وبلاگ‌های ناهید رکسان و سعید سامان در کلمه‌ئو

۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۹, جمعه

فستیوال کوچه و آزمون الهی!

 

دیدی که بازهم

صدگونه گشت و بازی ایام

[...]

با مرده باد آتش

و زنده باد  باد

[...]

مهلت به جمع روسپیان داد

(شفیعی کدکنی)

 

در آستانة سفر دونالد ترامپ به شیخ‌نشین‌های خلیج فارس،‌  آسوشیتدپرس،   یکی از مدفوعات غرب که به دستگاه «نیت سنج» مجهز شده‌،  از «قصد» کازینونژاد جهت تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی «گزارش» داد.   بوق نژادپرستان بریتانیا نیز بی‌درنگ تیز و آروغ کارفرمایان آسوشیتدپرس را به زبان فارسی در اختیار گوسفند‌الله گذارد تا در داخل و خارج، گله را بر محور تعصبات متحد کند!

 

 بلافاصله شوت‌وپرت‌های ساکن فرنگ پیرامون نام «خلیج فارس» به اجماع رسیده،  بساط طومار نویسی به راه می‌اندازند و ... و اوباش‌الله درون‌مرز از قماش مم‌جواد ظریف و ‌علی‌اکبر ولایتی و شرکاء نیز با توسل به نام «خلیج فارس»،  حرکت سینه‌خیز به سوی پروژۀ آمریکائی اعلیحضرت رضا پهلوی را آغاز می‌‌کنند.

 

 با توجه به وزش باد موافق در مسیر اهداف والای پرزیدنت کازینونژاد،   برای ایشان پیشنهاد بهتری دارم.    اگر نام «خلیج ترامپ» بر خلیج فارس بگذارند مناسب‌تر است،  و به این ترتیب ایشان خواهند توانست تنگه هرمز را نیز تنگة ملانیا بنامند!   کشور ایران هم،‌   برخلاف پیش‌گوئی‌های آریامهر مبنی بر «ایران را ایران‌ستان می‌کنند» می‌تواند ترامپستان شود!  در نتیجۀ این تغییرات کلان‌ستراتژیک،  و بر مبنای احکام مترقی شرع مبین،‌   تنگه برای‌ پاسدار شریعتمداری و شرکاء «حرام شرعی» می‌شود،  و دیگر نمی‌توانند روزی پنج نوبت در روزی نامۀ کیهان،  «تنگه» را ببندند!  در نتیجه عبور و مرور در تنگة ملانیا برای همة کشتی‌ها آزاد خواهد بود!   در چنین شرایطی است که با توجه به اکتشافات «علمی ـ شکمی» نوابغ تشیع علفی در سایت ایران اینترناشنال مبنی بر اینکه «آزادی مهم‌تر از دمکراسی است»،   گوسفندالله نیز خواهند توانست جهت استقرار حکومت  «آزادی،  عدالت،‌ آبادی» رفراندوم بیخ دیواری برپا کنند!   یادآور شویم حکومت خررنگ‌کن کذا،   پیشنهادی است که در پی فاجعة شه‌بندر از ذهن جعفر پناهی تراوش کرده و مانند همة پیشنهاد‌های سرشار از نبوغ پیروان مکتب تشیع علفی در رادیو فردا آناً انعکاس یافته.     

 

گویا حکومت نئاندرتال‌های شیعی و اربابانش برای به راه انداختن خردجال و رفراندوم با شعار گنگ،  مبهم و ابله‌پسندی همچون «آزادی،  عدالت، آبادی» بی‌صبرانه در انتظار فاجعۀ بندرعباس بوده‌اند!   از اینرو اربابان تشیع علفی هیچ پیام تسلیتی برای حکومت ملایان ارسال نکردند!  و اصلاح‌طلب و اصولگرا هم کور و کر و لال شدند،   و ... و از همه مهم‌تر علی روضه‌خوان است که از شدت خوشحالی 24 ساعت زبانش بند آمده بود؛   ظهور امام زمان آمریکائی‌اش را قریب‌الوقوع می‌دید!   تهاجم نظامی به شه‌بندر،  هم فستیوال موسیقی «کوچه» را به تعطیل کشاند،   هم مردم را در وحشت فرو برد،   و هم به دولت دکتر «زرشکیان» امکان داد تا با اعلام عزای عمومی،‌  نانی برای آخوند مفتخور و مفت‌گو و خودفروش به تنور بچسباند!

 

بله هیچ دلیلی نداردکه رهبر واتیکان بمیرد،  و دولت موسولینی 5 روز عزای عمومی اعلام کند،‌  و مافیای سیسیل مسابقات فوتبال را به تعویق بیاندازد،  آنوقت در چنین شرایطی هندو‌ها  در کشمیر به گردش بروند و یا ایرانیان در بوشهر فستیوال موسیقی «کوچه» برگزار‌کنند!   مگر نمی‌بینند که همه باید «به احترام محفل فاشیسم» سوگوار باشند؟!

 

باری 24 ساعت پس از انفجارهای شه‌بندر،   یک پیام بی‌سروته از سوی مقام معظم رهبری انتشار یافت که در آن برخلاف روال همیشگی هیچ اشاره‌ای به «دشمن و توطئه» و این حرف‌ها نشد.   ‌هر چند طبق معمول،   دادگاه‌های «عدالت علفی» اعدام‌ها را «به نام خداوند خونخوار ابراهیم» همچنان ادامه می‌دادند!   بله حکومت جبون و خود فروخته‌ای که حتی جرأت نداشت در مورد تهاجم نظامی اربابانش به بندرعباس اطلاع رسانی کند،   دستش برای کشتار ایرانیان باز است!   دو روز پس از انفجارها،   وزیرکشور ملایان یک بیانیة بی‌سروته‌تر صادر کرد که حاکی از سردرگمی و ناامیدی از ظهور امام زمان‌شان بود!                  

 

خلاصه طبق معمول بساط «کی بود، کی بود» پهن شد؛   مدفوعات غرب و شاخک‌های شیعی‌شان هم جهت سلب مسئولیت از عاملان و آمران این جنایت،  ‌ کشف کردند که «بی‌احتیاطی در جابجائی مواد شیمیائی و مواد منفجرة‌ خطرناک» باعث این انفجارها شده است!   به عبارت دیگر قربانیان  انفجارها،   «مسئول انفجار» شناخته شدند!   جالب اینکه،   رضاپهلوی هم به کمک برادران دینی‌اش آمده،   انگشت اتهام را به سوی «بی‌کفایتی» می‌گیرد!   بله،  انفجار قطار نیشابور ـ  18 فوریه 2004 ـ  را فراموش نکرده‌ایم؛  فاجعۀ اسکله شه‌بندر هم حکایت انفجار قطار نیشابور شده!   

 

باری محشرخری که به کمک مدفوعات غرب و شاخک‌های شیعی‌‌شان در کشور به راه  افتاده،   شرکت نفت بیانیه‌ای صدوریده و اعلام داشته که «خوشبختانه» به مخازن سوخت آسیبی نرسیده است!   توگوئی آسیب ندیدن مخازن سوخت به دلیل کفایت و درایت و نبوغ و کاردانی مدیران شرکت کذا بوده!   حال که به بندرعباس و شرکت نفت ملی ایران رسیدیم،   بدنیست یک مینی پرانتز بازکنیم و سری بزنیم به بهشت دوران آریامهر!    

 

در دوران صدارت هویدا،   ارسال سوخت به جزایر قشم،‌   ابوموسی،  تنب بزرگ و کوچک از بندرعباس صورت می‌گرفت.   گالن‌‌ها را در موتور لنج می‌گذاشتند،  جاشویان نیز در محل غذا می‌پختند.  و سرانجام روزی فرارسید که درست در کنار ناوگان دریائی ارتش شاهنشاهی ‌گالن‌های بنزین آتش گرفت،   و ده‌ها گالن مشتعل به سوی ناوشکن‌های اعلیحضرت به پرواز در آمد!   البته روزنامه‌ها با حفظ سیاست خفقان کامل اطلاع‌رسانی هم ‌کردند؛  یعنی هیچ نگفتند!  در دوران دکتر منوچهر اقبال ـ  سعید نفیسی در رمان نیمه‌راه بهشت از ایشان  به عنوان دکتر ادبار یاد کرده ـ  امور شرکت ملی نفت به یک آبدارچی به نام «نویدی» واگزار شده بود،   دولت نمی‌خواست  دلش را بشکند!

 

پیشتر در مورد ارتباط صدارت هویدا با استقرار دکتر ادبار و نوچه‌اش، «نویدی» در شرکت ملی نفت ایران توضیح داده‌‌ایم و اگر بوق‌های جمکران در مورد اصل و نسب دکتر «ادبار» و شغل اصلی «نویدی» خفقان اختیار کرده‌اند،   یک دلیل روشن دارد.   محفلی که با ترور حسنعلی منصور راه‌گشای پیشرفت و ترقی امثال ادبار و نویدی در ایران شد،  همان محفل تیغ‌کش‌هائی است که روز 22 بهمن 1357 در رأس هرم قدرت در ایران نشست.

 

باری در آن دوران که ایران گویا «بهشت» شده بود،   یک گزارش فوق سری در مورد خطرات ناشی از حمل سوخت به بنادر قشم و ...  به هیئت مدیرة شرکت نفت ارسال شد،   که صدالبته مسکوت ماند!   ولی پس از انفجارهای بندرعباس در نزدیکی ناوگان ارتش،  مسئولان این بساط جهت سلب مسئولیت از خود،  یک گروه از بازرسان شاهنشاهی را به بندرعباس فرستادند.   بازرسان شاهنشاهی هم که در جریان گزارش فوق سری نبودند،  ‌یقة مسئولان محلی را گرفتند که این چه وضعیتی است؟!   وقتی کپی گزارش در اختیارشان قرار گرفت،  به تهران بازگشتند،  ولی برخلاف انتظار،   هیچکس مزاحم دکتر ادبار و نویدی نشد!  این زوج خوشبخت همچنان بر امور شرکت ملی نفت نظارت عالیه اعمال می‌کردند!   جالب‌تر اینکه،  پس از  انقلاب «شکوهمند» ملایان که بوق‌های حکومتی دست به افشاگری‌های صدمن‌یک‌قاز در مورد دستگاه پهلوی می‌زدند،   هیچ سخنی از رابطۀ «نویدی» و دکتر «ادبار» به میان نمی‌آمد،   و هنوز هم نمی‌آید.

 

دلیل هم روشن است؛‌   محفلی که نویدی را در حاشیه گذارده،   خود نیز برای ناشناس ماندن  نیازمند صورتک است.   این محفل با نقاب اسلام به میدان آمده،‌   و اینک برای تقویت دین مبین اسلام به صورت زیرجلکی به تبلیغ مسیحیت در ایران مشغول شده!    چرا که بی‌بی‌گوزک‌های اسلام و دیگر ادیان ابراهیمی یک هدف مشترک دنبال می‌کنند:   تحمیق و تخریب انسان‌ها جهت گله‌سازی!   حال مینی پرانتز را می‌بندیم و بازمی‌گردیم به انفجارهای شه‌بندر! 

 

به استنباط ما تقارن مذاکرات آمریکا و مترسک‌های شیعی‌اش با دو فاجعه ـ کشتار  توریست‌ها در کشمیر هند،   و تهاجم نظامی به شه‌بندر نشان می‌دهد که «هدف اصلی» کریدور شمال ـ جنوب بوده!   کریدوری که مهم‌ترین حلقة‌ تجارت میان آسیا و اروپا است. این کریدور مسافت 16 هزار کیلومتری حمل بار از طریق کانال سوئز را حدود 50 درصد کاهش می‌دهد و نان خیلی‌ها را آجر می‌کند.   

 

به همین دلیل «خیلی‌ها» در اواخر دوران پرزیدنت زین العابدین فایزر در هند تجمع کرده،   تصمیم گرفتند که این کریدور را با مسیر دیگری جایگزین نمایند که از اسرائیل عبور کند!   این تصمیم به تأئید موسولینی موطلائی،  رئیس دولت فعلی ایتالیا هم رسیده است!   ممانعت حکومت ملایان از احداث خط آهن «رشت  ـ آستارا» ریشه در همین مسائل دارد.  چرا که احداث این محور ریلی،   هم بندر بمبئی را به هلسینکی متصل خواهد کرد،    و هم قطار کانتینری «شانگهای ـ  تهران» می‌تواند از مسیر «رشت ـ آستارا ـ تفلیس» به اروپا برسد!  

 

در هر حال علیرغم خدمات «جنسی ـ ایدئولوژیک» حکومت تشیع علفی ـ‌  اعدام ایرانیان به ادعای واهی  عامل موساد،  شاعر کافر و ... ـ  گویا انفجارهای شه‌بندر نتیجة دلخواه اسرائیل و اربابانش را به بار نیاورد!  سر بریدۀ  مایک والتز،‌   مشاور امنیتی ترامپ و معاون‌اش را در سینی گذاشتند،   و اصابت یک موشک ـ   منتسب به حوثی‌ها ـ  به حوالی فرودگاه بن‌گوریون،  علاوه بر سامانه‌های دفاعی پاتریوت و تاد،   سامانه‌های گنبد آهنین،   فلاخن داوود،  و...  و خصوصاً عصای موسی و تنبان ابراهیم و شلوارشلیتة هاجر را هم ابترکرد،   و با سفر رسمی  تروریست 10 میلیون دلاری ـ احمد الشرع ـ به پاریس، یک سطل زباله هم روی سر حاکمیت فرانسه تخلیه شد!

 

به مناسبت بزرگداشت 80‌مین سالگرد شکست ارتش شکست‌ناپذیر آلمان نازی در مسکو،   که هیچیک از شیعی‌ها در آن حضور نیافتند.

 

 


۱۴۰۴ فروردین ۲۴, یکشنبه

بورس، تروریسم، شرافت!

 

 

به نام خداوند جان و خرد!

 

حکومتی را بر سر میز «مذاکره با آمریکا» می‌بینیم که رهبرش این مذاکرات را غیرمنطقی و غیرشرافتمندانه ارزیابی کرده بود:

 

«مذاکره با آمریکا ‌هوشمندانه،  عاقلانه و شرافتمندانه نیست و هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد!»

منبع:  مهرنیوز،  ‌مورخ 19 بهمن‌ماه 1403

 

اینکه آمریکا با حکومت سگ‌های دست‌آموزش به «مذاکره»  نشسته،  فی‌نفسه جوک قرن می‌تواند باشد!  ولی اشارۀ‌ آخوند جنایتکار و تاراج‌گر و بی‌وطن به «شرافت و حل مشکلات کشور» به هیچ عنوان جوک نیست؛  اوج  دریدگی و وقاحت اوست!  دقیقاً همانطور که ادعای جیمی کارتر در مورد دفاع از حقوق بشر،  علاوه بر دریدگی و وقاحت،‌  حماقت بیکران وی را نیز به اثبات می‌رسا‌ند.  آمریکا هرگز کنوانسیون‌های حقوقی سازمان ملل در مورد «منع خشونت علیه زنان و کودکان» را امضاء نکرده!  به عبارت دیگر،   جیمی کارتر شارلاتانی بود که مانند همه شارلاتان‌ها مورد استقبال گستردۀ نئاندرتال‌ها و انگل‌‌ها و زالوهای شیعی قرارگرفت!       

 

در هر حال،  نمایندۀ ویژۀ ترامپ یک روز پس از دیدار با ولادیمیر پوتین،  با وزیر امورخارجۀ ملایان هم در عمان به مذاکره نشست.  و عراقچی،  تازه داماد دیپلماسی شیعی که پیشتر برای جنگ با آمریکا اعلام آمادگی کرده بود،   این مذاکرات را خیلی شرافتمندانه و خیلی‌خیلی محترمانه ارزیابی نموده!  به عبارت دیگر همانطور که می‌بینیم،   علاوه بر جهادی زال‌ممد معظم و فرزانه،   وزیر امور خارجه‌‌اش نیز با مفهوم «شرافت» آشنائی دیرینه دارد!   خلاصه از شگفتی‌های نخستین نوروز «نظم نوین» هر چه بگوئیم کم گفته‌ایم! نظمی که تحت قیمومت دولت اسرائیل،  کل منطقه را به مرداب متعفن اسلام تبدیل کرده.    

 

آن زمان که نشاندن روح‌الله خمینی ـ آخوند جیره‌خوار دربار پهلوی  ـ  بجای ولینعمت‌اش الزامی شده بود،  کسی  این روزهای اسف‌بار را پیش بینی نمی‌کرد!  این جایگزینی به لندن و واشنگتن امکان ‌داد،  در میان مدت،   منطقه را به مرداب متعفن اسلام تبدیل کنند و آن را تحت قیمومت اسرائیل قرار دهند.  آخرین قرعة «شانس» نیز همانطورکه شاهد بودیم پس از پیروزی قاطع ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحد،   «با تساهل و تسامح و بزرگواری پیامبرگونة کرملین»،‌  به نام سوریه اصابت کرد!

 

از اینرو علی روضه خوان که برای سفرای دولت‌های اسلامی ـ  جیره‌خواران آمریکا و پادوهای اسرائیل ـ  بالای منبر رفته بود،   برای غزه و لبنان اشک تمساح فراوان ‌ریخت،‌  ولی به مصائب سوریه و بمباران‌های پیاپی اینکشور توسط ارتش اسرائیل ـ   همان ارتش آمریکا ـ  اشاره‌ای نکرد:‌ 

 

« [ایشان] در خطبة دوم نماز عید فطر،  ادامة نسل‌کشی و کودک‌کشی رژیم صهیونی در غزه و لبنان را موجب تلخ‌کامی امت اسلامی در ماه رمضان خواندند وگفتند:  این جنایات در سایه ادامه کمک‌ها و حمایت‌های آمریکا از باند تبهکار غاصب فلسطین صورت گرفت [می‌گیرد]» منبع: ایسنا،   مورخ  11 فرودین‌ماه سالجاری، کد خبر: 1404011104996

 

بله همچنانکه می‌بینیم ویتنی رایت پس از سفر به افغانستان،  به روشنی «پیام ویژة» روسپی‌خانه‌داران غرب را به «رهبر انقلاب اسلامی» رسانده:

«اوضاع سوریه مطلوب است؛  کما فی‌السابق به سرکوب ملت ایران و جهاد لفظی با دشمن صهیونیستی و امپریالیسم آمریکا ادامه دهید.»

 

رهبرانقلاب شیعی‌ها هم «اطاعت» کرده با یک چرخش زبان ضمن حذف اقلیت‌های قومی و مذهبی و ایرانیان غیر مذهبی،   باورها و رسم‌ورسوم بدوی اشغالگران مسلمان را به ملت ایران تحمیل کرد،  باشد تا عزت و احترام جهان توحش اسلام و پیامبر راهزن‌اش افزایش یابد:

 

«[ایشان] با تبریک عیدسعید و مبارک فطر به امت اسلامی و ملت ایران،   این عید را یکی از نقاط اتصال دنیای اسلام به یکدیگر و موجب افزایش روزافزون عزت اسلام و رسول گرامی آن خواندند [...]»

همان منبع

 

البته در این «نماز رذالت و پستی و حقارت» علی خامنه‌ای تنها نبود؛  ‌ رجب اردوغان هم در نماز کذا از خداوند خونخوار ابراهیم تقاضا کرد تا «اسرائیل را نابود کند!»   نئاندرتال‌های ترک هم با کمک هوش مصنوعی،  کلیپ «فتح بیت‌المقدس توسط ارتش ترکیه» را در دسترس عموم قرار دادند.   اینچنین بود که وقتی در باکو،   هیئت‌های نظامی اسرائیل و ترکیه برای چپاول مشترک و مسالمت‌آمیز کشور سوریه با یکدیگر ملاقات کردند،   اخوان «المفلسین ترک» که از مشاهدة‌ «فتح بیت‌المقدس» در خلسه فرو رفته بودند،   از ملاقات غلامان ترک‌ با ارباب اسرائیلی‌شان بی‌خبر ماندند!

 

بله برای امت مسلمان،   «هوش مصنوعی» هم مانند دیگر پدیده‌های علمی و صنعتی و ... ابزاری شده جهت گسترش حماقت و توحش!  در هر حال پس از برگزاری «نماز ذلت و حقارت و حماقت» توسط دو یابوی فرسودة امپراتوری بریتانیا ـ اردوغان و خامنه‌ای ـ  ‌ نوبت رسید به کازینونژاد تا در علفزار کاخ سفید،   با وضع تعرفه‌های گمرکی جدید برای واردات «معرکه» بگیرد.   نتیجه این شد که بازارهای بور‌س اروپا و آمریکا و ژاپن به شدت سقوط کردند!   و بوق کهنه فروشان نیویورک ـ  بلومبرگ ـ   بلافاصله در سنگر مظلوم و قربانی و مال‌باخته نشست و از بربادرفتن بیش از 550 میلیارد دلار «خبر» داد!

 

ای زمرۀ‌ انگشت نما گشته به تقوی

در حلقۀ‌ مردان خدا،  همچو نگینید

امروز که بنشسته به صدرید به دنیا

فرداست که بر صفحۀ فردوس برینید!

(میرزادۀ‌ عشقی)،  ‌ نخستین قربانی کودتای آیرون‌ساید

 

ولی اشتباه نکنیم این سقوط قابل پیش‌بینی بود،  و برخی پاشنه‌آهنی‌ها را حسابی ثروتمندترکرد!   آندسته که پیش از معرکة کازینونژاد در علفزار،  از  تصمیمات وی آگاهی داشتند،  سهام‌شان را به بهای روز فروختند و پس از سقوط سهام،  آن را به «ثمن بخس» بازخریدند!   فقط افرادی که خارج از دایرة‌ قدرت قرار داشتند،  ‌ و در رأس‌شان طبقة نسبتاً مرفه ایالات‌متحد و اروپا،   متحمل زیان فراوان شد!   وارد جزئیات هم نمی‌شویم،  چرا که کلاشی و جیب‌بری دستگاه ترامپ یک سیاست سازمان‌یافته‌ جهت تأمین منافع  پاشنه‌آهنی‌هاست!

 

به عنوان نمونه،   ایلان ماسک طی یک روز 36 میلیارد دلار از این سیاست سود برد ـ  منبع: سایت فرانسه زبان ایندیپندنت، مورخ 10 آوریل سالجاری.  و نیازی نیست‌که بگوئیم ایلان ماسک صورتک جلوی صحنه است؛   ‌این منافع به محافل نژادپرست تعلق دارد! ‌ محافلی که کل منطقه را تحت قیمومت دو شبه‌کشور ترکیه و اسرائیل قرار داده‌اند!   ترکیه همانطور که می‌دانیم از فروپاشی امپراتوری غلامان ترک برجای مانده،  و پایه و اساس دومی نیز بر بی‌بی‌گوزک‌های هولیوودی و بساط «موسی و فرعون و توهم سرزمین موعود ـ  اهدائی بالفور ـ‌ و قبیلة‌ خزرها» است!  جالب اینکه هر دوی اینان ساتراپی‌های هخامنشی بودند که اینک «دُم» درآورده‌اند!    

 

باری،   چند روز پیش رئیس‌ دولت یکی از این ساتراپی‌ها که در دورۀ‌ ساسانی بخشی از امپراتوری رُم به شمار می‌رفت و با شورش غلامان ترک تبدیل شد به امپراتوری عثمانی،  و پس از جنگ اول جایش را به کشور خلق‌الساعۀ ترکیه سپرد،   با لاشۀ سربازان عثمانی دکان «جغرافیای معنوی» افتتاح کرده بود.   چه نشسته‌اید که رئیس کشور غلامان ترک،  رجب اردوغان رویای تسخیر آذرآبادگان  ـ  آترپاتن،  سرزمین آتش ـ  در سر می‌پروراند!   

 

همچنین ساتراپی ‌دیگر که هرگز به عنوان کشور‌ موجودیت تاریخی نداشته،‌  و اینک گفته می‌شود سلاح اتمی دارد،   به بهانۀ ممانعت از تجهیز حکومت ملایان به سلاح اتمی خواهان بمباران کشورمان شده است!   بله،  درست حدس زدید مقصود همان شبه‌کشور اسرائیل است که نخست‌وزیرش با هدف تثبیت حکومت پیزی‌افندی‌های انقلابی در ایران،   ملت را به تهاجم نظامی تهدید می‌کند؛  جشن‌های نوروز را تحت‌الشعاع ترس قرار می‌دهد،  اینهمه تا اراذل و اوباش مخالف‌نما را به سوی حکومت هی‌ نماید.  و همانطور که شاهد بودیم اعضای نهضت‌آزادی و شرکاء با ارسال یک نامۀ «سرگشاده» آمادگی خود را برای «دفاع از خاک کشور» به جهانیان اعلام داشته‌اند.

 

 می‌دانیم که «ملی‌ ـ مذهبی‌های» بی‌وطن،   خیلی میهن‌دوست و جنگاورند.   از اینرو نامۀ سرگشاده‌شان مورد تأئید فرخ نگهدار،  چریک فدائی و دلال حکومت در لندن هم قرار گرفته.   همزمان سناتور لیدی گراهام نیز با استخراج 6 عدد بمب هسته‌ای از لیفۀ تنبانش،‌ تلاش کرد تا از پیزی‌افندی‌ها،   تصویر «رستم صولت» ارائه دهد!   دردسرتان ندهم همچون دوران نورانی کارتر،   یک بار دیگر شاهد اتحاد «چماقدار و چپ‌نما» تحت نظارت آمریکا هستیم!         

  

در دوران باستان،‌  یعنی پیش از پرتاب جیمی کارتر به کاخ سفید،  پس از سیزده‌بدر،  در دبستان‌ها موضوع انشاء همیشه این بود که،  «نوروز را چگونه گذراندید؟»  حتی اگر نوروز با «ضیافت الهی» یا بهتر بگوئیم با ماه «رمدان»،  یا دوران روضه و زوزة‌‌ شیعی‌‌‌ها برای اشغالگران مسلمان تقارن زمانی می‌داشت،   هیچ آموزگاری از «گل‌های خندان و فرزندان ایران» نمی‌پرسید رمدان را چگونه گذراندید،  یا  در دوران بی‌بی‌گوزکی کربلا چه‌ها کردید؟   ‌همه جا صحبت از نوروز بود،  ‌ هر چند که در آن دوران نیز سایة شوم اسلام و شریعت چون «بختک» بر جشن‌های نوروز سنگینی می‌کرد!

 

به عنوان مثال آنزمان که هنوز «جعبۀ جادو» به ایران وارد نشده بود،   پهلوی دوم از رادیو تهران همیشه «این عید سعید و باستانی» را با صدای لرزان به اهالی مرز پرگهر تبریک می‌گفت.   پیش از تحویل سال نیز یک ‌نفر با صدای نکره و نخراشیده چند جمله‌ به زبان متجاوزان مسلمان برای «شنوندگان محترم» قرائت ‌کرده،   تلاوت آیات می‌نمود!   شنوندگان محترم هم،  «هایلی لایکلی»،   یعنی به احتمال قریب به یقین، ‌ یک یا چند جلد «کلام‌الله مجید» و کتاب دعا و مفاتیح‌الجنان و ...  در هفت سین‌شان چپانده بودند.   خلاصه آنروزها اثری از مراسم نوروزی در شاهنامة فردوسی و جام می و رامشگران و این حرف‌ها در کار نبود!   همه سر در مرداب متعفن اسلام و احکام توحش دین مبین فرو برده،   در لجن‌زار تقدس شناور بودند. 

 

همچنین آن روزها در کاخ سفید هم کسی با حذف اقوام ایرانی،   نوروز را به «پارسی‌ها» تبریک نمی‌گفت!   چراکه آنروزها «غلام‌بچگان ترک‌تبار» هنوز در تبریز و ارومیه بحران‌سازی به راه نینداخته بودند!  و هر چند آن روزها به بهانة ساختن «تئاتر شهر» در تهران،   «کافه شهرداری» را نابود ‌کرده،   بخشی از تاریخ پایتخت را به زباله‌دان ریختند،  و با یک شعبۀ بانک صادرات شکم کلاه‌فرنگی‌های میدان حسن‌آباد را دریدند، ‌  هنوز موفق نشده بودند مسجد دورة‌ سلجوقی در ارومیه را تحت عنوان «مرمت» به دورة قاجار پرتاب کنند!   بله این عملیات تخریبی از معجزات نئاندرتال‌های شیعی‌ همه فن حریف است!    

 

این مسجد سرگذشت غم‌انگیزی دارد.   پس از کودتای 22 بهمن 1357،  تبدیل ‌شد به «حوزة علمیه!»   یعنی ابتدا به تصرف انگل‌های شیعی درآمد و یک بخش از آن نابود شد،   بعد هم مورد تهاجم مرمت‌چیان «ثقتی‌کلاب» قرار گرفت!‌   وظیفة اینان نیز مانند «شهرخواری‌ها» ـ  شهرداری در فلسطین شیعی ـ  تخریب و تحریف میراث فرهنگی ایران  است.   البته این عملیات قهرمانانه را تحت عنوان مردم‌پسند «مرمت» انجام می‌دهند!

 

 روند کار این است که با محو ویژگی‌های بنای تاریخی،‌  جایگاه واقعی‌ اجتماعی‌، فرهنگی و تاریخی‌اش را در ابهام قرار می‌دهند!  برای آگاهی بیشتر از جزئیات تروریسم فرهنگی مراجعه فرمائید به تصاویر «مرمت» این مسجد بخت‌برگشته در حساب‌های توئیتری علیرضا علی‌آبادی و سام گیوراد،   مورخ 2 آوریل سالجاری. ‌  ما هم می‌پردازیم به دیگر انواع «مرمت!» از جمله «مرمت» فردوسی و عمرخیام نیشابوری و ... و خلاصه «مرمت» تاریخ و فرهنگ ملت ایران!

 

بله،   در گیرودار تهدید ملت ایران به تهاجم نظامی توسط مدفوعات اسرائیل و آمریکا و اروپا،  از یک‌سو غلام‌بچگان و صیغه‌ساعتی‌های حکومت در برابر ساختمانی که «مجلس» می‌خوانند زوزه می‌کشیدند!   از سوی دیگر،   چماقداران رژیم آینده نیز فرصت را غنیمت شمرده،  در اماکن تاریخی پیش‌اسلامی سرود «ای ایران» می‌خواندند!   قرار است این سرود جانشین «حزب، فقط حزب الله،» از شعارهای «کوبنده و دشمن‌شکن» چماقداران استعمار در ایران شود!   هر فرد یا گروهی مطالبات منطقی داشته باشد،  برایش سرود «ای ایران»‌می‌خوانند تا دهانش را ببندند!   باری در این محشر خر،  «هکرهای فرضی» هم بیکار نبودند،  به داده‌های اطلاعاتی مقامات اوباش‌سالاری در بانک سپه دستبرد می‌زدند  ـ ‌ منبع:  رادیو فردا، مورخ 31 مارس 2025!  ولی در همین گیرودار بود که خبر رسید،  شبکة آب‌رسانی یزد از کار اوفتاده و اهالی از آب آشامیدنی محروم‌اند!

 

 البته این تحرکات به سنت رایج به حساب «ناکارآمدی» حکومت ملایان نوشته شده است،   حال آنکه ناکارآمدی ملایان به جای خود،  اصل قضیه چیز دیگری است!   این عملیات بخشی است از خرابکاری‌های «عمدی» جهت آشوب‌سازی توسط نیروهای امنیتی،   و فراهم آوردن زمینة «خودبراندازی» جهت گسترش زمینة تاراج اقتصادی و سرکوب فرهنگی و اجتماعی ملت ایران!  

 

در دوران آریامهر هر چند شبکة‌ مجازی و «هَکر» و این‌حرف‌ها وجود نداشت،  ساواکی‌ها بیکار نمی‌نشستند.  ساواک آریامهر پس از کسب مجوز از قبلۀ عالم ـ  سفیر آمریکا در تهران ـ  جهت تحریک افکار عمومی و هی کردن گوسفندالله به مسیر مطلوب محفل «کارتر ـ  برژینسکی»،   در مورد صدها میلیارد دلاری که خانوادۀ پهلوی و دیگر مقامات از ایران خارج  کرده‌‌ بودند،   افشاگری‌های پرسروصدائی به راه می‌انداخت.   با این «افشاگری‌ها» خون شوت‌وپرت‌ها و ساده لوحان به جوش می‌آمد،   خشمگین و برآشفته،   «الله اکبر» گویان به خیابان می‌آمدند،   و لبخند رضایت بر لبان قلوه‌ای ویلیام سالیوان،  سفیر وقت آمریکا در تهران نقش می‌بست!   دولت شاهنشاهی هم خوشحال و خندان به این نمایش «ملی‌ومیهنی» می‌نگریست و بعضی‌ وقت‌ها برای تحریک هر چه بیشتر «انقلابیون» تیرهوائی شلیک می‌کرد. 

 

ولی این روزها اوضاع کاملاً متفاوت است؛  هیچکس ‌برای بانک سپه که ظاهراً قربانی هکرهای موسوم به «کد بریکرز» شده،  تیرهوائی شلیک نمی‌کند.   در نتیجه بانک مذکور  ناچار شده رأساً وارد میدان  شود و برای رسانه‌ها و افرادی که  اطلاعات «افشاء» شده را بازنشر کرده‌اند چماق تکفیر بلند نماید:

                 

«بانک سپه در پی انتشار گزارش‌هائی در فضای مجازی مبنی بر نفوذ گروهی موسوم به «کدبریکرز» (Codebreakers) به سامانه‌های آن و افشای اطلاعات هزاران مشتری نظامی و غیرنظامی بانک، رسانه‌ها و شهروندان را به تهدید قضائی در صورت بازنشر این اطلاعات تهدید کرد.»               

منبع:  رادیوفردا،‌  مورخ 23 فروردین‌ماه سالجاری  

 

شوت‌وپرت‌‌هائی که نمی‌دانند «کد بریکرز» کارمندان کدامین مرداب متعفن‌اند می‌توانند نیم‌نگاهی به بی‌بی‌گوزک‌های ادیان سامی بیاندازند و با «ابراهیم بت‌شکن» ـ  همان که همسرش را به عنوان خواهرش به این و آن اجاره می‌داد،  و بتکده‌ها را غارت می‌کرد ـ آشنا شوند.   به این ترتیب شاید به وجه تسمیة‌ شرکت «بلک راک»  ـ  صخرة سیاه،  یا همان حجرالاسود ـ  نیز پی ببرند و بدانند که مبنای « نظم نوین» در هزارة سوم،  همان قوادی و برده‌داری و بندگی و تجاوز و جنایت و دروغگوئی است «به نام خداوند!»   البته به نام خداوند خونخوار ادیان ابراهیمی،   نه خدای اقوام ایرانی که خداوند جان و خرد است.  

 

نفرمود ما را جز از راستی

که دیو آورد کژی و کاستی

 

 

 

 

 

 

     

 

 


۱۴۰۴ فروردین ۵, سه‌شنبه

نوروزستیزان!

 


همه از شوق سال نو،  به لب گیرند جام می

(میرزاده عشقی،)  نخستین قربانی کودتای آیرون‌ساید 

 

نوروز،‌   نه جهانی است و نه جشن بهار!   نوروز برخاسته از اسطوره‌های اقوام ایرانی و بازتابی است از جهان‌بینی ساکنان فلات بلند.

 

از آنجا که امسال جشن‌های نوروزی با ماه «میمون» و مبارک رمدانِ امت اسلام همزمانی نشان می‌داد،   «ویتنی رایت»،   فرستادة‌ ویژة‌ روسپی‌خانه‌داران غرب را مجهز به یک فروند لچک به افغانستان فرستادند.   ‌مسلسلی به دست‌اش دادند؛  عکس‌اش را گرفتند،  تا پیام گرم‌ و داغ‌شان را به همة «جهادی‌ها» برسانند!   اینچنین بودکه طی دو روز ـ  8 و 9 مارس ـ  حدود 800 غیرنظامی ـ علوی و مسیحی ـ  در بندر لاذقیه سوریه قتل‌عام شدند و دولت جرمانی به پاس این «خوشخدمتی»،  300 میلیون یورو به دستگاه ال‌جولانی پاداش داد.   بعد هم وزیر امورخارجه‌اش را به دمشق فرستاد تا حضوراً مراتب رضایت و خرسندی‌اش را از روند «اقلیت‌زدائی» ابراز دارد،  و اعضای بدن قربانیان را به جرمانی ببرد!   ناگفته نماند که برای رقابت در عرصة جنایت و توحش با ال‌جولانی،  ارتش اسرائیل  ـ  یا همان ارتش آمریکا ـ  در غزه چندصد نفری را سر به نیست کرد و گفت،  «ما هم هستیم!»   سپس نوبت رسید به جیره‌خواران «غیررسمی» روسپی‌خانه‌داران غرب در پاکستان.   اینان حدود 400 نفر از مسافران یک قطار را به گروگان گرفتند!   البته خبرهای مربوط به این گروگانگیری را دنبال نکردم و نمی‌دانم بر سر مسافران بخت‌برگشته چه آمده است.   پس چه بهتر نگاهی بیاندازیم به دو یابوی گاری شکستۀ کاخ باکینگهام،   ‌یعنی حکومت نئاندرتال‌های ترک و عجم در ترکیه و ایران!    

 

همانطور که شاهد بودیم «شهردار استانبول» یک‌شبه تبدیل شد به تروریست و متقلب و متهم به فسادمالی و ... و مخالفان اردوغان به طرفداری از وی به خیابان‌ها ریختند.  رجب اردوغان نیز فرصت را غنیمیت شمرده،   انگشت اتهام را به سوی معترضان گرفت!  بله،   «انتخابات» ریاست‌جمهوری در راه است و جانشین رجب اردوغان از هم اینک تعیین شده؛  باید برای‌اش بازارگرمی کرد.  خلاصه بگوئیم برای بهینه کردن منافع لندن در ترکیه،  تاراج در سایۀ بحران و آشوب و سرکوب الزامی شده.   شهردار استانبول و رجب اردوغان هم مهره‌های سیاستی هستند که از «مردم» به ‌عنوان سیاهی‌لشکر استفاده می‌کند.  پس چه بهتر که سری هم به ایران بزنیم.  کشوری که به مناسبت جشن‌های نوروزی،  از سوی حکومت و مخالف‌نمایانش،  در داخل و خارج مورد تهاجم و تهدید قرار گرفته.

 

از خارج شروع کنیم که مفرح‌تر‌ و مضحک‌تر است.   همانطورکه شاهدیم،   این روزها بازار«مصاحبه» با رضا پهلوی خیلی گرم و داغ شده.   ایشان ابراز تمایل می‌فرمایند که تمامی «قراردادهای زیان‌بار برای منافع ملی» را یک‌جانبه فسخ خواهند نمود!  و از سوی دیگر،  بیانات ضدونقیضی نیز که آمیزه‌ای است از ستایش مدرنیزاسیون کودتائی آیرون‌ساید،  و دفاع از ترور و سانسور و سرکوب و مسجد‌سازی در دوران آریامهر را تحت عنوان «حمایت از دمکراسی و تمامیت ارضی ایران و استقلال» و این حرف‌های دلخوش‌کُنک،‌ تحویل عوام می‌دهند.  به استنباط ما اینبار نیز به روال رایج،  ملت ایران قرار است خسارات نجومی یک‌جانبه‌‌گرائی شیعی‌ها  ـ  لغو قراردادهای رسمی و نقض مقررات حقوقی بین‌المللی ـ  را بپردازد! چرا که در پی ترور پادشاهان پیروز ـ نادرشاه و محمد خان قاجار ـ‌  و دقیقاً از تاریخ 18 ژوئن 1797 میلادی تا به امروز، ‌ حکومت‌های پیاپی،‌   همواره ملت ایران را از شکستی به شکست دیگر کشانده‌اند!

 

 این روند  از دوران فتحعلی‌شاه با تهاجم به سفارت روسیه،  و در دوران ناصرالدین شاه با لغو یکجانبۀ‌ قرارداد رژی تنباکو آغاز شد.  پس از کودتای آیرون‌ساید نیز،   با «پاره کردن قرارداد دارسی جهت تمدید آن»،  تداوم یافت.   سپس با ملی کردن نفت ـ  تحمیل تحریم‌های اقتصادی بر ملت ایران و پرداخت خسارت نجومی به بریتیش پترولیوم ـ  این تحرکات ضدملی  حسابی «توسعه» یافت،   و سرانجام با تأسیس حزب رستاخیز و پای گذاردن دستگاه آریامهر در مسیر خودبراندازی،  و اشغال «به فرمودة» سفارت آمریکا،  نهایت امر هزینة‌ جنگ و شکست آمریکا در ویتنام را نیز از جیب ملت ایران پرداختند!   البته این مسائل به هیچ عنوان مفرح و مضحک نیست؛  ‌ آنچه مفرح و مضحک است،  حماقت و توحش تشنگان قدرت است!

 

به عنوان نمونه گروه مجاهدین خلق که این روزها همچون علی روضه‌خوان سخت به خشتک محمد مصدق و ملی شدن نفت دخیل بسته،  و ضمن ابراز ارادت به تازیان مسلمان برای حسین و علی‌ و علی‌اکبر و خانه شاگردان ائمۀ اطهار و خصوصاً صیغه‌ها و شرکاء ماتم می‌گیرد و سوگواری به راه می اندازد،  می‌خواهد  به زور خودش را به  نوروز هم بچسباند!  از اینرو امسال به دلیل تداخل بساط علی عین با نوروز،  نبوغ سرشاری به خرج داده!   مریم رجوی برای ممانعت از تداخل نوروز با بساط ضربت و شربت و سرقت و «سوسیالیسم بیابانی» علی‌عین جشن  نوروز را دو روز جلو انداخته و آن را به 18 مارس منتقل کرده!    بی‌ریشگی، ‌ خودفروختگی،  خودنمائی و شارلاتانیسم «مرز» نمی‌شناسد؛   حتی به عمرخیام نیشابوری و «تقویم جلالی» هم رحم نخواهد کرد.  حال نگاهی  بیاندازیم به لگدپرانی نئاندرتال‌های شیعی به جشن‌های چهارشنبه‌سوری!

 

اوباش‌الله در درون مرزها،   بجای پریدن از روی آتش و قاشق زنی و ... با توسل به ترقه و فشفشه و دیگر ابزار و ادوات انفجاری از این جشن ابزاری جهت «ایجاد مزاحمت» برای دیگران ساخته‌اند!  و اما برندة خوشبخت جایزة‌ نوبل،  که مثل همپالکی‌های مجاهدش از نبوغ سرشاری برخوردار است،   تلاش کرده با آتش زدن طناب در برابر زندان اوین،  ‌ هم چهارشنبه سوری را مورد تهاجم قرار دهد،   هم از خود تصویر مخالف اعدام ارائه نماید.   از همه مهم‌تر،  از حکومت اسلامی نیز «سلب مسئولیت» کند!   به عبارت دیگر کشتزار تقی رحمانی چنین القا می‌کند که اگر طناب نباشد،   اعدام هم نخواهد بود!  چرا که «طناب ایرانیان را اعدام می‌کند»  نه آخوندهای حکومت اسلامی!  حال نیم نگاهی بیاندازیم به تهاجم حکومت ملایان و مخالف‌نمایانش به نوروز و نمادهای فرهنگ و تمدن ایران!

 

حکومت ملایان پس از دریافت «پیام» کارفرمایان «ویتنی رایت» ـ  روسپی‌خانه‌داران آمریکا ـ بلافاصله وزیر امورخارجه‌اش ـ تازه داماد فرتوت ـ  را به صدا و سیمای زال‌ممد فرستاد تا برای جنگ اعلام آمادگی کند!   بله،  عراقچی پس از ابتیاع یک فروند مادینۀ دماغ‌‌بریده،  ‌ سلیکونی و مجهز به چادرسیا،   خیلی خیلی جنگجو و سلحشور شده.   شاید آرزو کرده،‌  برای رها شدن از این زندگی «سگی» به جبهۀ جنگ پناه ببرد! 

 

باری حکومت ملایان پس از اعلام آمادگی برای جنگ افروزی جهت تأمین منافع کازینونژاد،   ‌چماقداران را برای مجازات کُردها که نوروز را جشن گرفته بودند به ارومیه اعزام کرد!   گروه‌های دیگری را نیز با شعارهای پوچ و سرشار از حماقت و بلاهت ساواک به حافظیه و آرامگاه فردوسی و خیام و ... فرستاد تا به بهانة‌ مخالفت با حکومت آخوند،   ابتذال و خشونت و نفرت را بر مراسم نوروزی تحمیل کنند.   اوباش «به احترام اسلام»،  ‌ شعار می‌دادند:

 

 «ما آریائی هستیم،   عرب نمی‌پرستیم!»

 

عقب افتاده‌های ذهنی با این شعار سرشار از بلاهت چندین و چند پیام به مخاطب هالو می‌فرستادند.   نخست اینکه اعراب به ایران حمله کرده‌ بودند،  ‌ نه راهزنان،  چپاولگران و متجاوزان مسلمان!   دیگر آنکه تهاجم اعراب به ایران،   هیچ ارتباطی با «دین مبین اسلام» ندارد!  نهایت امر اینان به زبان‌بی‌زبانی می‌گفتند،   تحمیل احکام توحش دین اسلام به ملت ایران فاقد اشکال است؛   «عرب پرستی» است که می‌باید نکوهش شود!  جالب اینجاست که  گوسفندالله آریائی روابط حسنة اعلیحضرت رضا پهلوی و همچنین مریم رجوی را با اعراب نادیده گرفته!  و جالب‌تر اینکه آخوند خلجی پیشنهاد کرده با آزمایش ژنتیک،  «اصالت نژاد» چماقداران بررسی شود!   اینهم نشان بارز نبوغ خلجی است جهت گسترش مرداب متعفن  حماقت و ابتذال!      

 

نیازی نیست که بگوئیم علاوه بر این شعار،   عربدة «رضا شاه روحت شاد»،   هم شنیده می‌شد!   توگوئی پیش از کودتای آیرون‌ساید،   در ایران مراسم نوروزی برپا نمی‌شده است!   به نوابغ شیعی که این گله‌های وحش را با شعارهای مضحک به مراسم نوروزی تحمیل کرده‌اند بگوئیم،   دربار قاجار به برپائی جشن‌های ایرانی از جمله مراسم نوروزی پای‌بند بود،    و اتفاقاً ‌توپ مرواری معروف،   پرسوناژ اصلی رمان صادق هدایت  نیز در این مراسم حضور داشت! خلاصه باید به اوباش بگوئیم،   نوروز را مدیون کودتای آیرون‌ساید و دستگاه آخوندنواز پهلوی نیستیم!    و اینکه حکومت آخوند و اربابانش بیهوده می‌کوشند با تهاجم به نوروز،   برای «پهلوی» بازاریابی کنند!       

 ‌‌ 

46 سال پیش که توده‌ای و مجاهد و فدائی و نهضت‌آزادی و جبهة ملی «همه با هم»،   تحت رهبری ویلیام سالیوان،  سفیر وقت آمریکا در ایران ‌برای جیره‌خوار دربار پهلوی ـ  روح‌الله خمینی ـ  هورا می‌کشیدند،  گروهی تلاش کردند تا نوروز را هم به «بهاران» تبدیل کنند.   به عبارت دیگر گوسفندالله انقلابی یا بهتر بگوئیم سیاهی لشکر استعمار،  ‌ نیاکان ما را که در یک برهة ویژه و به مناسبت یک رویداد مشخص،  با جشن‌ها و آئین‌های‌شان «نوروز» را  پایه‌گزاری کرده و برای ما به یادگار گذشته بودند،   از جایگاه واقعی‌شان بیرون انداخته،  تغییر طبیعی فصول را به ‌جایشان بنشانند!

 

آنروزها،   ‌همانطورکه می‌دانیم‌ «عصر‌طلائی» ایران‌ستیزی بود و سرود حماسی و بندتنبانی «بهاران خجسته‌باد» گوش فلک را کر می‌کرد.   نئاندرتال‌های شیعی می‌پنداشتند با سرودهای بندتنبانی‌شان و به زور سرنیزة ارتش ناتو خواهند توانست در برابر «فرهنگ اقوام ایرانی» بایستند.   فرهنگی که نه تنها دین و زبان راهزن مسلمان را خُرد و خمیر کرده،  که بیش از یک سده است در برابر پروژه‌های استعماری «مدرنیزاسیون» و یا فلسطینی‌کردن ایران،   سر تسلیم فرود نیاورده!  نتیجه هم در برابر ما است.

‌ ‌            

نوروز سال 1404 شمسی به مراتب بیش از گذشته مورد تکفیر قبائل وحشی شیعی در داخل و خارج مرزها قرار گرفته است!  در ظاهر،‌   به دلیل تقارن یافتن با میعاد ضربت خوردن متجاوز و غارتگر مسلمان ـ  علی عین،  داماد پیامبر گرامی امت اسلام ـ‌  یا بهتر بگوئیم همزمانی با «شب‌های غدر!»  ‌ ولی دلائل واقعی هیچ ارتباطی با دکان اسلام و بی‌بی‌گوزک‌های بیابان‌‌نشینان قرن هفتم میلادی ندارد!

 

مهم‌ترین دلیل تکفیر نوروز امسال را می‌باید در منطقۀ کورسک جستجو کنیم!   همانجا که  ده‌ها تن از مستشاران نظامی ارتش ناتو ‌محاصره شده‌اند!   محاصرة «یاران حسین» در کورسک،  لندن و واشنگتن و اتحادیة اروپا را به مدافع آتش‌بس 30 روزه تبدیل کرد و ثقتی‌کلاب را نیز در ماتم ارباب فرو برد.   در این وانفسا،  ‌ افشاگری هفته‌نامة «کانار آن‌شنه» در مورد رهبر مجاهدین خلق ـ  کشتزار اسبق مهدی ابریشمچی ـ‌  و خصوصاً تبریکات نوروزی کرملین برای علی خامنه‌ای و مسعود «زرشکیان» از معنا و مفهوم ویژه‌ای برخوردار می‌شود! 

 

وارد جزئیات این افشاگری نمی‌شویم،‌   آنچه اهمیت دارد «پیام» آن به اجماع دو گروه تروریست مجاهدین خلق و نهضت آزادی بر مزار غلام «حسین» ساعدی در پاریس است!  اجماعی که در پی انتشار کلیپ «ادرار بر مزار» حاصل شده بود و یک شاخه‌اش به کشتزار تقی محمدی،  برندة خوشبخت جایزۀ صلح نوبل وصل می‌شد!   همان که برای خودارضائی‌سیاسی و خودنمائی میعاد‌های چهارشنبه سوری و نوروز را «مناسب» یافته!                        

 

دلیل دیگر ماتم حکومت،   ناکامی سناریوی آشوب‌سازی 25 بهمن‌ماه سال گذشته است که قرار بود به حصر رسانه‌ای میرحسین موسوی پایان دهد و در واقع جان تازه‌ای در کالبد متعفن عوامل کودتای  22 بهمن 1357 بدمد!  همانطورکه شاهد بودیم،  ‌ در فردای قتل فرمایشی امیرمحمد خالقی،   حدود 500 نفر در برابر دانشگاه تهران تجمع کردند به این امید که  دانشجو‌نمایان هم بتوانند،   مانند دوران ملاممد خاتمی،  دانشگاه را به آشوب بکشند.   ولی این سناریو نتیجة عکس به بار آورد!   

 

مم‌جواد ظریف با لگد از دولت مفتضح زرشکیان بیرون افتاد،  و دکان لایحۀ حجاب و عفاف هم بر سر محمدقاطر خالی‌باف فرو ریخت!  و اما با انتشار تصاویر آثار شکنجه بر پیکر علیرضا.ب،‌   فرماندة پیشین سپاه پاسداران دلار در ایلام و یار گرمابه و گلستان سردار علائی  در سایت‌های فارسی بی‌بی‌سی و رادیوفردا،   کاشف به عمل آمد که «هواداران میلیونی» موسوی جنایتکار از 500 نفر فراتر نمی‌رفتند! 

 

نوروز امسال را به فال نیک می‌گیریم!    پس 47 سال،  نخستین نوروزی است که بدون  جیمی کارتر،  پدر معنوی تروریسم،  فدائی اسلام و صاحب‌امتیاز «ثقتی کلاب‌ها» در سراسر جهان از راه ‌فرا رسیده!