وبلاگ‌های ناهید رکسان و سعید سامان در کلمه‌ئو

۱۴۰۴ مهر ۶, یکشنبه

مهسا امینی و قافلۀ بهائم!

 

 

وبلاگ امروز را به تحرکات تبه‌کارانۀ دستگاه ترامپ ـ ترور و قهرمان‌سازی ـ  برای پیروزی در انتخابات میان‌دوره‌ای، و تلاش حکومت قافلۀ‌ بهائم و مخالف نمایان‌اش برای به حاشیه راندن جنبش «زن،  زندگی، آزادی»،‌  از طریق جایگزینی نماد آن ـ مهسا امینی ـ با یک «زندانی سیاسی اسلام‌گرا» اختصاص می‌دهیم.             

 

«[...] از شامگاه دوشنبه 24 شهریور،   نیروهای امنیتی در مقابل خانة خانوادة مهسا امینی مستقر شده‌اند و هرگونه رفت‌وآمد آن‌ها را تحت نظر دارند [...]  شهر سقز همزمان با سومین سالروز جان باختن [قتل] مهسا امینی تعطیل شده و در اعتصاب کامل است و همزمان نیروهای امنیتی در شهر مستقر شده‌اند.»

منبع:‌  رادیوفردا،   ‌مورخ 16 سپتامبر 2025

 

از آنجا که خیزش «زن،  زندگی، آزادی» و شعارمحوری آن یعنی «آخوند باید گم بشه» با احکام توحش اسلام و روابط ضداجتماعی که استعمار در ایران به راه انداخته در تضاد قرار می‌گیرد،  در بوق‌های استعمارگران و پامنبری‌های‌شان این خیزش تبدیل شده به «جنبش مهسا!»   بله،  در آستانة سومین سالگرد قتل مهسا امینی و آغاز خیزش «زن،  زندگی، آزادی»،  حکومت ملایان با هدف پوچ‌سازی این جنبش،  پرسوناژ «سمیه رشیدی» را علم کرد،  تا به الزامات دستگاه ترامپ هم لبیک گفته باشد.  چرا که دستگاه مذکور نیز به نوبۀ خود با ترور «چارلی کرک»،  هم به نگرانی محفل جی. ‌دی ونس از آینده سیاسی‌اش ـ   جانشینی ترامپ ـ  پایان داد،  هم یک پرسوناژ «مسیح» برای عوام خلق کرد!   

 

یادآور شویم،  حضور نخست‌وزیر هند در نشست «تیان‌جین» و رژة 80‌ مین سالگرد پیروزی ارتش چین بر کشورهای محور،   به استعفای نخست‌وزیر ژاپن؛   سقوط دولت فرانسه و ترمیم کابینة دولت بریتانیا منجر شد.   در نتیجه «مثلث مدعی پیروزی» ـ  دستگاه ترامپ،  دولت نتانیاهو و حکومت ملایان که پروژة مشترک‌‌اش ـ کودتای 13 ژوئن 2025 در ایران شکست خورده بود،   تمام نبوغ و استعداد نداشته‌اش را به کار گرفت تا برای خروج از بن‌بست افلاس ـ   ناکامی در به راه انداختن خردجال «مردمی» ـ  چاره‌ای بیابد.

 

حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانة»‌ شیعی که در زمینة وقاحت و حماقت و بلاهت از بنیامین نتانیاهو و دونالد ترامپ هم گوی سبقت ربوده،   بلافاصله کشف کرد که با برپائی «کنسرت رایگان پسر شجریان در میدان شهیاد» می‌توان خردجال خوبی به راه انداخت و کودتای ناکام 23 خرداد‌ماه را سروسامان داد!   بانک صادرات نیز به ملت ایران لطف کرده،   هزینة برگزاری این بساط «ضدفرهنگی» را بر عهده گرفت،  باشد تا به قول نئاندرتال‌ها،  «مردم شادی کنند!»  

 

البته در حکومتی که 46 سال است احکام توحش اسلام را بر ملت ایران حاکم کرده و ضمن تکفیر ترانه‌های عاشقانه،  زن و صدای زن را در ردة منهیات قرار داده،  سخن به میان آوردن از  «کنسرت»،  مضحک است.  فراموش نکنیم که در قاموس قافلة بهائم،  اصولاً کنسرت فاقد ابعاد هنری و فرهنگی است؛  ‌ از روضه و زوزه و نوحة موزیکال با صدای نخراشیدة همایون شجریان یا پدر شهیدش فراتر نخواهد رفت و هدف اصلی‌اش هم «شاد کردن مردم» است؛  نوعی بنگاه شادمانی بیابانی و کربلائی!

 

به عبارت دیگر،  برای بیابانی‌های شیعی،   آنزمان که روضه و زوزة «حسین درکربلا»،   با دیلینگ و دیلینگ،  دیریم و دیریم،  و دام دام دارامِ جوجه خروس‌های مکتبی ترکیب شود،   شیون و زاری «مردم» برای حسین عین هم جایش را به «شادی» خواهد سپرد!  در نتیجه  حکومت ملایان تصمیم گرفت که «مردم» می‌باید روز اول سپتامبر ـ میعاد درگذشت دلکش ـ  در میدان شهیاد «شادی» کنند!   و همانطور که شاهد بودیم،  در دوران کارتر نیز سازمان سیا و موساد برای کودتا در ایران،  همین نوع قافله‌های بهائم را برای روضه و زوزه و ماتم به خیابان‌ها هی می‌کردند،  ولی این‌بار قرار شده بود کودتا را در پناه «شادی مردم» سازمان دهند؛  ترفند‌شان نگرفت!

 

در نتیجه سردار علائی،   از فدائیان میرحسین موسوی و کودتای سایمون‌گس،  و یک فروند صیغه ساعتی که سنگ «کنسرت و شادی مردم» را سخت به سینه می‌کوفت از کار برکنار شدند،  و اینچنین بودکه عراقچی به ناچار برای ملاقات با رافائل گروسی خودش را به مصر ‌رساند.   درین گیرودار،   یک منطقۀ امنیتی در دوحه،   پایتخت شیخ‌نشین قطر ـ  محل استقرار پادگان‌های نظامی آمریکا،  بریتانیا،   فرانسه و ترکیه ـ  هدف تهاجم موشکی منتسب به اسرائیل قرار گرفت،   و چهرۀ‌ کریه «نظم نوین» در خاورمیانه ـ  ارائة تصویر قدرقدرت از جنگ‌طلبان اسرائیل،   باج‌گیری،‌  راهزنی و... ـ   به وضوح خود را نشان داد!

 

در پی این تهاجم،  وزیر امورخارجۀ ایالات متحد ابتدا راهی اسرائیل شد،  و کیپا بر سر،  یک تکه کاغذ لای جرز دیوار خدعه ـ   بقایای دژ آنتونیا ـ  چپاند! آنحضرت سپس به قطر شتافت و به شیخ قطر فرمود،  هیچ نگران نباشید یک «توافق امنیتی بهتر» با شما امضاء خواهیم کرد. و هنگامی که کازینونژاد اعلام فرمود 6 میلیارد دلار سلاح و تجهیزات برای اسرائیل می‌فرستد،  بهای «توافق امنیتی بهتر» با قطر نیز مشخص شد.    

 

پس آنگاه در میعاد 11 سپتامبر،  «57 کشور مسلمان» ـ  خراجگزاران آمریکا ـ  تحت عنوان مقابله با تهاجمات اسرائیل،   و در واقع جهت ابراز بندگی به درگاه ارباب به دوحه شتافتند،  و تجمع اینان در این شهر،   با انتشار عکس یادگاری فرماندة‌ سنتکام و همسرش در دمشق با الجولانی و فرست‌کشتزار ملت سوریه تقارن یافت.   خلاصه معلوم شد مشکل غربی‌ها با «رژیم اسد» از کجا سرچشمه می‌گرفته است!

 

بشار اسد از ناکجاآباد بیرون نیامده بود؛   همسرش نمادبردگی بر سر نداشت؛  دولت سوریه هم از تفکیک جنسیتی و منهیات آخوند حمایت نمی‌کرد و ... و از همه مهمتر،  در دوران ریاست جمهوری حافظ اسد،   علاوه بر سرکوب شورش اخوان‌المسلمین در شهر «حما»، دکان دولت دست‌نشاندة اسرائیل در جنوب لبنان هم تعطیل شده بود!   در نتیجه «خداوند کین‌توز و قهار‌ و سفله‌پرورشان»،  از خاندان اسد نفرت فراوان داشت.   از اینرو سازمان سیا در به در به دنبال یک بی‌بتۀ‌ جنایتکار و هزارچهره می‌گشت تا «عدالت» را بر سوریه حاکم کند.  و همانطورکه دیدیم به مصداق «عاقبت جوینده، یابنده بوَد، »‌ ال‌جولانی را یافت و او را با احترامات فائقه برای شرکت در هشتادمین سالگرد مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک آورد تا جای خالی «علی روضه‌خوان» را «تا حدودی» پرکند.  چرا که جای علی روضه‌خوان‌ را به ویژه در مجمع عمومی سازمان ملل،  مشکل بتوان پر کرد؛   در واژگون نمائی،  روابط زیرجلکی،  و ارائة «خدمات جنسی ـ ایدئولوژیک» به کدخدا،  رقیب نداشت و هنوز هم در زمینة خودفروشی بی‌رقیب است!        

 

«جونم براتون بگه!» در تاریخ 22 سپتامبر 1987،  سازمان ملل به علی روضه‌خوان تریبون داده بود تا با عرعر «ما در راه خدا می‌جنگیم،»  ادامة جنگ استعماری با عراق،  یا بهتر بگوئیم ارائۀ خدمات «جنسی ـ ایدئولوژیک» به آمریکا را توجیه کند.   امسال علی روضه‌خوان همین خدمات را از راه دور و در قالب شعارهای  «ما به غنی سازی ادامه می‌دهیم؛  ما با آمریکا مذاکره نمی‌کنیم» ادامه ‌داد.   نتیجه هم همان بودکه انتظار می‌رفت:   کاهش ارزش ریال در برابر دلار،  و گسترش دامنة فقر و محرومیت ایرانیان و پروار شدن کاسبان تحریم!

 

سپس شاهد مظلوم‌نمائی و پدرسوختگی و خودنمائی «پرزیدنت» زرشکیان در نیویورک بودیم.  وی کتابی به زبان ارباب در دست گرفت و برای قربانیان آنچه جنگ 12 روزه خوانده شده،   اشک تمساح فراوان ‌ریخت.  آنهم در شرایطی که آوارگان جنگ مذکور،  بی‌بهره از هرگونه کمک‌ برای تعمیرخانه‌های آسیب‌دیده‌شان،   همچنان در هتل سکونت دارند!  پس زرشکیان را غرق در اشک تمساح رها ‌کنیم و بپردازیم به سناریوی «پوچ‌سازی» خیزش «زن،  زندگی، آزادی» توسط استعمار و حکومت دست‌نشانده‌اش،   در سومین سالگرد قتل مهسا.

             

در آستانة سومین سالگرد جنبش «زن، ‌ زندگی، آزادی» که در پی قتل مهسا امینی شکل گرفت،‌   و مرزهای ایران را درنوردید،  هرجائی‌های سیاسی،  و در رأس‌شان کشتزار میرحسین موسوی را جهت تغییر نام این جنبش و در دست گرفتن رهبری‌اش بسیج کرده،  به میدان آوردند.

 

در یک چشم برهم زدن جنبش «زن،  زندگی، آزادی» تبدیل شد به «جنبش مهسا!»  و نخبگان و نوابغ قافلة بهائم در داخل و خارج مرزها،   چندین و چند بیانیه و مقالة نغز و بی‌مغز و شکمی در مورد «جنبش مهسا» قلمی کردند.  چرا که قرار شده بود «جنبش سمیه» به راه بیاندازند!

 

از آنجا که «جنبش مهسا» هیچ ارجاع فرهنگی و تاریخی ندارد؛  ‌ به سهولت می‌توان آن را با «جنبش سمیه» جایگزین کرد؛   واژة جنبش که غیرقابل تغییر می‌ماند،   فقط «مهسا» جایش را می‌دهد به «سمیه!»  و شعارهای «زن،  زندگی،  آزادی»،  و خصوصاً «آخوند باید گم بشه» هم طعمة کفتاران سیاست‌زده خواهد شد!  

 

کفتارانی که به دلائل اعتقادی و گرایشات مذهبی‌شان اصولاً زن بودن را جرم به شمار می‌آورند.  خروج زن ایرانی از جایگاه کشتزار و کنیز و کالا و نانخورآقا،  و به ویژه از جایگاه «ابزار سیاسی» ـ ‌ ‌مشابه جایگاه خفت‌بار مریم رجوی ـ  برای‌شان فاجعه تلقی می‌شود!   از سوی دیگر،  کفتاران «مدرن» صادره به فرنگ همچون تولة صادق خلخالی نیز با جامعة مختلط و هنجارهایش سرستیز دارند،   و حامی جامعة تک‌جنسیتی‌اند.   البته مجموعة‌ نفرت‌فروش کذا به این مختصر ختم نمی‌شود.   «آش فروش‌ها» از قماش نوشین احمدی خراسانی را که در احکام توحش اسلام به دنبال «حقوق زن» می‌گردند فراموش نکنیم.  این جماعت در راستای سیاست‌های سفله‌پروری و حماقت‌نوازی محافل غرب،   ‌جایزة «سیمون دوبووار» هم دریافت کرده‌اند،  و در این مجموعة انسان‌ستیز از جایگاه ویژه‌ای برخوردار شده‌اند.  مسلم بدانیم اگر «جنبش سمیه» به راه اوفتد،   این کفتاران «همه باهم» به رهبری حاجیه شیرین عبادی،  برای «شهید سمیه رشیدی»،  بساط روضه و زوزه و سوگواری پهن خواهند کرد!

 

دلیل هم از روز روشن‌تر است؛   مهسا امینی،  برخلاف «سمیه رشیدی»،  گرایش ایدئولوژیک نداشت؛   روی دیوار شعار نمی‌نوشت؛   زندانی سیاسی هم نبود!   زنی رهگذر بود که برای دیدار با خویشاوندانش به تهران آمد؛   و پس از بازداشت توسط گشت ارشاد حکومت ملایان،   مورد ضرب و شتم قرار گرفته،  به قتل رسید.   روشن‌تر بگوئیم مهسا امینی نماد زندگی بود،   نه چماق تعلقات سیاسی!

 

این است دلیل هراس حکومت ملایان از نام مهسا امینی!   این نام به جنبش «زن،  زندگی، آزادی» ارجاع می‌دهد.   تنها جنبش غیرایدئولوژیک در تاریخ معاصر کشورمان که روی به زندگی و آینده دارد و شعار محوری‌اش،   «آخوند باید گم بشه» با الهام از سرودة شاعر پرآوازة مشروطه تنظیم شده بود:

 

ایران به روزگار تجدد چه کم داشت،  گر

مفتی و شیخ و مفتخور و روضه‌خوان نبود 

(عارف قزوینی)

 

و کیست که نداند‌ آخوند چیست؟!  موجودی «ضداجتماعی» که از عرصة تحجر «کفر و دین» فراتر نمی‌رود؛   جرم را با «گناه» در ترادف قرار می‌دهد؛  ‌ خود را در جایگاه الهی «برتر و برحق» می‌بیند و برای همه تعیین تکلیف می‌کند!   در واقع شعار «آخوند بایدگم بشه»،  جامعة عاری از آخوند می‌طلبد!  و این هم دلیل دیگری برای هراس حکومت قافلة بهائم و اربابانش از نام «مهسا امینی!»

 

به مصداق «آفتاب آمد،  دلیل آفتاب» در آستانة سومین سالگرد قتل مهسا  امینی،   نیروهای امنیتی از حضور خانوادة‌ وی بر سر مزارش ممانعت کرده‌اند؛   اطلاعات سقز به امجد امینی هشدار داده که حق ندارد برای سالروز دخترش فعالیتی انجام دهد:

 

«[...] مأموران امنیتی با رهاسازی آب سد «چراغ ویس» بر بستر رودخانة‌سقز، مسیرهای دسترسی به آرامستان آیچی و مزار مهسا امینی را مسدود کرده‌اند[...]»

همان منبع

 

جالب اینجاست که جامعۀ جهانی «نوشیعی‌ها» نیز با صدور بیانیه در مورد «حکم زندان برای  6 زن بهائی»، یواشکی به کمک ملایان آمده:

 

«دفتر جامعه جهانی بهائیان در بروکسل،   مقر اتحادیه اروپا،   در بیانیه‌ای از اجرای قریب‌الوقوع حکم حبس شش زن بهائی در شهر همدان خبر داد.»

منبع:  رادیوفردا،  ‌مورخ 18 سپتامبر 2025

 

بیانیة‌ مذکور چنین القاء می‌کند که حکومت ملایان که «زن ایرانی» را باکنیز و کالاو صیغه ساعتی جایگزین کرده،   با  همة زنان خوب رفتار می کند،  جز با نوشیعی‌ها!   خلاصه بیانیة نوشیعی‌ها علاوه بر توجیه مزورانۀ سرکوب ملت ایران،   نوعی بازاریابی است برای حکومت آخوند پدوفیل شیعی در کشورمان.   اگر «آخوند باید گم بشه»،  شعار محوری خیزش «زن،  زندگی، آزادی»‌ است.    با توجه به حمایت زیرجلکی نوشیعی‌ها از حکومت آخوند،   می‌باید به این شعار زندگی‌بخش،  «آخوندپرست بایدگم بشه!» را نیز بیافزائیم.

 

خجسته باد جشن مهرگان!  

           

 

   


۱۴۰۴ شهریور ۱۰, دوشنبه

شهریور 1320 و قافلۀ بهائم!

 

 

چه خوش گفت فردوسی پاک‌زاد

که رحمت بر آن تربت پاک باد

میازار موری که دانه‌کش است

که جان دارد و جان شیرین خوش است

(سعدی)

 

حکومت ملایان که 40 روز برای پرسوناژ‌های بی بی‌گوزکی اشغالگران مسلمان عزا گرفته بود،   در نخستین روزهای شهریورماه،   درگذشت دو قهرمان پرآوازۀ کشتی ایران ـ  امامعلی حبیبی و رضا سوخته‌سرائی ـ   را به سکوت برگزار کرد.   چرا که ایندو برای ایران افتخار آفریدند؛   برای دکان آخوند و انقلاب اسلامی و ارباب یانکی‌اش هیچ سودی نداشتند!  از این گذشته، پس از نشست آلاسکا،  حکومت ملایان برای به حاشیه راندن میعاد سوم شهریورماه،   به معرکه‌گیری با فردوسی و شاهنامه،  جهت تخریب هر دو،  و تبدیل «ابتذال مادینه» به شخصیت سیاسی و قربانی ظلم و ستم نیاز مبرم داشت!

 

باری پس از آنکه با دخالت آخوند اژه‌ای،  ‌ سناریوی سفله‌پروری و گسترش ابتذال به نتیجۀ مطلوب رسید،   سروصداها هم فروکش کرد!   و در این گیرودار میدان خودنمائی و وراجی و دروغ‌گوئی و خوش‌رقصی برای کدخدا به دست زرشکیان و علی روضه‌خوان افتاد.  اولی که برای اثبات ‌بی‌نزاکتی و تحجر و بی‌شعوری‌ و ضدیت‌اش با اجتماع،   موفق شده خود را «دیر» به نشست شانگهای برساند،   از خود تصویر ابله‌فریب «طرفدار صلح و آزادی زندانیان سیاسی و مخالف قانون حجاب و ...» ارائه می‌داد،   دومی هم خود را شیفته و فریفتۀ‌ ایران و تمدن کهن ایران جا می‌زد!         

 

بله،  درست در آستانۀ برگزاری نشست اعضای شانگهای در بندر «تیانجین»، ‌ علی روضه‌خوان ضمن اشاره به «سابقۀ‌کهن تمدن ایران و چین»،   کاسۀ گدائی به دست گرفت و برای سرمایه‌گزاری 400 میلیار دلاری چین در ایران التماس دعا داشت:‌

«[...] در این پیام که به زبان چینی هم باز نشر شده [رهبر جمهوری اسلامی در ایران] به سند همکاری‌های 25 ساله [همکاری‌های جامع و راهبردی] اشاره کرده که در فروردین‌ماه 1400 امضا شد.»

منبع: رادیو فردا،‌  مورخ 31 اوت سالجاری 

 

هر چند به قول راوی توپ‌مرواری،‌   «اسلام شمشیر بران است،  و کاسۀ‌ گدائی!»  معلوم نیست  رهبر حکومتی که در سال 1400 با دولت چین سند «همکاری راهبردی» امضاء کرده،   اینک چرا پس از 4 سال به یاد سند مذکور افتاده!   البته معلوم که هست،  ولی کسی نمی‌خواهد ببیند!

 

حکومت ملایان با کوفتن بر طبل «اتحاد ستراتژیک» با چین و روسیه،  در واقع برای روس‌ستیزان و چین‌ستیزان در داخل و خارج خوراک تبلیغاتی فراهم می‌آورد!  ولی اگر طی 4 سال اخیر،  چین حاضر نشده به مفاد این سند عمل کند دلیل روشن دارد.  همکاری راهبردی چین با حکومت دست‌نشاندۀ‌ غرب در ایران امکانپذیر نیست!   

 

80 سال پیش چینی‌ها در جنگ با فاشیسم بر ژاپن پیروز شدند،   چند صباح بعد هم یانکی‌ها و انگلیسی‌ها را با اردنگ از کشورشان بیرون انداختند.  چنین دولتی نمی‌تواند سلاح و تجهیزات نظامی پیشرفته در اختیار حکومتی بگذارد که با زدن نعل‌وارونه،  کشور را دربست در اختیار محافل نژادپرست غرب قرار داده!   به همچنین است در مورد رابطۀ ملایان با دولت روسیه!   جهت یادآوری پیوند اندام‌وار شیعی‌ها با دستگاه آلمان نازی،  لازم است همینجا یک مینی‌پرانتز باز ‌کنیم.         

 

در تاریخ 19 اوت 1934،   هیتلر با توسل به یک رفراندوم،  به عنوان پیشوای آلمان نازی انتخاب شد!  و از قضای روزگار پس از شکست نازی‌ها،   میعاد کذا تبدیل شده به نماد تجدید پیمان غرب با فاشیسم در کشور ایران!  آشوب‌های ‌مصدق،   عضو تشکل تروریست فدائیان اسلام،   در 28 مرداد 1332،  یعنی همان 19 اوت،  به «نتیجه مطلوب» رسید!   فاجعۀ ‌سینما رکس آبادان که زمینۀ‌ مناسب را جهت جایگزینی پهلوی دوم،  با جیره‌خوار دربار فراهم آورد نیز در همین میعاد «میمون» رخ داد.  و شاهدیم که 72 سال پس از خوش‌رقصی محمد مصدق برای بریتیش پترولیوم و 47 سال پس از کودتای دستگاه «کارتر ـ برژینسکی» بر علیه دولت قانونی شاپور بختیار،  شیعی‌ها همچون دوران آریامهر،  هنوز واردکنندۀ نفت سفید و بنزین و دیگر مشتقات نفتی‌ از کشورهای غربی باقی مانده‌اند!

 

 بله پس از 72 سال ادعا و دادوفریاد و جاروجنجال شیعی‌ها،  ‌ در همچنان بر همان پاشنۀ سابق می‌چرخد!   و تنها تغییری که اخیراً در شرایط جهانی پیش آمده،   تغییر موضع دونالد ترامپ پس از نشست آلاسکا است!  هر چند «مدفوعات» غرب و شاخک‌های شیعی‌شان دیدار آلاسکا را «بی‌نتیجه» ارزیابی کرده‌اند،  ‌ ولی دیدار کذا چندین و چند نتیجة مهم به همراه آورده!

 

نخست اینکه رئیس‌جمهور ایالات متحد تغییر موضع داده و دیگر در مورد «آتش بس» صحبت نمی‌کند؛  خواهان صلح است!   دیگر آنکه هزینة این صلح را خراج‌گزاران آمریکا در اروپا می‌باید متحمل شوند،  نه واشنگتن!  در نتیجه،  لندن و متحدان اروپائی‌اش برای تأمین بودجۀ صلح‌ کذا،  آستین‌ها را بالا زده،  اخاذی و باج‌گیری از ملت ایران را افزایش داده‌اند!

 

و جنجال «تروئیکا» در مورد فعال‌سازی مکانیسم ماشه و تحریم فرزندان شمخانی توسط لندن ـ  مسدود کردن دارائی‌ها و ممنوعیت دادوستد با اینان ـ  شاهدی است بر این مدعا!   پیش از ادامة‌ مطلب چه بهتر که توضیح مختصری بدهیم در مورد «مزایای تحریم» برای تحریم کننده و حکومت اوباش!

 

«جونم براتون بگه!»  هر تحریم،  حداقل یک شبکة دلالی خلق می‌کند،  باشد تا شبکۀ کذا برای دور زدن تحریم‌ها،‌   میان کشور تحریم‌کننده و کشور تحریم شده واسطه ‌شود!   البته کشور تحریم کننده در رسانه‌ها، ‌ روحش از وجود چنین دلالانی بی‌خبر است،   ولی حق و حسابش را به صورت منظم و «زیر میزی» از شبکة دلالان کذا دریافت خواهد نمود!   از سوی دیگر «تحریم» به حکومت اوباش امکان خواهد داد تا با لنگر انداختن در سنگر «حسین مظلوم و برحق»،  بهای خدمات و کالاهای اساسی را افزایش داده،  جیب ملت ایران را هر چه بیشتر بزند؛   اینهمه برای اینکه حق و حساب لندن را افزایش دهد.

 

بله اگر رهبر حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانة» شیعی،   یعنی علی روضه‌خوان،  به قول خودش با تحریم‌ها «پیشرفت» کرده،   دلیل دارد!   پیشرفت «دین اسلام در ایران»،   همیشه در گرو گسترش فقر و محرومیت و گله‌سازی بوده،   هست و خواهد بود.   و جالب اینجاست که رضا پهلوی نیز که ادعای مخالفت با حکومت اوباش دارد،‌  شخصاً مشوق تحمیل تحریم‌ها بر ملت ایران شده است!  در این راستا،   ایشان بدون در نظر گرفتن نقش شورای امنیت سازمان ملل،   به اعضای تروئیکا فرمان داده‌اند تا بی‌درنگ مکانیسم ماشه را علیه ایران فعال کنند:

 

«[...]‌ رضا پهلوی [در پیامی] در شبکه اجتماعی ایکس تأکید کرد که سه کشور اروپائی فرانسه، آلمان و بریتانیا [...] باید بی‌درنگ سازوکار بازگشت خودکار تحریم‌ها علیه ایران را فعال کنند [...]   هرگونه تعلل در اجرای این تحریم‌ها،   «تنها به نفع بزرگ‌ترین حامی دولتی تروریسم در جهان» خواهد بود.»

منبع: سایت فارسی یورونیوز،  مورخ 28 اوت سالجاری

 

همانطورکه ملاحظه می‌شود اعلیحضرت جهت رد گم کردن و سلب مسئولیت از آنگلوساکسون‌ها،   «استدلال» می‌فرمایند که تعلل در اجرای این تحریم‌ها،   فقط به نفع بزرگ‌ترین حامی دولتی تروریسم  ـ  ‌حکومت ملایان ـ  خواهد بود.   به عبارت دیگر،   بر اساس استدلالات ملوکانه،   همۀ فدائیان راه «شاه‌الله» می‌باید دو دروغ‌شاخدار را بپذیرند.

 

نخست اینکه لندن و واشنگتن که روز 22 بهمن 57 با کودتا حکومت آخوند را در ایران مستقر کرده‌اند،  مدافع تروریسم نیستند!  و این مترسک‌شیعی‌شان است که در کمال استقلال و آزادی از تروریسم حمایت می‌کند!   دیگر آنکه رضا پهلوی و محفل شاه‌الله نیز در جرگۀ «کاسبان تحریم‌ها» قرار ندارند!  مینی‌پرانتز را همینجا می‌بندیم و باز می‌گردیم به دیگر نتایج مهم دیدار «بی‌نتیجة» ترامپ ـ پوتین!

 

این دیدار نخست‌وزیر اسرائیل را در جایگاه فرستادة «خداوند کین‌توز و قهار» ادیان ابراهیمی قرار داد و به مبارزات بی‌بی‌گوزکی قوم یهود با «دشمن»‌ نیز قدمتی 3500 ساله بخشید!  تخم و ترکه اسمعیل نیز از نتایج این دیدار بی‌نصیب نماند!   قافلة بهائم شیعی ـ  در داخل و خارج مرزها ـ   موفق شدند با یک تیر چندین و چند نشان بزنند:  ایجاد ترادف میان «طنز» با ابتذال و هتاکی،  و به ویژه زمینه سازی برای نشاندن آخوند اژه‌ای در جایگاه وکیل مدافع فردوسی و شاهنامه و ... و از همه مهم‌تر،  به حاشیه راندن میعاد سوم شهریورماه 1320!

 

همانطور که می‌دانیم در میعاد کذا،   به دلیل حضور مستشاران نظامی آلمان نازی و البته اعلام «بی‌طرفی» مزورانۀ دستگاه میرپنج،   قوای بیگانه از شمال و جنوب وارد ایران شد و بریتانیا پهلوی اول را از ایران اخراج کرده،   فرزندش را در مقام حاکم نظامی،  و نه پادشاه بجای وی نشاند.  واردجزئیات هم نمی‌شویم.   فقط بگوئیم جنجال پیرامون «توهین به شاهنامه و فردوسی» در شبکۀ‌ اجتماعی،   به حکومت قافلۀ بهائم شیعی امکان داد،  میعاد سوم اسفند را به حاشیه براند،  و از طریق ایجاد ترادف میان شاهنامه و سراینده‌اش با «عفت عمومی»،   هم ابتذال و حقارتش را به شاهنامه و فردوسی و جهان‌بینی و ارزش‌های والای ایرانیان تحمیل کند،  ‌ هم از «ابتذال» فی‌نفسه یک شخصیت سیاسی بسازد!   

 

در گام بعد قلادة علی روضه‌خوان را گشودند تا ضمن چاپلوسی برای تاریخ و فرهنگ ایران،   هم استعمار بریتانیا و حکومت خودفروختة‌ شیعی را تطهیر کند،   و هم دشمنی دیرین آخوند شیعی با ایران و هویت ایرانی را به حساب آمریکائی‌ها بنویسد:  

 

«[...]‌ یک دولتی [...] پیدا شده در دنیا که نسبت به ایران ـ  ایران با این تاریخ،  ایران با این عزت،  ایران با این ملت ـ  این توقع را دارد که اینکشور،  این تاریخ،  این ملت بزرگ،  با همه افتخاراتش، گوش‌به‌فرمان او باشد؛   این دشمنی‌ها به‌خاطر این است.»

منبع:  مهرنیوز،  مورخ 2 شهریورماه سالجاری  

 

می‌دانیم که از آغاز اوباش‌پروری دربار پهلوی ـ  تبدیل خمینی به رهبر اوپوزیسیون  ـ  این آمریکا بود که «دشمن اسلام» معرفی می‌شد!   ولی این روزها که اروپائی‌ها و رئیس‌جمهور ایالات‌متحد با «ال‌جولانی» نرد عشق می‌بازند،   و زیرجلکی دست نوازش به سروگوش طالبان افغانستان می‌کشند،   مشکل بتوان دکان اسلام را «ضدآمریکائی» جا زد.   از اینرو رهبر حکومت «قافلة بهائم» ناچار شده پای از دکان اسلام بیرون گذارده،   از آمریکا تصویر «دشمن ملت ایران» ارائه دهد! 

 

 باری،   علی روضه‌خوان،   همینطورکه ذکر «ایران» گرفته بود،   به علی باقری،   برادر دامادش هم یک پُست «معاونت بین‌الملل دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی» جایزه داد،‌   تا دست‌دردست علی کوچیکه از «امنیت ملی آمریکا» در مرز ایران با فاکستان و طالبان‌ستان «دفاع» کنند،   و اجازه ندهند که استقرار نیروها و تجهیزات زرهی در این منطقه،‌  زبان‌مان لال،  منافع «یانکی‌ها» را تهدید نماید!         

 

همچنین علی روضه‌خوان  که ذکر ایران گرفته،  هرگز نخواهد گفت که حمایت غرب از اسلام‌گرایان،  و زمینه‌سازی برای استقرار حکومت آخوند در ایران،   فی‌نفسه نشان آشکار از دشمنی اینان با ملت ایران به شمار می‌رود!   و همینجا بگوئیم،   این دشمنی،  به هیچ عنوان به آمریکا محدود نمی‌شود!   آمریکا و متحدانش،  به ویژه پس از پایان جنگ جهانی اول،  به صورت سازمان یافته از پوپولیسم شیعی در ایران حمایت کرده‌اند.   

 

فراموش نکنیم که سرکوب فرهنگی ملت ایران در دوران میرپنج با سانسور کلیات سعدی توسط فروغی،‌   و ترور میرزادة عشقی و سرکوب و سانسور دیگر سخنوران طرفدار مشروطه آغاز شد و به ممنوعیت فعالیت تشکل‌های غیرحکومتی زنان ایران ـ  تشکل‌های مخالف توحش شرع و عرف ـ‌  انجامید!

 

و به ویژه فراموش نکنیم که طی سدة اخیر،   نخستین موج مهاجرت ایرانیان از کشور،   پیامد مستقیم کودتای آیرون‌ساید بود. کودتائی که کشورمان را به «شرکت سهامی» محافل نژادپرست غرب،   به ریاست زوج لات و‌ آخوند تبدیل کرد.   تجزیۀ ایران،   و قرار دادن کل منطقه تحت قیمومت کشور ساختگی اسرائیل ـ  که موجودیت‌اش مانند فاکستان،   در سال 1948 رسمیت یافته ـ  هدف نهائی طراحان همین کودتاست.

 

از اینرو مدعیان مخالفت با حکومت ملایان،   و در رأس‌شان صادق زیباکلام،   به احترام کدخدای یانکی،   کشتار ساکنان غزه و تهاجم نظامی اسرائیل به خاک کشور ایران را نادیده گرفته،   ملت ایران را در جریان «نیات پاک» اسرائیل و رضا پهلوی قرار داده‌اند؛  توگوئی دولت اسرائیل و شخص رضا پهلوی مستقل و مختار و تصمیم‌گیرنده‌اند:

 

«[...] چندی است که ولیعهد و اسرائیل متهم به تجزیه‌طلبی ایران شده‌اند [...] واقعیت آنست که هیچ‌کدام آن‌ها خواهان تجزیۀ ایران نیستند.»

منبع:  گویانیوز،   ‌مورخ 30 اوت سالجاری

 

عجب!  گویا پروفسور زیباکلام «حقایق» جهان را در گوی بلورین تشیع اثنی‌عشری ملاحظه می‌فرمایند که اینچنین از زیروبم مسائل «آگاه» شده‌اند.  مسلماً اهداء جایزۀ «آزادی بیان»،  از سوی بوق سازمان سیا در جرمانی،   به این شارلاتان انقلابی،  و چنین مبارز و نابغه‌ای بی‌حکمت نبوده!   البته فراموش نکنیم که گلۀ «اسلام‌گرا» یا همان قافله بهائم ـ  با دستار،‌  بی‌دستار،  با چادرسیا،  با مینی‌ژوپ،  و غیره ـ   در هرحال پادو و بندۀ قدرت و عزیزکردۀ استعمارگر،  و دشمن ایران و ایرانی است.  اگر این اصل را در نظر بگیریم،   به دلائل واقعی تحمیل بدویت و ابتذال آخوند به نمادهای تاریخی و فرهنگی کشورمان پی خواهیم برد.

 

نفرت خفاشکان آمد دلیل

که منم خورشید تابان جلیل 

 

نمادهای تاریخی و فرهنگی ایران،   برخلاف باورهای دینی و گرایش‌های سیاسی،  ساخته و پرداختۀ «توهم و باور» نیستند؛  مادی‌ات دارند و به موجودیت تاریخی ایران،   و جهان‌بینی و فرهنگ اقوام ایرانی ارجاع می‌دهند.   فرهنگی که،‌  برخلاف جهان‌بینی بدوی و قبیله‌ای ادیان ابراهیمی،  انسان را به شیئی تقلیل نمی‌دهد،   و ترس و تزویر و تخریب و تاراج را به ارزش نمی‌گذارد.  فراموش نکنیم که خداوند ایرانی،  «خداوند جان و خرد» است.    

 

        


۱۴۰۴ شهریور ۲, یکشنبه

رستاخیز بدویت!

 

 

«[...] اگر خدا وجود داشت دیگر احتیاجی به کشیش و خاخام و آخوند و مسجد و کلیسا و کنیسه نبود [...] دین و مذهب از ابتدا به ساکن تاکنون جز موجبات بدبختی و تیره‌روزی مردم را فراهم نساخته و جز دکانداری و آلت خرکردن مردم چیز دیگری نبوده؛   چه آنکه از پایه و اساس موهوم بود.»

منبع:  ‌صادق هدایت،   رمان «توپ مرواری»، ص. 95 

 

در دوران روضه و زوزه برای پرسوناژ موهوم حسین،   همچنین در دوران «مصدق پارتی»،  ابتذال و حماقت نئاندرتال‌های شیعی به طرز چشمگیری افزایش می‌یابد و این افزایش را در تهاجم اینان به نماد‌های مدرنیته،  تاریخ و مفاخر فرهنگ ایران به صراحت می‌توان مشاهده کرد.   ولی امسال دکان کربلا و مصدق پارتی و ماتم شکست کودتای «ملا، ‌خاخام، ‌کدخدا» با یکدیگر در هم آمیخته‌،   و آنچنان،  به مراتب آنچنانی‌‌تر شده!   کار بجائی رسیده که همۀ محافل حامی کودتای 22 بهمن 1357،   و در رأس‌شان تشکل تروریست نهضت آزادی،‌   برای پاسداری از منافع ارباب ذکر «رفراندوم» گرفته‌اند،   و حکومت خودفروختۀ‌ ملایان نیز با هدف ایجاد اجماع میان شیعی و «نوشیعی» در داخل و خارج مرزها فعال شده.

 

در داخل مرزها املاک نوشیعی‌ها را با پیامک،‌  ملاخور می‌کنند تا کشتزار تقی محمدی،   که از محکوم کردن تهاجم اسرائیل به خاک ایران خودداری کرده بود،   هم‌صدا با نوشیعی‌ها به نقض قانون اساسی اعتراض کند.   محفل بهائی‌ها هم از «خانم محمدی» تشکر می‌کند!  ولی در خارج مرزها،  حکومت ملایان دست نیاز به سوی برادران عرب‌اش در شیخ نشین قطر دراز کرده.   اینان نیز یقة‌ یک فروند «نوشیعی عرب» به نام «رمی روحانی» را می‌گیرند که گویا رهبر جامعة‌ بهائیان قطر است!   «جرم» این رهبر فرهیخته بخشی است از همان بساط بازاریابی برای نوشیعی‌ها،   یعنی  ارائة‌ تصویر مخالفت با توحش اسلام از این جماعت: 

 

«[...] انتشار پست‌هائی در شبکه‌های اجتماعی که «بنیان‌های دین اسلام را زیر سئوال می‌برد» [...]»

منبع:  بی‌بی‌سی،   مورخ 23 مردادماه سالجاری  

  

اهالی مرز پرگهر!   بشتابید که شیخک‌های قطر یک نوشیعی پیدا کرده‌اند که «بنیان‌های دین اسلام را زیر سئوال می‌برد!»  نخست بگوئیم،   بهائی‌جماعت از آخوند شیعی هم یک درجه خشکه‌مذهبی‌ترست،  در نتیجه،‌  شیخک قطر با این بساط فقط می‌خواهد برای اینان «بازاریابی» کند.  در ثانی،  بنیان‌‌های دین اسلام چیست؟   بنیان اسلام،   همچون دیگر ادیان توحیدی مشتی دروغ و توهم و ادعای پوچ است که به عوام‌الناس «باورانده‌اند!»  و نهایت امر این خزعبلات تبدیل شده به ابزار سرکوب ملت و ناندانی انواع لات و آخوند در داخل و خارج!

 

حال این پرسش منطقی مطرح می‌شود که رهبر بهائیان قطر که مُبلغ مذهبی است،   و به طریق اُلی می‌باید با استدلال منطقی و نگرش علمی و تفکر ـ   به زیر سئوال بردن پیش‌فرض‌ها و باورها و اعتقادات ـ  بیگانه باشد،  چگونه می‌تواند دروغ‌ها و مزخرفات «دین قرن هفتمی‌ها» را به زیر سئوال ببرد؟!  پاسخ روشن است؛  ‌ با توسل به مزخرفات و دروغ‌های قرن نوزدهمی!

 

این دروغ‌های قرن نوزدهم را انگل‌های شیعی‌ تحت عنوان بهائیت سر هم کردند،  باشد تا چهرة کریه اسلام را «بزک» کنند.   اینهمه از ترس اینکه مدرنیته و انسان‌محوری به مرزهای ایران نزدیک شود،   و مرداب متعفن باورهای بیابانی‌‌شان را مخدوش نماید!  همان باورها و «تفکرات و تخیلات» را می‌گوئیم که انسان را در خدمت سیاست و قدرت می‌خواهد.  از اینرو قرن نوزدهمی‌ها،   دست در دست قرن هفتمی‌ها به صورت «سازمان یافته» شخصیت‌های تاریخی و مفاخر فرهنگی و آئین‌های ایرانی را مورد تهاجم قرار می‌دهند.   البته تهاجم شیعی‌ها،   با تهاجم نوشیعی‌ها به تاریخ و فرهنگ ایران یک‌سان نیست!   شیعی‌ها رسماً به هتاکی و مهمل‌بافی و سانسور و تحریف متوسل می‌شوند؛   نوشیعی‌ها برای عملیات شیعی‌ها پامنبری می‌خوانند.

 

به عنوان نمونه شیعی‌ها مستقیماً فردوسی و «شاهنامه فردوسی» و نوروز را هدف می‌گیرند، حال آنکه نوشیعی‌ ادعا دارد،   «شاهنامه یک کتاب سیاسی است!»   در نتیجه می‌باید بپذیریم که فردوسی هم «فعال سیاسی» بوده؛   به دنبال کسب قدرت بوده،  و ... و مانند «قره‌العین» بر علیه مخالفانش «فتوی مرگ» می‌صدوریده و قصد داشته پیش‌فرض‌ها و توهمات‌اش را «برحق» جلوه داده و آن‌ها را بر سراسر جهان حاکم کند!    البته ناگفته نماند که پرسوناژ قره‌العین که در اوهام نوشیعی‌ها نوعی رزا لوکزامبورگ به شمار می‌رود،   فی‌نفسه چیزی نیست جز ویراست قرن نوزدهمی پرسوناژ موهوم زینب!  

 

در بی‌بی‌گوزک کربلا،    زینب به اسارت در می‌آید و او را با قل و زنجیر به شام می‌برند و ایشان با همان وضعیت در بارگاه خلیفه بالای منبر رفته و «وعظ» می‌فرمایند!  قره‌العین هم در «اجتماع بُدشت» روبنده‌اش را برداشته و برای حاضران سخنرانی می‌کند.   زرین‌تاج برغانی طی این سخنرانی انقلابی با اعلام نسخ احکام و سنن قدیم ـ  سنت‌های مقدس ـ  خواستار «جدائی کامل» آئین باب از اسلام و اقدام نظامی برای دفاع از جامعة بابی شده بود!  و آنطورکه جناب عباس امانت طی مصاحبه با «آسو» گفته‌اند،   پیش از «واقعة بُدشت»،  طاهره هیچ‌گاه بدون روبنده در میان عموم حاضر نشده بود!  خلاصه طاهره‌جان پیش از بساط کشف حجاب بنیانگزار ایران نوین، کشف روبنده کرده بود!    البته این «حکایت» می‌باید «واقعة‌ تاریخی مهمی» باشد که اینچنین مورد عنایت جناب امانت قرار گرفته!   بله،  در هزاره سوم این قماش ترهات در رسانه‌های غیررسمی فارسی زبان مطرح می‌شود؛  ترهات رسانه‌های رسمی هم که از توضیح بی‌نیاز است،   «واقعه تاریخی کربلا،‌   سربریدة حسین،  و...» و خردجال اربعین که به ادعای مدفوعات شیعی،‌   آنطور که باید و شاید در بی بی‌سی انعکاس نمی‌یابد:

 

«[...] خبرهای این بنگاه خبرپراکنی در قبال بزرگ‌ترین پیاده‌روی آئینی در یک ماه اخیر با کمال تعجب کمتر از ده خبر است.»

منبع: ‌مهرنیوز،  مورخ 29 مردادماه سالجاری  

 

بله،  باز هم انگلیسی‌ها به غلامان حلقه به‌گوش شیعی‌شان «خیانت» کردند!  حال آنکه بوق نژادپرستان بریتانیا به هیچ عنوان با گسترش حماقت و ابتذال و لشکرکشی خیابانی و پهن کردن بساط روضه و زوزه برای اشغالگران مسلمان مخالفت ندارد!   این ادعای مهرنیوز است که به نیابت از سوی ملایان،  نانی به بی‌بی‌سی عزیزشان «قرض» می‌دهد.   البته اگر اینبار بی‌بی‌سی در مورد خردجالِ روضه و زوزه و پدوفیلی و صیغه و سورچرانی،  آنطورکه باید و شاید «اطلاع‌رسانی» نکرده،  چند دلیل دارد که مهم‌ترین‌شان ناکامی کودتای 23 خردادماه است.

 

از یک‌سو،  این ناکامی باتری‌های علی روضه‌خوان را خیس کرده و بی‌بی‌سی ناچار است هر از گاه باتری‌های کذا را تعویض کند تا رهبر کبیر بتوانند در مورد «اصول و ارزش‌های انقلاب» وراجی بفرمایند.   و از سوی دیگر،   ناکامی مذکور باعث بر آب افتادن پتة پروفسور پشت‌کوهی و هم‌صدائی زیرجلکی ایشان با شاه‌الله و «اصحاب شالوم» شده.  

 

 «القصه» به دلیل استقبال شاه‌‌الله از تجاوز اسرائیل به خاک ایران،‌  و سکوت رضایتمندانة نوشیعی‌ها و کنیزان محفل نوبل و «بعضی‌ها»،   یک بساط مناظره میان الهیار کنگرلو و فرج سرکوهی برای مشخص شدن مواضع مخالفان و موافقان تهاجم اسرائیل به راه افتاد که طی آن فرصت‌طلبی و فقرفرهنگی و شارلاتانیسم استاد پشت‌کوهی،  از شخصیت‌های مهم فرهیختگان عرصة فقر فرهنگی آشکار شد!

 

سرکوهی نخست ادعا می‌کرد که با تجاوز اسرائیل مخالف است!  ولی طی مناظرۀ کذا با یکی از طرفداران تجاوز اسرائیل به خاک ایران،   ناگهان به صورت مشروط از تجاوز کذا استقبال هم به عمل آورد:

 

«[...] آقای سرکوهی مخالف این دیدگاه بود،   اما در جریان مناظره [...] ناگهان [...]‌ اذعان کرد که بله، اگر نیروی خارجی بتواند مراکز سرکوب جمهوری اسلامی را منهدم کرده و مردم را از شرّ این نظام برهاند، او نیز (یعنی آقای سرکوهی) خوشحال خواهد شد و حتی برایش دست خواهد زد [...]»

منبع:‌ گویانیوز، ‌ مورخ  18 اوت سالجاری

 

آری،  تبدیل شدن این بیگانه‌پرستان هزارچهره به «شخصیت فرهنگی» ریشه در سیاست سازمان یافتة سفله‌پروری و حماقت‌نوازی استعمار دارد.   فرج پشت‌کوهی که خود محصول چند دهه سفله‌پروری بوق نژاد‌پرستان بریتانیا است،   در بحر حماقت و رذالت و بلاهت آنچنان مغروق شده، که می‌خواهد به ایرانیان القاء کند،  هدف اسرائیل از حمله به خاک ایران می‌تواند نابودی مراکز سرکوب در کشورمان باشد!   به عبارت ساده‌تر،  دولت اسرائیل با آن تاریخچۀ سراسر شقاوت و جنایت‌اش در بیانات امثال پشت‌کوهی تبدیل شده به دایۀ  دل‌سوزتر از مادر برای ملت ایران!  

 

از سوی دیگر،  «پشت‌کوهی» تبلیغ می‌کند که اسرائیل می‌خواهد ناندانی آمریکا و اروپا را در ایران نابود کند!  و در این راستا،   ما ملت مسلماً می‌باید دو دروغ شاخدار را هم بپذیریم. نخست اینکه اسرائیل یک «دولت مستقل» است،  و برای منافع آمریکا و اروپا تره خورد نمی‌کند!   دیگر آنکه اسرائیل می‌خواهد خادمان وفادار خودش را هم در ایران نابود کند! 

 

البته حماقت «پروفسور» سرکوهی به این مختصر محدود نمانده.  ایشان هم مانند بنیامین نتانیاهو،‌   شکم‌شان را برای «به خیابان آمدن مردم» حسابی صابون زده‌اند!   با این تفاوت که نخست‌وزیر اسرائیل برای سازمان دادن به کودتا و استقرار استبداد نوین،   به سیاهی لشکر نیاز دارد؛ ‌ حال آنکه در ذهن علیل امثال سرکوهی،   مهاجم خارجی ماشین سرکوب را از کار می‌اندازد،  تا مردم به خیابان بیایند و حکومت را سرنگون کنند:

 

«[...]‌ سرکوهی،  با ورود نیروی مخالف خارجی که چنان ماشین سرکوب را از کار بیندازد تا مردم به خیابان بیایند،  حکومت را سرنگون کنند و از شّر آن برهند،  ‌مخالفتی ندارد»  

همان منبع

 

همانطورکه می‌بینیم این عقب‌افتادگان ذهنی بنا بر وظیفۀ محفلی‌شان،   یعنی حمایت از پوپولیسم و پنهان کردن دست استعمار،  چنین القاء می‌کنند که تهاجم بیگانه و «تجمع مردم در خیابان» حکومت دست‌نشانده و ریشه‌های استعماری‌اش را ساقط خواهد کرد!  ولی در واقع این شکست کودتاست که علی روضه‌خوان،  صورتک فرسودة استعمار را پس از ناکامی 23 خردادماه به سوراخ موش انداخته و استعمارگران جهت جایگزینی‌اش با یک صورتک نوین،  برای گوسفندالله رنگ «رفراندوم،  رفراندوم» گرفته‌اند!

 

بله،   «رفراندوم» بر هر درد بی‌درمان شیعی‌ها و اربابان غربی‌شان دواست!  در گام نخست، شارلاتان‌ها و در رأس‌شان میرحسین موسوی با جار وجنجال پیرامون «رفراندوم»،   به گوسفند‌الله چنین القاء می‌کنندکه می‌توان با «گذار از جمهوری اسلامی» همة مشکلات‌ را حل کرد!   درست متوجه شدید،   همان صورتبندی «جادوئی» است که ساواک آریامهر در دوران کارتر بر سر زبا‌ن‌ها انداخته بود: 

 

«شاه بره!  همه چیز درست می‌شه!» 

 

و محافلی که اوباش را با شعار «مرگ بر شاه» به خیابان می‌آوردند،   نمی‌گفتندکه هدف‌شان گسترش سرکوب جهت جلوگیری از تزلزل و تضعیف پایگاه‌های استعماری در ایران است.   همانطورکه امروز نیز هدف از برگزاری رفراندوم «گذار از جمهوری اسلامی»،  پس‌روی و حفظ سنگرهای استعماری است،   نه دستیابی به دمکراسی!

 

میرحسین موسوی،   به گواهی گفتار و کردارش،   دشمن دمکراسی و تمدن و خصوصاً دشمن فرهنگ جامعة‌ ایران است.   و اگر چنین فردی در میعاد 15 بهمن‌ماه،   پس از خیزش «زن،  زندگی، آزادی» بر طبل ابله‌فریب «رفراندوم» می‌کوبد،  به دنبال حفظ منافع اربابان‌اش اوفتاده.   منافعی که به گواهی تاریخ معاصر،   درگرو پس‌روی و تقویت «استبداد استعماری» است.   استبداد فرسوده‌ای که اینک محافل حامی امثال پشت‌کوهی‌ها،  دست‌دردست ملایان و حامیان کودتای 22 بهمن1357،  می‌خواهند با یک نمونۀ تازه نفس،  بدوی‌تر،  درنده‌تر و  سرکوبگرتر جایگزین کنند!