید می‌کند،   و توقیف بیش از 11 تن حشیش در اسپانیا، ‌ از پیامدهای همین «گشت» می‌باید تلقی شود.
 
به نظر می‌رسد توقیف همین «بار» حشیش در عمل آخرین سنگر فریب یانکی‌ها را در هم شکست،  و عدم حمایت دولت آمریکا از ‌کنوانسیون‌های «حقوق کودک» و «رفع تبعیض از زنان» علنی شد!   به عبارت دیگر،   آنروزهای خوب که شبکة محفل کارتر در ایران «حقوق بشر» را به ابزار استقرار حکومت اوباش تبدیل کرده بود،   دولت آمریکا با «رفع تبعیض از زنان» نیز مخالفت می‌کرد!   در اینصورت می‌باید بپذیریم که از یک‌سو،  ‌ امثال حاج سیدجوادی و فروهر و سنجابی و شرکاء که در سال 1978 میلادی ـ  پس از ورود جیمی‌کارتر به کاخ سفید ـ  برای شاه «نامة سرگشاده» نوشتند،   از مواضع واقعی ایالات متحد بی‌خبر بودند.    از سوی دیگر،‌   «رهبر کبیر» انقلاب‌ و دیگر مقامات قلعة حیوانات نیز که طی 33 سال اخیر،   پیوسته آمریکا را مدافع حقوق بشر جا زده‌اند،  مواضع واقعی دولت ینگه‌دنیا را نمی‌شناسند!   ولی دچار توهم نشویم؛  اصلاً چنین نیست.   
 
هر سه بنگاه «فروش نفرت»،   شامل داس‌الله،  شیخ‌الله و‌ شاه‌الله از «واقعیت» آگاهی داشته و دارند،   ولی از آنجا که وظیفه‌شان به ارائة «تصویر دلپذیر» از آمریکا محدود می‌شود، ‌ به گام برداشتن در مسیر «خریت»‌ خود ادامه می‌دهند.   ولی چه بگوئیم،‌  که دیگر امکان ادامة این روند «مقدس» وجود ندارد.   شرایط نوین استراتژیک که به توقیف آن 11 تن حشیش «مقدس» منجر شد،   سنگر رسانه‌ای حقوق‌بشر را نیز از چنگ یانکی‌ها در آورده.   خلاصه همزمان با ویرانی دکان اسطوره‌ای «یکتاپرستی»‌ و خانواده نوازی،   ‌پناهگاه رسانه‌ای یانکی‌ها طی جنگ سرد فروریخت و جمکرانیان هم «خانه خراب» شده‌اند.   اینان دیگر نمی‌توانند آمریکا را مدافع حقوق بشر معرفی کنند.   
 
بله،   پس از گذشت بیش از دو دهه از فروپاشی اتحاد شوروی،  روسیه سکوت را شکست و به این ترتیب دوران سکون و ایستائی ناشی از تفاهم «داس و دلار» پایان گرفت.   شاید فروپاشی همین سنگر شارلاتانیسم «جنگ سرد» باعث وخامت حال جرج بوش اول شده باشد.  هر چه هست امیدواریم این ضربة سهمگین به مرگ ایشان منجر نشود چرا که بوق‌های سازمان سیا،   به مصداق «خر لنگ،  منتظر چش است» جشن‌های ما را با روضه و زوزه و سوگواری‌شان خراب خواهند کرد.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
...
 
 
 
 
 
 
 
 
 
    
 
 
Share

۱۳۹۱ دی ۳, یکشنبه

یلدا و مایا!


 

در تاریخ 20 دسامبر 2012، ‌ ما هم جشن «پایان دنیا» را همزمان با جشن‌های شب یلدا بر پا کردیم!  البته «پایان دنیا» در واقع از روز 19 دسامبر سالجاری آغاز شده بود؛   زمانیکه «ناوگان روسیه در اقیانوس آرام» عملیات مبارزه با دزدان دریائی در ناحیة خلیج عدن و شاخ آفریقا را آغاز کرد.  به گزارش سایت نووستی،  ‌ مورخ اول دیماه سالجاری،   ناوگان اقیانوس آرام شامل چند ناو از جمله ضد زیردریائی «مارشال شاپوشنیکوف»، ‌ تانکر «ایرکوت» و کشتی یدک‌کش «آلاتائو» می‌شود.

 

حال اگر به نقشة جغرافیا بنگریم خواهیم دید که خلیج عدن و شاخ آفریقا در واقع شاهرگ اقتصادی قاچاقچیان «دیندار» و خداجوئی است که در مسیر «اروپا ـ‌  بندرعباس» و بالعکس  تحت نظارت ارتش ناتو فعال‌اند!   خلاصه پهلو گرفتن ناوشکن روسیه در بندرعباس در واقع هشداری بود به حکومت جمکران.   این حکومت در تداوم راه «نورانی» کلنل آیرون‌ساید،  با همکاری پاکستان و افغانستان، ‌ به گسترش «تجارت قاچاق» در منطقه اشتغال دارد.   و همانطور که می‌بینیم،   گسترش تجارت قاچاق در گسترش «معنویات» و «اخلاق محوری» نقش سرنوشت سازی ایفا می‌کند.  حکومت «شیخ‌وشاه» نیز در عمل،   نان همین نوع «معنویات» را سق می‌زند؛  شیخ‌الله و شاه‌الله در واقع آخورشان مشترک است.  شیخ‌الله می‌خواهد برای اسلام و امام «شهید» شود،   و آرزوی شاه‌الله هم کشته شدن در راه «آزادی» ‌است! 

 

در مورد توحش و خشونت شیخ‌الله نیازی به توضیح نیست،   سه دهه ‌است که این توحش در قالب حکومت اسلامی بر ملت ایران تحمیل شده.  ولی برای آشنائی با آرمان‌های «انسان‌ستیز» شاه‌الله می‌توانیم به «سایروس نیوز» مراجعه کنیم.  در این سایت از زبان «ندا» برای ادارة امور کشور «فتوی» صدوریده‌اند.   بله،   «ندا آقا‌سلطان» که معلوم نیست در واقع وجود داشته یا نه،   چنین فتوی داده که کشور باید با «خرد» اداره شود!   

 

مسلماً کسی ادعا نخواهد کرد که برای ادارة کشور «بی‌خردی» الزامی است!  ولی دلیل استفاده از واژة خرد را در جای دیگری می‌باید جستجو کرد،  آنجا که پیرامون واژگانی از قماش خرد،  اخلاق،  آزادی، ‌ استقلال و ... و دیگر واژگان‌ فریبنده و مبهم،  «اجماع» مردمی به وجود آورده‌ و می‌آورند؛  مراکز «هدایت افکار عمومی» در لندن و واشنگتن. کارمندان این مراکز نیک می‌دانند که «ابهام» حاکم بر واژه‌هائی از قبیل آزادی،‌  خرد،  پیشرفت،  تغییر، اعتراض و... «جمع» را بسیج می‌کند!  هر کس از این واژگان برداشتی دارد و آن را به میل خود می‌آراید. به قول معروف،  «هرکسی از ظن خود» با این قالب‌های پوچ همراه می‌شود و به این ترتیب به برنامة فریب افکار عمومی پای می‌گذارد.   

 

اگر مشخص شود که «آزادی» در چارچوب آزادی‌های مطروحه در مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر مد نظر است،   دیگر شاه‌الله نخواهد توانست با شعر بندتنبانی «کشته می‌شویم»،  این آزادی را به ابزار «مرگ‌پرستی» تبدیل نماید!  و به طریق اولی دکان شهیدفروشی و قهرمان‌سازی شیخ‌الله و داس‌الله نیز تعطیل خواهد شد،   و عموسام برای نشاندن سگ بجای کله‌پز دست تنها می‌ماند.  

 

به عنوان نمونه،   وقتی در یکی از رسانه‌های داخلی عکس‌های «زهرا خانوم در بانک» منتشر شد،  همه فهمیدند که «ابراز نگرانی» رادیوفردا برای زهراخانوم و میرحسین صحنه‌سازی بوده و به این ترتیب دستان مقدس عموسام از ریش و پشم «مومن»، و «دیندار» و حجاب «خداجو»،  و خصوصاً از ردای «قواد برتر» کوتاه ماند!

 

همانطور که «مومن» به خیال خود از پیامبر و امامان‌اش «الگوبرداری» می‌کند،  منطقاً‌ شیوة برخورد «قواد برتر» نیز می‌باید به عملکرد ابراهیم،   «بزرگ قواد» اسطوره‌ای نزدیک‌ باشد.   ابرقواد معاصر می‌باید،  همچون هیتلر در زمینة «تخریب انسان» و گسترش خشونت و حماقت رکوردار شود.   شعار هیتلر چه بود؟  «مبارزة‌ همزمان با شرق و غرب!» به عبارت دیگر دستگاه «فوهرر» برای هدایت سرمایه به بانک‌های آنگلوساکسون‌ها،  همزمان مادیت انسان و سرمایه‌داری را نفی می‌کرد!   جالب اینکه هنوز در آلمان،  «در» بر همان پاشنه می‌چرخد!  از لاشة هیتلر هیچ نمانده،   ولی محفل «هیتلری‌ها» از طریق «اشپیگل» و «یونگه ولت» همان مسیر را دنبال می‌کند.

 

«اشپیگل» که شکمش را برای تهاجم نظامی به ایران صابون زده بود،   حال که خرما را بر نخیل می‌بیند،  تغییر پروپاگاند داده،  و به ارائة تصویر قدرت قدرت از جمکران مشغول است!   در حالیکه «یونگه ولت» برای حذف و نابودی «سرمایه داری» خیز برداشته!   دلیل هم اینکه «نظارت قانون» بر سرمایه،   نان حضرات را آجر خواهد کرد!   اگر حساب و کتابی در کار آید،   فعالیت شبکه‌های قاچاق انسان،  سلاح و مواد مخدر با اشکالات اساسی روبرو خواهد شد و پایه و اساس استعمار غرب،  یعنی «حکومت‌های اسلامی» متزلزل شده،  اسرائیل نیز در ویراست مورد نظر واشنگتن به افلاس می‌افتد.  

 

اینک به صراحت می‌توان دریافت هدف از لات‌بازی محمدمرسی و مخالف‌نمایان‌اش در مصر چیست؛   تداوم راه نورانی «امام خمینی!»  به عبارت دیگر،  گسترش «یکجانبه‌گرائی» جهت ممانعت از بازگشت اسرائیل به درون مرزهای قانونی‌اش!  حال که به حاج روح‌الله و «انقلاب‌شان» رسیدیم بد نیست از خوش‌رقصی‌های شیخ مهدی بازرگان برای اربابان‌اش در ینگه دنیا یادی کرده باشیم.   این خوش‌رقصی‌ها در «اطلاعات. نت»،  ‌مورخ 15 دسامبر 2012 هم بازتاب یافته.   

 

دولت «مردمی» بازرگان،  پس از موفقیت کودتای 22 بهمن 57 و حضور آیت‌الله‌ها در رأس قدرت سیاسی،   به صورت «یکجانبه» قرارداد 14 دسامبر 1921 را لغو فرمودند!  یادآور شویم به موجب این قرارداد «ورود نیروی نظامی بیگانه به ایران،  تهدید مسکو» تلقی می‌شد:‌  

 

«[ به اصرار اعضای ناتو،  واشنگتن،  لندن و پاريس]  اين قرارداد به صورت يكجانبه،  از سوي دولت [...]‌ مهدي بازرگان لغو شد[...] همکاران دولت [...] بازرگان اشاره کرده بودند که ایران نیاز به ارتشی به آن بزرگی هم ندارد!  و این مطلب 18 ماه پیش از تعرض نظامی عراق در مطبوعات نیز منعکس شده بود[...]‌ همين قرارداد و ترس از مداخله نظامي مسکو بود که [دولت انگلستان] در سال 1951 نتوانست نيروي نظامي به خوزستان بفرستد[...]‌»

 

بی‌دلیل نبود که شیخ مهدی در دولت مصدق‌السلطنه حضور داشت!   ولی خارج از خوش‌رقصی‌های شیخ مهدی برای اربابان‌اش؛   دلیل واقعی کوفتن ملایان بر طبل معنویات،‌  و ابراز نفرت اوباش‌ «سبز» و شاه‌الله از روسیه،   در همین «مسائل» پیش‌پاافتاده ریشه دارد.  مسائلی که طی طریق در راه نورانی هیتلر را غیرعملی کرده،   و محفل «احترام به ادیان» را حسابی در بن‌بست انداخته!   این است دلیل رونق بازار آخوندهای مؤنث و مذکر در شرق و غرب؛‌  از «پوسی رایوت» گرفته تا نسرین ستوده و هابرماس!    «هدف» از اینهمه هیاهو و جایزه بگیری و عکس و تفصیلات،   همچنانکه بارها و بارها گفته‌ایم نشاندن «اخلاق» عوام‌پسند و اعتقادات «مبهم» خاله‌زنک‌ها و خلق‌الله بجای قوانین حقوقی معاصر است. 

 

به یاد داریم که شیخ نسرین ستوده،  در پیام‌شان خواهان «عدالت» شده بودند،  و «اعتقاد» داشتند که «استقلال قوة‌ قضائیه»‌ عدالت کذا را تأمین خواهد کرد.   خشونت‌پرستی ایشان به کنار،  جالب اینجاست که چارچوب حقوقی عدالت و استقلال مطلوب شیخ نسرین اصلاً مشخص نیست و بین «نظرات» مشعشعانة ایشان و عربده‌های حاج‌روح‌الله هیچ تفاوت ماهوی وجود ندارد.   در هر حال،   اظهارات صدمن یک‌قاز «حقوقدانان» جمکران از قماش عبادی و ستوده و مهرانگیز کار را بارها و بارها بررسی کرده‌ایم؛  ‌اینان حقوقدان‌نیستند؛  آخوندهای حقوق‌بگیر و مونث‌اند،  که تنها وظیفه‌شان انسان‌ستیزی است،   یعنی گسترش خشونت و حماقت و مرگ‌پرستی.  دلیل هم روشن است، ‌  در عرصة توحش ادیان ابراهیمی،  جائی برای «انسان» و قوانین انسان‌محور پیش‌بینی نشده.   

 

انسان منطقاً روی به زندگی و آینده دارد،   قادر به تفکر و استدلال است؛  و با بهره‌گیری از شناخت،  علم، ‌ و حتی تخیلات و اوهام‌اش در زمینة علم و صنعت و هنر نوآوری می‌کند،  حال آنکه ادیان ابراهیمی یکبار برای همیشه همه چیز را برای بندگان خدا «محاسبه» کرده‌اند!

 

در تاریخ 17 دسامبر 2012 ،  10 دختربچة‌ افغان بر اثر انفجار مین در ولایت ننگرهار به قتل رسیدند.  و جالب اینکه،   سخنگوی وزارت امور خارجة مرده‌شویان فقط از کشتار مدرسة «سندی هوک» ابراز تأسف کرد!  بی‌تفاوتی نسبت به فاجعة «ننگرهار» و ابراز تأسف نسبت به کشتار کودکان ‌«سندی هوک» برای آشنائی با پیروان توحش ابراهیم در هزارة سوم کفایت می‌کند.  این مختصر را گفتیم تا حکومت مرده‌شویان که اینروزها خیلی «مبادی آداب» هم شده و می‌خواهد تصویر «متمدن» از چهرة پلیدش ارائه دهد،  بداند که «یکسویه‌گی» و «جانبداری» در هر حال نشان آشکار از توحش است!   «توحش» همواره از «قربانی» تغذیه می‌کند.  به عبارت دیگر «روابط یک‌سویه» موتور تولید «قربانی» است.   ساده‌تر بگوئیم،  تولید «قربانی» به گسترش توحش منجر خواهد ‌شد.   و جالب اینکه،   یکی از مهم‌ترین ابزار گسترش این قماش روابط،  همان «جنجال رسانه‌ای» است.   

 

خودکشی فرضی آن پرستار هندی در بریتانیا‌ و کشتار «سندی هوک» به کنار،  در همین چارچوب می‌بینیم که جنجال پیرامون «توهین» به اکبر رفسنجانی با چه هدفی به راه افتاده.  حکومت جمکران،  حکومت «معنویات» است به همین دلیل نیز با به راه انداختن جنگ زرگری پیرامون اکبر رفسنجانی و پسرش،  «تخلفات مالی» مهدی هاشمی را به حاشیه رانده! باری رسانه‌ها هر چه می‌خواهند بگویند،   به استنباط ما آتلانتیست‌ها روزهای سختی در پیش خواهند داشت،  و بیماری نابهنگام هیلاری کلینتن نیز از همینجا ناشی می‌شود.        

 

به استنباط ما هیلاری کلینتن «بیمار» شده تا مجبور نباشد در «سنا» حضور یافته و پیرامون قتل سفیر آمریکا در بن‌غازی «توضیح» دهد!   دلیل هم اینکه ایشان علیرغم تفاهم کامل با حکومت‌های اسلامی و دینی و غیره نمی‌توانند در برابر سنای آمریکا  قتل سفیر اینکشور را در لیبی «خواست خدا» معرفی کنند.   و یا اینکه بفرمایند،   سفیر ما در راه استقرار «عدالت» و دفاع از حقوق «معترضان» به «شهادت» رسیده!   چرا که طویلة مک‌کارتی این قماش علوفه را فقط ویژة تغذیة اسلام‌گرایان تولید می‌کند؛   نه جهت استفاده در حاکمیت آمریکا!   اظهارات مضحک علی خامنه‌ای،   بیانیه‌های ابلهانة میرحسین موسوی و ... و خصوصاً «پیام» شیخ نسرین ستوده را که فراموش نکرده‌ایم!   حکومت جمکران و مخالف‌نمایان‌اش،  ‌ به ویژه زندانیان «رسانه‌ای» قلعة حیوانات وظیفه دارند در مسیر معنویات ـ   در راستای توحش «حضرت ابراهیم» ـ گام بر ‌دارند تا «ایستائی» را بر جوامع تحت سلطة غرب تحمیل کنند.   اینگونه است‌که شایعه پراکنی،   یعنی صحبت‌های خاله زنکی و «تهاجم به حریم خصوصی» هنرمند،  جای «نقد و بررسی» آثارش را می‌گیرد.   و دانشگاه‌های «صاحب نام» غرب نیز مشتی اراذل  ایرانی‌نما را برای پیشبرد همین امور «استخدام» کرده‌اند!   

 

و چرا راه دور برویم،   مطلبی که در سایت رادیو بین‌المللی فرانسه،  مورخ 12 دسامبر 2012 انتشار یافته ـ  این مطلب مورد تأئید ما نیست ـ  بهترین منبع موثق جهت «اثبات توحش» جمکرانیان و رهبرشان می‌تواند باشد.   از توحش رهبر جمکران هیچ نمی‌گوئیم،   چرا که آخوند‌جماعت، ‌ بنابرتعریف وحشی و خشونت‌پرست است.   دلیل هم اینکه آخوند جانبدار است و در مخیله‌اش جز «روابط یکسویه» هیچ نیست.   اینچنین است که «انسان» در مقام موجودیتی مادی که خارج از سنگر حق و باطل قرار می‌گیرد،   و به «خدمت» رهبر ـ   شیخ یا شاه ـ در  نمی‌آید،   در قاموس آخوند «مرتد» است و «گناهکار»،   و نزد شاه‌الله هم «خائن» است و «وطن‌فروش!»  

 

با اینهمه،   انسان روی به آینده و زندگی دارد،  و ستیز سه بنگاه نشخوار گذشته،  یعنی شاه‌الله،  داس‌الله و مصدقی‌ها با «دمکراسی» از همینجا ریشه می‌گیرد.  در دمکراسی،  پیشوا و قهرمان و مقدسات و خلاصه ابزار «یکسویه‌گی» و «جانبداری» از قماش عشق و نفرت و حق و باطل وجود ندارد؛‌   پایه و اساس فقط انسان است.   انسان در مقام «یک واقعیت» که نیازهائی مادی دارد.  به عبارت دیگر،   «انسان‌محوری» را هرگز نمی‌توان در ترادف با «باور» نشاند؛   برخلاف باورها،  که ریشه در اوهام و پیش‌داوری‌ها دارد،  انسان‌محوری ،  بر مادی‌ات ملموس «پیکر انسان» تکیه کرده.

 

اعلامیة جهانی حقوق بشر،   برای تعریف حقوق فردی و آزادی‌های اجتماعی انسان‌ها،  این اصل مسلم،  یعنی چارچوب مادی پیکر انسان را مد نظر قرار داده.   ولی حکومت مرده‌شویان ـ  مجموعة داس‌الله، شاه‌الله و شیخ‌الله ـ  «جسد انسان» را بیشتر می‌پسندد؛  اینان جسد انسان را به جای انسان نشانده‌اند.   دلیل هم روشن است،   این جماعت جز «پرستش» و روضه و زوزه هیچ برنامه‌ای نداشته و ندارند.   پرستش مردم،  میهن،  خدا،  اسلام،  و خصوصاً قربانی.  مورد داس‌الله و مصدقی‌ها هیچ نیازی به بررسی ندارد،   چرا که اینان خود از مخلفات سیاست «شیخ و شاه» هستند.  پس نگاهی داشته باشیم به شاه‌الله!

 

شاه‌الله که این‌ روزها آشکارا با شیخ‌الله نرد عشق می‌بازد و بر علیه «روشنفکر» بیانیه صادر می‌کند،   در تاریخ 25 و 26 آذرماه سالجاری یک مراسم روضه و زوزة خیابانی در لندن بر پا کرده بود.   با مراجعه به فیلم این مراسم در سایروس‌نیوز می‌بینیم که حضرات سخت به تقلید از حسین عین مشغول شده،   «زندگی» را برای «کشته شدن در راه آزادی» می‌خواهند!   ولی روضه و زوزة حضرات به استنباط ما ریشه در افلاس روزافزون لندن و واشنگتن دارد،  چرا که اربابان شاه‌الله کنترل شاهرگ‌های «قاچاق» را از دست داده‌اند،   و دیگر نمی‌توانند از  طریق ایران،  افغانستان و پاکستان به تخریب ملت‌ها ادامه دهند.   به همین دلیل،  همزمان با پهلو گرفتن ناوشکن روسیه در بندرعباس و ورود دیوید کامرون به افغانستان، 61 تن موادمخدر در این کشور به آتش کشیده شد:

 

«[...] بیش از 61 تن مواد مخدر در ولایت ننگرهار افغانستان [...]  به اتش کشیده شد.  در این باره آژانس باختر خبر داده [...]»

منبع: نووستی،  مورخ اول دیماه سالجاری  

 

بله،   این آتش افروزی هم باید قسمتی باشد از همان «آخردنیا!»   البته آخر دنیای لوطی و عنترهای «اخلاق‌محور» عموسام که «تهاجم به حریم خصوصی» را در مکتب پدر ادیان ابراهیمی‌‌شان آموخته‌اند. آنگلوساکسون‌ها،  به ویژه پس از کودتای بلشویک‌ها،‌   با الهام از الگوی حضرت ابراهیم،   «روابط یکسویه» و «دیپلماسی بمب» را آنقدر گسترش دادند تا موفق شدند،  «شهروند جهان» نیز اختراع کنند.   شهروند جهان ویراست نوینی است از «ابراهیم» که با پیشرفت در  «بی‌مسئولیتی»،  جانبداری،  و تهاجم به حریم خصوصی،   شیوة «تخریب انسان» را به عرصة «هنر» و «آفرینش هنری» کشانده. 

  

پیش از ادامة‌ مطلب نگاهی داشته باشیم به شاه اسطورة انسان‌ستیزی،  که همان قصة ابراهیم باشد.   این اسطوره پایه و اساس توحشی است که بر ملت ایران و دیگر کشورهای مسلمان‌نشین حوزة «یوروـ دلار» تحمیل ‌شده.   در این اسطوره بی‌مسئولیتی و خروج از جایگاه واقعی اجتماعی «پدر ادیان ابراهیمی» را بررسی خواهیم کرد تا نشان دهیم،   «قدرت تخریب» ابراهیم به مراتب از بمب هم بیشتر بوده.  

 

بمب انسان‌ها را نابود می‌کند؛‌   ارزش‌های اخلاقی حاکم بر جوامع انسانی را نمی‌تواند از میان بردارد.   همچنین هیچ بمبی قادر نیست در بطن خانواده،  جایگاه واقعی افراد را تغییر داده،  پدر را به پسر یا مادر را به خواهر تبدیل کند.   حال آنکه در ابراهیم،  چنین قدرت مخرب و ضدانسانی‌ای وجود داشته.  ابراهیم خود را «برادر» همسرش معرفی می‌کند،   و همسرش را در اختیار فرعون می‌گذارد.  به عبارت دیگر،   پدر ادیان ابراهیمی که به «امر خداوند» حرکت می‌کند،   نه تنها در چارچوب معیارهای جوامع کهن فاقد شرافت اخلاقی است که هنجارهای اخلاقی جوامع دمکراتیک غرب را نیز زیر پا گذارده:

 

«[...] پس از مرگ پدر ابراهیم،  خدا به وی گفت [...] به سمت زمینی رود که خدا او را به قومی بزرگ تبدیل کند [...]در سن ۷۵ سالگی ابراهیم به همراه همسرش،  سارا [...] به کنعان رفت [...]‌ در سرزمین کنعان قحطی شد [...]‌ ابراهیم و همسرش [...] به سمت سرزمین مصر رفتند. در راه ابراهیم به سارا گفت که وانمود کند خواهر و نه همسر اوست تا مصریان او را برای رسیدن به همسرش نکشند[...]»

 منبع: ویکی‌پدیا

    

اینگونه است که ابراهیم از پذیرش مسئولیت «همسری» سر باز می‌زند.   به عبارت دیگر،   برای او هیچ اهمیتی نداشت که همسرش را در اختیار دیگران قرار دهد.  پدر ادیان ابراهیمی نمی‌خواست جان‌اش را «به خاطر یک زن» به خطر اندازد!   در گام دوم،  ‌ همین ابراهیم،  هاجر و فرزندش،   اسمعیل را در صحرا رها می‌کند،  چرا که سارا همسرش،  اسحاق را به دنیا ‌آورده.   ماجرای قربانی کردن «فرزند» در راه خدا هم که شناخته شده‌تر از آن است که نیازی به تفسیر داشته باشد.

 

در این اسطورة انسان‌ستیز پدر ادیان ابراهیمی ابتدا به «تخریب» جایگاه همسر می‌پردازد،  در گام دوم به فرمان خدا برای قربانی کردن فرزندش آماده می‌شود،   سپس با اطمینان از «برتری اعتقادات» خود،  به اعتقادات مذهبی دیگران اعلان جنگ می‌دهد،   و به تخریب بتکده‌ها مشغول می‌شود!  امروز نیز تخریب خانقاه،  مسجد،‌  کلیسا و عبادتگاه‌های بودائیان،  یهودیان و دراویش و غیره با الهام از توحش ابراهیم صورت می‌پذیرد.   آنچه در این حکایت اهمیت دارد «بی‌مسئولیتی» است که انسان را به ابزار ارادة «خداوند» تبدیل می‌کند،   و به اینصورت است که توحش «روابط یکسویه» به ارزش ‌گذاشته می‌شود.  

 

آنچنانکه اسطورة کذا نشان می‌دهد،   حضرت ابراهیم گریز از مسئولیت،   تخریب انسان و تهاجم به حریم خصوصی را از خانوادة‌ محترم خودشان آغاز کردند،   و به مرور زمان وحشیگری‌شان آنچنان گسترش یافت که به بت‌پرستان «درس» خداشناسی دادند و ثابت فرمودند که بت‌پرستی خطاست!   چرا که «بت» قادر به «شنیدن و حرف زدن» نیست!   به عبارت دیگر،   می‌باید بپذیریم که خداوند نامرئی حضرت ابراهیم،   هم می‌شنود و هم سخن می‌گوید:

 

«ابراهیم تصمیم گرفت که به مردم درسی بدهد [...]  تمامی بت‌ها را شکست و [...] بت بزرگ را باقی گذاشت.   مردم از [ابراهیم]  سئوال کردند که با بت‌ها چه کرده [...] او پاسخ داد که چرا از بت بزرگ سئوال نمی‌کنند.   مردم پاسخ دادند که این بت قابلیت شنیدن و حرف زدن ندارد و ابراهیم گفت که پس چرا او را پرستش می‌کنید[...]»

همان منبع

 

چه ذکاوتی!   و اینچنین بود که در بی‌بی‌گوزک‌ها،   پدر ادیان ابراهیمی  به «طریق علمی» به «مردم» ثابت کردند که اگر «بت» کذا نمی‌شنود و سخن  نمی‌گوید،  پس «خداوند ابراهیم» هم وجود دارد،  هم می‌شنود،  هم می‌بیند و هم سخن می‌گوید!  حال آنکه پس از گذشت صدها سال از آن دوران «بی‌زمان» هنوز هیچکس نمی‌تواند وجود‌ و یا عدم وجود همین خداوند را به اثبات برساند.   ولی گویا «مردم» ادعای ابراهیم را پذیرفتند!  آنگاه ابراهیم به سراغ «حاکم ظالم» رفت،  حاکمی که ادعای خدائی داشت.   و به یاد داریم که این ابراهیم همان موجود جبون و بی‌مسئولیتی است که از ترس‌جان،   همسرش را بجای خواهرش به اتاق خواب فرعون فرستاده بود!   همین ابراهیم با حاکم «بحث» می‌کند ولی چون حاکم مزخرفات‌اش نمی‌پذیرد و «یهوه» هم به کمک‌اش نمی‌آید،   آنحضرت فرار را برقرار ترجیح داده،   راهی «ارض مقدس» می‌شوند:

 

«بعد از این اتفاق ابراهیم با حاکمی ظالم که خود را خدا می‌دانست بحث کرد. [...]‌ ولیکن او همچنان پیام ابراهیم را رد کرد.  ابراهیم [...] ‌این سرزمین را [...] ترک کرد و به سمت ارض مقدس رفت[...]‌»

همان منبع

 

بله،   ابراهیم به سوی «ارض مقدس» رفت.  جالب اینکه ابراهیم‌های معاصر هم «ارض مقدس» دارند.   اینان پس از عمری قوادی و قاچاق و تاراج معابد «کفار» دلارهای‌شان را به بانک‌های سوئیس،  بریتانیا و آمریکا منتقل می‌کنند،   هیچکس هم به فرار سرمایه‌ها اشاره نمی‌کند، بگذریم.   «حاکم ظالم» از ابراهیم «درس» نمی‌گیرد.   اگر با توسل به «مقدسات» می‌توان در جایگاه برتر نشسته،  به مردم «درس» داد،   زمانیکه حاکم توپ‌اش پر است و از «مردم» نمی‌ترسد سر «پیامبر» به سنگ خواهد خورد!   ولی ابراهیم از درس دادن دست‌بردار نبود.   «درسی» که جز «تخریب» هیچ نداشت؛   به ویژه تخریب اماکن مقدس مردم؛   همان شیوه‌ای که بعدها «محمد صاد» در جزیره‌العرب در پیش گرفت. 

 

و اینک در تمامی کشورهای «اسلام زده» که تحت نظارت سازمان سیا دم از «استقلال» می‌زنند ـ  پاکستان،  افغانستان،  جمکران و غیره همین شیوة ابراهیمی رواج دارد.   همچنانکه می‌بینیم،   ابراهیم فاقد جایگاه اجتماعی است و محل سکونت مشخص هم ندارد؛  آنحضرت در واقع «ولگرد» و هیچکاره‌اند،   اختیار و اراده‌ای هم ندارند.  به فرمان خدا «حرکت» می‌فرمایند!   شیوة عمل این ولگرد اسطوره‌ای بر مرزشکنی ـ  از طریق «حذف»،‌  «تهاجم به حریم خصوصی» و «گریز از مسئولیت» استوار شده.   و امروز اوباش حکومت اسلامی و مخالف‌نمایان این حکومت همین شیوه را نصب‌العین خود کرده‌اند.
 

      

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
...
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 

 
Share